Skip to main content


جلسه ۵۲ دادگاه اای‌جی: دفاع کاترین جکسون از مایکل + ویدیوها و تصاویر مایکل و فرزندان

katherine-jackson-aeg-1.jpg امروز کاترین جکسون، شاکی پرونده و مادر مایکل جکسون در جایگاه شهود نشست. کاترین با صدایی آرام و نارسا گفت: "سخت‌ترین چیز این است که در این دادگاه بنشینم و به چیزهای بدی که در مورد پسرم می‌گویند گوش دهم. این حرف‌ها حقیقت ندارند. او اینجا نیست تا از خودش دفاع کند. بیشتر چیزهایی که گفته شده است حقیقت ندارد." پنیش، وکیل مدافع او، پرسید که آیا کاترین اینجاست تا از جانب مایکل سخن بگوید؟ کاترین: "من نهایت سعی خود را خواهم کرد." کاترین قصد خود از شکایت از کمپانی را بیان کرد: "می‌خواهم بدانم که واقعا چه بر سر پسرم آمد. من به همین دلیل اینجا هستم." پنیش: "وقتی آنها گفتند که می‌خواهند بگویند پسرتان فرد بدی بود، چه احساسی به شما دست داد؟" (اشاره به سخن آغازین وکیل کمپانی در دادگاه که گفته بود حقایق سیاه جکسون‌ها افشا خواهد شد." کاترین: "یک حس بسیار بد. پسر من فرد بسیار خوبی بود. او به خیریه‌ها کمک کرد. اسم‌اش در رکودها ثبت شده است. من خیلی مضطرب هستم، بسیار متاسفم. من می‌دانم که پسرم فرد بسیار خوبی بود. او عاشق همه بود. از او به عنوان هنرمندی که بیشترین حمایت را از خیریه‌ها کرده است، در کتاب رکودهای جهانی گینس نام برده شده است." کاترین گفت که مایکل عاشق تمام بچه‌ها بود، به ویژه آنهایی که دچار مسائلی بودند، مانند کودکان یتیم، بیمار و معلول. مایکل با بنیاد «یک آرزو کن» (Make a Wish) کار می‌کرد.او نام کامل‌اش را گفت: کاترین استر جکسون. متولد ۴ می ۱۹۳۰ در آلاباما، او ۸۳ سال دارد. او گفت کمی در شنوایی مشکل دارد. این نخستین شهادت او و کمی مضطرب بود. برایان پنیش: "آیا دیشب به خوبی خوابیدید؟" کاترین: "خیر." مادر مشهورترین خانواده‌ در صنعت سرگرمی و موسیقی، گفت که استعداد خوانندگی جکسون‌ها، از پدربزرگ مادری وی نشئت گرفته است. او کلمبوس براون (Columbus Brown) نام داشت. نام پدر کاترین، پرینس بود و او نیز استعداد خوانندگی داشت. مادر کاترین پنجره‌ها را باز می‌کرد تا صدای آواز شوهرش در کوچه بپیچد. مایکل طبق یک رسم دیرین خانوادگی در خانواده‌ی مادرش که به دوران برده داری می‌رسید، نام پسر خود را پرینس (شاهزاده) گذاشت. کاترین گفت که این نام ربطی به عنوان "پادشاهی پاپ" مایکل نداشت. نام پدر، پدربزرگ و جد کاترین نیز پرینس بود. Katherine-father-mj.jpg
کاترین در کنار پدرش و مایکل
