Skip to main content


شعر

بیشتر
14 سال 2 هفته قبل #5825 توسط FeanoR
پاسخ داده شده توسط FeanoR در تاپیک پاسخ: شعر
به جرم زنده بودن حکم مرگم آمد امشب
و آری دیگری امشب عنان اختیارم را به دست خویش میگیرد
چه زیبا بوی مرگ من هوای گرمِ بودن را به دست خویش میگیرد..

ولی آخر چرا... آخر چرا این سرنوشتم بود؟!

کنون یک صوت آهنگین
ولی پر درد و سر سنگین
سکوت ذهن بی تابم، شکست و پا به قلب خسته ام وا کرد؟

خدای من صدای کیست که میگوید
" من امشب جان بی ارزش ترین انسان دنیا را
به آتش گاه دوزخ می سپارم" ... ؟

من اکنون تا جهنم یک قدم دارم
چه نوری، چه گرمایی، چه رنگ سرخ زیبایی...
خدا در سوزش سخت جهنم هم
حضوری با صفا دارد...

من اکنون تا جهنم یک قدم دارم
و این آغازِ پایان است..
عجب آغاز گرمی دارد این پایان..
چه پایانیست این پایان که آغاز تمام روشنایی هاست...

پس از یک لحظه پر درد
کنون چشمان من باز است
من اکنون رنگ دوزخ را به چشم خویش میبینم...
كاربر(ان) زير تشكر كردند: PATROMAS

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

بیشتر
14 سال 2 هفته قبل #5865 توسط کوچکترین طرفدار
پاسخ داده شده توسط کوچکترین طرفدار در تاپیک پاسخ: شعر
دوش رفتم به در میکده خواب آلوده

خرقه تر دامن و سجاده شراب آلوده

آمد افسون کنان مغ بچه ی باده فروش

گفت بیدار شو ای رهرو خواب آلوده

شست و شویی کن و آن گه به خرابات خرام

تا نگردد زتو این دیر خراب ، آلوده

به هوای لب شیرین پسران چند کنی

جوهر روح به یاقوت مذاب آلوده

به طهارت گذران منزل پیری و مکن

خلعت شیب چو تشریف شباب آلوده

پاک و صافی شو و از چاه طبیعت به در آی

که صفایی ندهد آب تراب آلوده

گفتم ای جان جهان دفتر گل عیبی نیست

که شود فصل بهار از می ناب آلوده

آشنایان ره عشق در این بحر عمیق

غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده

گفت حافظ لغز و نکته به یاران مفروش

آه از این لطف به انواع عتاب آلوده


مایکل آسوده بخواب زیرا که ما بیداریم...
كاربر(ان) زير تشكر كردند: FeanoR

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

بیشتر
14 سال 1 هفته قبل #6260 توسط FeanoR
پاسخ داده شده توسط FeanoR در تاپیک پاسخ: شعر
دلی تنگ دارم صدا کن مرا....

از این تنگناها رها کن مرا.....

صدا کن مرا ای صدای تو خوب....

دلی تنگ دارم مثــــــــــــال غروب.....

دلی تنگ دارم دلم جای توست......

دلم تشنه ی هم دلی های توست....
كاربر(ان) زير تشكر كردند: کوچکترین طرفدار

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

بیشتر
14 سال 1 هفته قبل #6262 توسط کوچکترین طرفدار
پاسخ داده شده توسط کوچکترین طرفدار در تاپیک پاسخ: شعر
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست

پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست

نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان

نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست

سر فرا گوش من آورد به آواز حزین

گفت ای عاشق دیرینه من خوابت هست

عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند

کافر عشق بود گر نشود باده پرست

برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیر

که ندادند جز این تحفه به ما روز الست

آن چه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم

اگر از خمر بهشت است وگر باده مست

خنده جام می و زلف گره گیر نگار

ای بسا توبه که چون توبه حافظ بشکست


مایکل آسوده بخواب زیرا که ما بیداریم...
كاربر(ان) زير تشكر كردند: FeanoR

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

بیشتر
14 سال 1 هفته قبل #6361 توسط FeanoR
پاسخ داده شده توسط FeanoR در تاپیک پاسخ: شعر
در جوانی غصه خوردم هیچ کس یادم نکرد
در قفس ماندم ولی صیاد آزادم نکرد
آتش عشقت چنان از زندگی سیرم بکرد
آرزوی مرگ کردم مرگ هم یادم نکرد
كاربر(ان) زير تشكر كردند: کوچکترین طرفدار, NicoleL2

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

بیشتر
14 سال 1 هفته قبل #6362 توسط FeanoR
پاسخ داده شده توسط FeanoR در تاپیک پاسخ: شعر
چون بخارد پشت من انگشت من

خم شود از بار منت پشت من

همتی کو تا نخارم پشت خویش

وارهم از منت انگشت خویش
كاربر(ان) زير تشكر كردند: کوچکترین طرفدار

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

مدیران انجمن: Ehsanblackfire
زمان ایجاد صفحه: 3.801 ثانیه
قدرت گرفته از كيوننا