داستان هایی از مایکل جکسون

بله حمید و الناز عزیز حق با شماست! خود من هم اینو که داشتم می خوندم فکر کردم نمی تونه درست باشه چون متن بسیار شعاری داره!!!! واسه همین هم گفتم از شما بپرسم چون زیاد تکرار شده شاید شما براش منبعی دیده باشین!چون منبعی هم نداره وحتی اگه ثابت بشه که این آدم اینو گفته بازم دلیل نمیشه چون هر کسی می تونه واسه خودش یه چیزی بگه!!! بخصوص برادران عزیز عربمون!! ( شوخی کردم!!) LOVE U MJ

اتفاقا یکی دیگه از دوستان مدتی پیش این مطلبو تو سخنگاه گذاشته بود: تاپیک

بعضی موقع ها بعضی چیزا رو فقط باید یه (بدون شرح!) بزنی پاش و خلاص!
اینم از اون موارده

مي خوام يه سوال بپرسم
ميشه يكي در مورد اتفاقات بين مايكل و مدونا صحبت كنه؟
نو هفته نامه شماره 12+1 خوندمكجايي مدونا كه از شب سال 1991 خودت با مايكل بگي؟ از اون نتونستن كنترل مليكل بگي؟)

من چيزي در اين مورد نمي دونم.
هميشه فكر مي كردم خيلي با هم خوب نيستن آخه تو كتاب اشموليmichael jackson tapes مايكل چند جا مدونا رو حسود خطاب مي كنه.چرا؟ چي بينشون پيش اومده؟

مایکل و مدونا با هم رابطه خوبی داشتن.
رابطه شون هم اتفاقا پیشرفته بوده،
اگر صبر کنید به مرور تو بلاگ eMJey در سری خانم ها در زندگی مایکل جکسون، به مدونا هم می رسیم.

مدونا گفت که باهم رستوران میرفتن و یه بار مایکل اومده بوده خونش و مدونا منظور خاصی داشته ولی مایکل میخواسته فیلم ببینه و از این حرفا... تو کتاب باتیچ هم مایکل خیلی بد در مورد مدونا حرف میزنه و مایکل یه ماری داشته توی نورلند که اسمش رو گذاشته بوده مدونا دیگه معلومه در مورد مدونا چه طرز فکری داشته.