کاترین: "مایکل عاشق پدرم بود." پنیش: "وقتی پی بردید که ام‌جی می‌خواهد نام پسرش را پرینس بگذارد خوشحال شدید؟" کاترین: "بسیار زیاد!" پدر کاترین به بچه‌هایش نواختن گیتار را آموزش داده بود. خواهر کاترین ویولون سل می‌نواخت. کاترین: "موسیقی همیشه در خانه‌ی ما جاری بود." کاترین: "در کودکی به فلج اطفال مبتلا شدم و از ۷ تا ۹ سالگی به پای چپ‌‌ام بریس می‌بستم. من خجالتی بودم." پنیش عکسی از کاترین در دوران دبیرستان نمایش داد. کاترین با کمرویی گفت: "وای خدای من، این عکس من است." Katherine-Jackson-high-school.jpg وقتی کاترین نوزده ساله بود با جو جکسون ۲۱ ساله ازدواج کرد. آنها در شهر گری در ایالت ایندیانا ساکن شدند و خانه‌ای در خیابان جکسون خریدند. کاترین می‌گوید همنامی خیابان با فامیل آنها تصادفی بود. خانه مانند یک گاراژ بود با چهار اتاق که دو تای آنها اتاق خواب بود. کاترین نه فرزند در این خانه تربیت کرد: ربی، جکی، تیتو، جرمین، لاتویا، مارلون، مایکل، رندی و جانت. آنها تخت خواب‌های سه طبقه داشتند. رندی که پسر کوچک بود در نزد مادر و پدرش در یک اتاق می‌خوابید و باقی پسران در اتاق دیگر. سالن پذیرایی مختص به دختران بود. gary-2300Jacksonstreet.jpg
کاترین و ربی، خانه‌ی گری
کاترین می‌گوید که هم او و هم جو از خانواده‌های اهل موسیقی برآمده بودند و استعداد خود را برای فرزندان‌شان به ارث گذاشتند. کاترین گاهی وقت‌ها با صدای آوازخوانی پسران‌اش از خواب برمی‌خواست. جو در کارخانه‌ی فولاد کار می‌کرد، در فصل کم کاری گاهی دو تا سه هفته از کار تعلیق می‌شد، بنابراین کاترین در فاصله‌ی زمانی تولد رندی تا جانت طی یک مدت پنج ساله برای خودش شغلی دست و پا کرد. او در فروشگاه زنجیره‌ای Sears, Roebuck & Company کار می‌کرد. پنیش: "آیا شما همواره ثروتمند بودید؟" کاترین: "آه، نه به هیچ وجه." کاترین در خانه به خیاطی می‌پرداخت، روزنامه‌ها را در پی کوپن‌ بررسی می‌کرد و آنها را از درون روزنامه می‌برید تا به خرید برود. او کفش‌های بچه‌ها را از کلیسای «سپاه رستگاری» (Salvation Army) تهیه می‌کرد. آنها فقیر بودند. برای بدست آوردن پول می‌بایست تا روز پراخت حقوق صبر می‌کردند. پول معضل بزرگی بود، آنها باید خوراک تهیه می‌کردند. کاترین می‌گوید آنها نمی‌خواستند اعانه جمع کنند. کاترین هر سال یک دوم یا یک چهارم از یک گاو را خریداری و کنسرو می‌کرد. "ما میوه و سبزیجات می‌خوردیم. آنها را در فریزر نگاهداری می‌کردیم و اینگونه زنده می‌ماندیم." پنیش: "آیا آشپز خوبی هستید؟" کاترین: "بچه‌ها چنین فکر می‌کنند. من می‌توانم سیب زمینی را به هر شیوه‌‌ای که تصور کنید، تهیه کنم." Jackie-Tito-Katz-Kittens.jpg
جکی و تیتو در کنار شهردار، تیم کتز کیتنز
کاترین از اینکه خانواده‌ی پرجمعیتی داشت خوشنود بود. جکی و تیتو در حیاط بیسبال بازی می‌کردند، آنها عضو تیم کتز کیتنز (Katz Kittens) بودند که به احترام شهردار نامگذاری شده بود زیرا وی حامی مالی تیم بود. مایکل پول‌اش را صرف خرید کلوچه و آبنبات می‌کرد و با آنها یک فروشگاه ترتیب می‌داد و خوراکی‌ها را با همان قیمتی که خریداری کرده بود، به خواهران و برادران‌اش می‌فروخت. کاترین همیشه زن باخدایی بود. می‌گوید: "من همیشه به خدا نزدیک بودم و فرزندان‌ام را به بهترین شیوه‌ای که می‌توانستم با تعالیم روحانی تربیت کردم." کاترین با تعالیم فرقه‌ی تعمیدیون بزرگ شد اما سپس به سوی لوتریانیسم گرایش یافت اما راضی نشد. وقتی آنقدر بالغ بود تا مسائل را درک کند، عضوی از شاهدان یهوه شد، آنچه که آن را «مذهب واقعی» می‌خواند. شاهدان یهوه؛ کریسمس، زادروزها و سایر عیدها را جشن نمی‌گیرند. تنها جشن آنان، شام آخر مسیح است. برخی از فرزندان کاترین عضو این فرقه شدند: مایکل، ربی و لاتویا. جو عضو فرقه نبود به همین دلیل آنها جشن‌هایشان را در آن زمان بی‌درنگ متوقف نکردند. MJ-at-the-age-of-two.jpg
مایکل در دو سالگی
وقتی پنیش عکسی از مایکل در دو سالگی را به نمایش گذاشت و از کاترین پرسید که این عکس چه چیزی را نشان می‌دهد، وی پاسخ داد "این عکس پسر دوست داشتنی کوچکم است، عزیز من." کاترین: "مایکل همیشه حساس و بامحبت بود. یک روز وقتی برادرش بیمار بود، مایکل دست‌اش را گرفته بود و گریه می‌کرد. مایکل اجازه نداد که شهرت او را تغییر بدهد. او متواضع‌ترین فرد بود." پنیش از نخستین جرقه‌های استعداد موسیقی در مایکل پرسید. کاترین: "او رقص کنان به دنیا آمد. وقتی بچه‌ها در اطراف من می‌رقصیدند، او در آغوش من بود و نمی‌توانست آرام بگیرد، با موسیقی می‌رقصید." کاترین یک ماشین لباسشویی قدیمی داشت که موقع کار سر و صدا می‌کرد و مایکل با صدای آن می‌رقصید. هیئت منصفه‌ با شنیدن این خاطره‌ی کاترین به خنده افتاد. "او می‌رقصید و شیشه‌ی شیرش را به دهان می‌گرفت. وقتی زبان باز کرد، همچنان می‌رقصید. او واقعا عاشق موسیقی بود، او عاشق رقصیدن بود." وقتی کاترین کوچک بود، پدرش برای آنها موسیقی کانتری می‌نواخت. کاترین همراه با فرزندان‌اش به موسیقی کانتری گوش می‌داد. آنها یک دستگاه تلویزیون در خانه داشتند که خراب می‌شد، یک تعمیرکار آن را برای تعمیر می‌برد و آنها گاهی پولی در بساط نداشتند که بتوانند تلویزیون را باز پس بگیرند. بچه‌ها عاشق گروه تمپتیشنز (Temptations) بودند و تمام مدت حالات آنها را در خانه تقلید می‌کردند. بچه‌ها بسیار کوچک بودند اما تمام مدت می‌خواندند و می‌رقصیدند. کار زیادی برای انجام دادن در گری نبود. دبیرستان روزولت مسابقه‌هایی ترتیب می‌داد. هر وقت رقابتی در مدرسه برپا بود، پسران خانواده‌ی جکسون‌ برنده‌ی آن بودند. پسران سپس یک گروه موسیقی تشکیل دادند. گروه در ابتدا «پنج برادر جکسون» (Jackson Brothers Five) نامگذاری شد، اما این اسم بسیار طولانی بود، پس به جکسون‌پنج (Jackson Fine) خلاصه شد. وقتی مایکل پنج ساله بود، آهنگ «از تمام کوه‌ها بالا برو» از فیلم اشک‌ها و لبخندها (آوای موسیقی) را در مدرسه‌ی ابتدایی‌اش خواند. همه تحت تاثیر آواز او قرار گرفتند و ایستاده تشویق‌اش کردند. کاترین می‌گوید او و پدربزرگ مایکل (پدر جو) در بین جمعیت بودند. Jacksons-101.jpg "وقتی روی صحنه پا گذاشت من بسیار مضطرب بودم، زیرا او همیشه خجالتی بود. و او شروع کرد به خواندن آهنگ، آن را به شیوایی خواند. پدر جو آنجا نشسته بود و مانند یک بچه اشک می‌ریخت، من هم داشتم گریه می‌کردم. مایکل به اطراف نگاه کرد، همه او را به خاطر اجرایش ایستاده تشویق کردند، اصلا مضطرب نبود، من شوکه شده بودم. او روی صحنه راحت‌تر به نظر می‌رسید." پس از آن مایکل به زودی به عنوان عضوی از گروه برادران‌اش پذیرفته شد و به عنوان تک‌خوان، جای برادر بزرگترش جرمین را گرفت. بچه‌ها در خانه تمرین می‌کردند. مبلمان خانه را به کناره‌های دیوار هل می‌دادند و در میانه‌ی اتاق به رقص می‌پرداختند. مایکل پنج ساله و برادران‌اش به شرکت در مسابقات ادامه می‌دادند. کاترین می‌گوید مایکل در تمامی مسابقات برنده می‌شد به استثنای تنها یک مرتبه. آنها یک بار مسابقه را به پسری که در همسایه‌شان زندگی می‌کرد، باختند. کاترین به خنده می‌گوید: "فکر می‌کنم مردم از اینکه همیشه جکسون‌ها برنده می‌شدند، خسته شده بودند." آنها پول‌شان را پس انداز می‌کردند تا امپلی‎فایر بخرند. home-made-suits.jpg پنیش ویدیوهایی از گروه جکسون فایو را به نمایش گذاشت و از کاترین پرسید که چه چیزی بر تن بچه‌هاست. وقتی کاترین پاسخ داد "کت و شلوارهای خانه بافت"، هیئت منصفه بار دیگر به خنده افتاد. کاترین کت و شلوارهای مخصوص اجرای پسران را خودش می‌دوخت. پسران آنقدر پیشرفت کردند که خوانندگانی چون گلدیزنایت و تمپتیشنز به آنها پول می‌داند تا در کنسرت‌هایشان برنامه اجرا کنند. در سال ۱۹۶۸ کمپانی موتان با گروه جکسون۵ قراداد امضا کرد، مایکل ده ساله بود و تجربه‌ی چند سال خوانندگی را با خود داشت. پسران در زمستان همان سال از گری به کالیفرنیای گرم و آفتابی مهاجرت کردند و در کنار دایانا راس، از هنرمندان کمپانی، ساکن شدند تا تعلیم ببینند. کاترین چهار ماه بعد به آنان پیوست. جو، پدر خانواده، در سال ۱۹۷۱ هیونهارست را خریداری کرد و از آن پس به مدت چهار دهه خانه‌ی جکسون‌ها شد. "من همیشه می‌خواستم در کالیفرنیا زندگی کنم، زیرا گری همیشه سرد و برفی بود." گروه جکسون۵ پس از قرارداد با موتان شروع کرد به شکستن رکوردها. چهار تا از تک‌آهنگ‌های آنها بطور پیاپی شماره یک شد. جنون جکسون از همان زمان آغاز شد. کاترین می‌گوید هر وقت بچه‌های محله پی می‎بردند که پسران جکسون در راه هستند، هیجان زده می‌شدند. کاترین با خنده می‌گوید که از ازدحام دختران گرد خانه‌شان خسته شده بود. "آنها تمام روز آنجا می‌ماندند و گاهی هوا آنقدر تاریک می‌شد که من مجبور بودم آنها را به خانه‌هایشان برسانم." Academy-Awards-for-the-song-Ben-27March1973.jpg
مراسم اسکار سال۱۹۷۳
برخی اجراهای مایکل در مراسم ویژه، کاترین را غافلگیر کرده بود. او در چهارده سالگی به تنهایی بر روی صحنه‌ی مراسم اسکار آهنگ «بن» را اجرا کرده بود. او برای این آهنگ نامزد دریافت جایزه بود.
اجرای مایکل در مراسم اسکار
کاترین: "من بسیار به او افتخار کردم." پنیش: "آیا اضطراب داشتید؟" کاترین: "کمی مضطرب بودم، اما او خوب اجرا کرد." آهنگ «بن» در مورد دوستی با یک موش صحرایی است. کاترین گفت که مایکل به موش‌های صحرایی علاقه داشت. آنها یکبار برای صرف شام به رستوران بورلی هیلز رفته بودند و مایکل خرده نان‌ها را در جیب‌اش می‌ریخت تا برای موش ببرد. آنها بوقلمون، طوطی، موش خرما، موش صحرایی و گربه داشتند، اما مایکل سگ‌ها را دوست نداشت، یکبار در کوچکی، سگ پیت بول متعلق به دوست‌شان، بازوی برادرش رندی را به شدت گاز گرفته بود و مایکل از آن زمان از سگ‌ها می‌ترسید. اما او سال‌ها بعد یک سگ لابرادور شکلاتی رنگ به نام کنیا برای فرزندان‌ خویش خریداری نمود. مایکل در مدرسه به کارهای هنری می‌پرداخت. "او هنرمند بسیار خوبی بود. در مدرسه نقاشی‌های بسیاری می‌کشید و برخی از آنها فروخته شده‌اند." Golden-Globe-Awards-for-the-song-Ben-28January1973.jpg
در کنار والدین، جوایز گلدن گلاب، ۱۹۷۳. مایکل برنده‌ی جایزه‌ی بهترین آهنگ برای «بن» شد
کاترین گفت که مایکل وقت‌اش را به نشستن و تماشای تلویزیون هدر نمی‌داد، او آهنگ می‌نوشت. کاترین افزود بسیار سخت است که در دادگاه بنشیند و شاهد باشد که دیگران (کارمندان کمپانی اای‌جی) مایکل را تنبل خطاب کنند. او ایمیلی که از گانگ ور، مدیر کمپانی، در دادگاه خوانده شده و در آن مایکل، تنبل توصیف شده بو را بسیار ناراحت کننده توصیف کرد. "پسر من تنبل نبود. این بزرگترین دروغ است. هیچکس بزرگترین هنرمند نمی‌شود... (وقفه‌ی طولانی)... اگر تنبل باشد." کاترین افزود که مایکل در مدرسه دانش آموز بسیار خوبی بود، نمره‌های الف می‌گرفت. اما کاترین می‌گوید پسر او، پرینس ، نسبت به پدرش دانش آموز بهتری است. پرینس عضو انجمن دانش آموزان نخبه‌ی ایالات متحده می‌باشد و جایزه دریافت کرده است. کاترین تعریف کرد که مایکل عاشق فیلم بود. کاترین برخی از فیلم‌های محبوب او را نام برد: ویز (The Wiz)، سیدنی (Sidney)، دوزاده مرد خشن (۱۲ Angry Men). پنیش بخش‌هایی از فیلم ویز را به نمایش گذاشت. هیئت منصفه به شدت سرگرم تماشا شده بودند، برخی لبخند می‌زدند، برخی دیگر لبان‌شان را گاز می‌گرفتند گویی سعی می‌کردند جلوی لبخند خود را بگیرند. Jacksons-123.jpg
برادران، مایکل ایستاده - هیونهارست
کاترین گفت که مایکل و کویینسی جونز در کنار یکدیگر به خوبی کار می‌کردند. آنها در سه آلبوم مایکل همکاری کردند: Thriller, Bad, Off the Wall. پنیش سپس در مورد عادت مایکل به نوشتن یادداشت اشاره کرد. کاترین: "او تمام مدت برای خودش چیزهایی را یادداشت می‌کرد." او در این یادداشت‌ها می‌نوشت که چند نسخه از هر آلبوم‌اش را می‌خواهد بفروش برساند و یا در یک زمان معین، می‌خواهد در کجا باشد. کاترین گفت که این نوشته‌ها محقق می‌شدند. وقتی مایکل هنوز در کنار خانواده‌اش در هیونهارست زندگی می‌کرد، هدف‌اش این بود که مردم او را به عنوان شخصیت جدیدی بشناسند، نه آن بچه‌ی کوچک و دوست داشتنی جکسون فایو. پنیش: "وقتی مایکل ۲۱ ساله بود، آیا هدف‌هایش را یادداشت کرده بود؟" کاترین: "بله، او می‌خواست به عنوان ام‌جی شناخته شود، نه مایکل کوچولو یا جکسون کوچک." hayvenhurst.jpg
هیونهارست
پنیش ویدیوی مراسم موتان۲۵، نخستین باری که مایکل مونواک رقصید را به نمایش درآورد. هیئت منصفه لبخند زدند. کاترین گفت که مایکل تمام مدت تمرین می‌کرد. مایکل اتاقی در بالای گاراژ داشت و در آنجا دو ساعت بی‌وقفه می‌رقصید. کت پولک دوزی شده‌ای که مایکل در جشن موتان۲۵ برتن داشت، متعلق به کاترین بود. پیش از آغاز نمایش مایکل به گنجه‌ی لباس‌های مادرش سرک کشید و کت را برداشت و پس از آن شب دیگر هرگز آن را پس نداد. کاترین: "وقتی مایکل هجده ساله بود می‌خواست برای من یک خانه بخرد. اما در آن زمان قیمت خانه بالا رفته بود، پس تصمیم گرفت خانه را تعمیر کند. هیونهارستی که اکنون می‌بینید را او دوباره ساخته است. او اتاقی در طبقه‌ی بالا داشت که دوست نداشتی کسی وارد آن بشود." memory-room.jpg
اتاق خاطره
مایکل سپس این اتاق مخصوص تمرین رقص‌اش را با عکس‌های خانواده به شکل کاغذ دیواری تزئین کرد و بعد به مادرش گفت "این سورپرایز برای توست." مایکل همچنین پلاکی را با شعری برای مادرش در آنجا نصب کرد که هنوز هم برقرار است. کاترین: "او این اتاق را به من هدیه داد. حتی روی سقف هم عکس چسبانده شده است. همه چیز با عکس پوشانده شده است."
گزارش جرمین جکسون از این اتاق
(مایکل از سیزده تا سی سالگی با والدین‌اش در هیونهارست زندگی کرد و سپس در سال ۱۹۸۸ به نورلند مهاجرت کرد. او در اوایل دهه هشتاد، هیونهارست را از پدرش خریداری نمود. جو به خاطر بدهی خانه را به فروش گذاشته بود. پس از خرید خانه، مایکل یک بازسازی جانانه‌ی دو ساله در خانه به انجام رساند. این بازسازی مقدمه‌ی ساخت نورلند بود. مایکل هیونهارست را در زادروز مادرش به او تقدیم کرد و وعده‌ی خرید خانه برای مادرش را محقق ساخت. / eMJey) شما می‌توانید این ویدیو که تصاویری از هیونهارست را نشان می‌دهد، تماشا کنید.
کاترین به مرور خاطرات ادامه داد. گفت چندباری مایکل تغییر قیافه داده بود تا حدی که او را نشناخت. یکبار آن در صحنه‌ی ضبط فیلم ارواح اتفاق افتاد. یک مرد سفیدپوست چاق در صحنه با او حال و احوال کرده بود. ghosts042.jpg
گریم مایکل در فیلم ارواح
پنیش: "آیا ام‌جی به کلیپ‌های موسیقی علاقه داشت؟" کاترین: "آه، بله. آنها مانند فیلم‌های کوتاه بودند، مثل تریلر. وقتی فیلم ارواح را می‌ساخت، مرا به محل فیلمبرداری دعوت کرد. من روی یک صندلی نشسته بودم که یک مرد سفیدپوست به نزد من آمد. من به او گفتم «سلام، من برای دیدن پسرم به اینجا آمده‌ام.» مایکل گفت «مادر، این من هستم.»" وقتی مایکل هنوز با کاترین زندگی می‌کرد، همچنان در کلیسای شاهدان یهوه عضو بود و کاترین می‌گوید مدتی فعالیت می‌کرد. برخی از تعالیم این مذهب به افراد حکم می‌کند که در گسترش آن کوشا باشند. مایکل و کاترین به در خانه‌ها می‌رفتند تا آنها را به کلیسا دعوت کنند. مایکل البته تغییر چهره می‌داد و خود را به یک مرد چاق بدل می‌کرد. بار نخست کاترین پسر خویش را نشناخت تا اینکه مایکل گفت "مادر، من هستم." آنها سپس به کوبیدن در خانه‌ی همسایه‌ها پرداختند. پنیش: "آیا پیش آمد که مردم در را بر صورت‌اش بکوبند؟" کاترین: "بسیاری وقت‌ها. آنها هرگز نفهمیدند او که بود." در سال ۱۹۸۸مایکل نورلند را خرید و والدین‌اش را ترک کرد. پنیش ویدیویی از مزرعه، حیوانات‌اش، وسایل شهربازی، شعرهایی که مایکل سروده بود، سالن سینما و ایستگاه قطاری که مایکل به افتخار مادرش، کاترین نام گذاشته بود را نمایش داد. پنیش: "نورلند ایستگاه قطار داشت؟ اسم آن چه بود؟" خانم جکسون: "بله، کاترین." در سالن سینما یک بوفه‌ی شیرینی‌جات قرار داشت. کاترین گفت: "او عاقبت یک آبنبات فروشی تاسیس کرد." مایکل از کودکی این شغل را در خانه تمرین کرده بود. کاترین گفت که مایکل درهای نورلند را به روی مردم و کودکان معلول گشود. بچه‌هایی از طبقه‌های مختلف اجتماع را دعوت می‌کرد. در سالن سینما تخت‌های خاصی برای کودکانی که به دلیل بیماری قادر به نشستن نبودند، تعبیه شده بود. neverland-ranch.jpg
نورلند
کاترین تعریف کرد که فرزندان مایکل در نورلند بزرگ شدند. آنها در خانه درس می‌خواندند، عاشق نورلند بودند. آنها به مرکز تفریحی «چاک اند چیز» می‌رفتند و کودکان دیگر از آنها می‎پرسیدند که آیا حیوان خانگی دارند؟ آنها پاسخ می‌دادند فیل، زرافه، اما حرف‌هایشان را کسی باور نمی‌کرد. "یک روز یک خانم به گریس (پرستارشان) گفته بود که بچه‌ها عجب قوه‌ی تخیلی دارند!" پنیش سپس به موضوعات ناراحت کننده پرداخت و از کاترین در مورد دردهای مایکل و داروهایش پرسید. کاترین گفت که پوست سر مایکل سوخته بود، کمر درد داشت، کاترین به بیماری پوستی ویتیلیگو اشاره کرد، گفت که مایکل به پزشکان‌اش اعتماد داشت، وی نام دکتر آلن متزگر را به عنوان یکی از پزشکان اصلی پسرش بر زبان آورد. کاترین: "او از پپسی خسارت گرفت و آن به مرکز سوانح سوختگی کودکان اهدا کرد." کاترین گفت که مایکل دردهای زیادی داشت و می‌خواست به آنها خاتمه دهد. "او چیز زیادی در مورد مشکل خواب‌اش نمی‌گفت. وقتی در خانه بود، شب‌ها اصلا نمی‌توانست بخوابد." پنیش: "آیا هرگز شاهد مصرف دوا یا دارو توسط او بودید؟" کاترین: "خیر، هرگز. من می‌دانستم که او داروی مسکن مصرف می‌کرد. من خیلی وقت‌ها سر زده به اتاق‌اش می‌رفتم، ولی هرگز او را در این حالت ندیدم." کاترین گفت که از فرزندان دیگرش شنیده بود که مایکل دچار سوء مصرف داروهای پزشکی شده است. یکبار به اجبار فرزندان به خانه‌ی مایکل رفت تا در مصرف داروهایش مداخله کند، اما کاترین نمی‌خواست برود. "وقتی بالاخره به خانه‌اش رفتیم، دیدم که حالش خوب بود." کاترین گفت که هرگز به مدرکی برنخورد که نشان از سوء مصرف باشد. وقتی مایکل در لاس وگاس زندگی می‌کرد، کاترین به ملاقات‌اش رفته و در همین رابطه با او صحبت کرده بود. "او قول داد. مرتب می‌گفت «من حالم خوب است.» گاهی وقت‌ها مادران آخر از همه باخبر می‌شوند. به او گفتم نمی‌خواهم در اخبار بشنوم که دیگر در این دنیا نیستی." آخرین ملاقات مایکل با اعضای خانواده‌اش در ۱۴ می ۲۰۰۹ طی جشن شصتمین سالگرد ازدواج کاترین و جو رقم خورد. anniversary-14May2009-1.jpg
آخرین گردهمایی خانوادگی جکسون‌ها با حضور مایکل، سالگرد کاترین و جو، ۱۴ می ۲۰۰۹
کاترین گفت که در واقع جشن سالگرد نبود، جانت می‌خواست اسمی برایش بگذارد تا همه دور هم جمع شوند. کاترین گفت که در ابتدای جشن متوجه‌ی لاغری بسیار پسرش نشده بود زیرا مایکل کت بر تن داشت، اما بعد متوجه شد که مایکل لاغرتر شده بود. to-my-mother-poem.jpg کاترین: "من و مایکل بسیار صمیمی بودیم. هیچ مادری نمی‌تواند پسری بهتر از مایکل داشته باشد." مایکل برای مادرش شعر می‌گفت. یکی از شعرها چنین نام داشت: "مادر، فرشته‌ی نگهبانم" my-guardian-angel-by-mj.jpg پنیش: "شعرها چه احساسی به شما می‌داد؟" کاترین: "مرا به یک دلیل به گریه می‌انداخت. احساس می‌کردم که بسیار دوست داشته می‌شوم." پس از مرگ مایکل، برادرش جرمین یک دست نوشته از او خطاب به مادرشان یافت و آن را قاب کرد. کاترین گفت که وقتی آن شعر را خواند به گریه افتاد. مایکل نوشته بود: "تمامی موفقیت‌هایم به این دلیل بود که می‌خواستم مادرم به من افتخار کند و لبخند رضایت بزند." to-my-mother.jpg کاترین از نظر مالی به مایکل وابسته بود. مایکل به او پول نقد می‌داد، او هیچوقت چک نمی‌کشید. وی همچنین هدیه‌های بسیار به مادرش می‌داد، از جواهرات گرفته تا خانه. "او مراقب من بود، هر نیاز و خواسته‌ام را برآورده می‌کرد. به من همه چیز می‌داد. تمام مدت به من هدیه می‌داد، ملزومات زندگی، اتومبیل، جواهر، خانه‌ی متحرک." وقتی پنیش به موضوع فوت مایکل پرداخت، کاترین منقلب شد و به گریه افتاد. پنیش پرسید که تاثیر فقدان مایکل بر زندگی کاترین چه بوده است، او با گریه گفت که بهترین چیز زندگی‌اش را از دست داده است. "هیچکس نمی‌تواند درک کند، تا وقتی که آن را تجربه کند. بدترین اتفاق این است که مادری فرزندش را از دست بدهد. من مادرم، پدرم و خواهرم را از دست دادم، اما وقتی مایکل را از دست دادم، همه چیز را از دست دادم. او مهربان‌ترین فرد و بسیار بسیار فروتن بود." پنیش در مورد فیلم بازجویی کاترین که مدتی پیش در دادگاه نمایش داده شد، پرسید. کاترین در این فیلم می‌گوید که مایکل نمی‌خواست در پنجاه سالگی مونواک برقصد.
کاترین گفت که این سخن مایکل یک شوخی بامزه بود چرا که پنجاه سال سن زیادی نیست و افراد پنجا ساله لزوما احساس پیری نمی‌کنند اما مایکل همیشه فکر می‌کرد که پنجاه سال سن زیادی است. پنیش سپس از کاترین پرسید که آیا پسرش قادر بود در پنجاه سالگی، پنجاه کنسرت تور «دیس ایز ایت» در لندن را اجرا کند. کاترین گفت که مایکل توانایی آن را داشت اما نه در شرایطی که فاصله‌ی زمانی بین کنسرت‌ها بسیار کم بود. کاترین فکر نمی‌کرد که مایکل می‌توانست از پس اجراهای فشرده‌ای که کمپانی اای‌جی برنامه ریزی کرده بود، برآید. کاترین افزود که او با مدیر عامل رندی فیلیپس و مدیر تمی تمی تماس گرفته و گفته بود که مایکل نمی‌تواند این برنامه را اجرا کند. کاترین گفت که از طریق پرستار گریس روآمبا از این برنامه ریزی آگاه شده بود. وقتی مایکل چند ماه پیش از فوت‌اش در کاروول وود ساکن شد، کاترین به دیدن او می‌رفت. "هربار که آنجا بودم، به اتاق خواب‌اش می‌رفتم." کاترین و ترنت جکسون (برادر زاده‌ی جو) همراه هم به کاروول وود می‌رفتند. آنها در کنار مایکل در اتاق خواب‌ او به تماشای فیلم می‌پرداختند. در ظهر ۲۵ ژوئن ۲۰۰۹ مایکل پس از ایست قلبی به بیمارستان منتقل شده بود و کاترین در حال انجام تکالیف شاهدان یهوه بود، او از این خانه به آن خانه می‌رفت تا دین خود را تبلیغ کند. وقتی به خانه بازگشت متوجه شد که همسرش جو یک پیغام تلفنی برای او گذاشته و خواسته است که به بیمارستان برود. یکی از هوادارانی که بیرون خانه‌ی مایکل ایستاده بود، به جو زنگ زده و گفته بود فردی که تمام بدنش پوشانده شده بود بر روی برانکار از خانه بیرون برده شده بود. وقتی کاترین تازه به بیمارستان رسیده بود، نمی‌دانست که پسرش مرده است. او در بیمارستان با همکاران مایکل از جمله فرانک دلیو، مدیر برنامه‌اش روبرو شد. مردی در راهروی بیمارستان در حال بالا و پایین رفتن بود. کاترین او را نمی‌شناخت زیرا این نخستین بار بود که او را می‌دید. او بعدها فهمید که آن شخص، دکتر موری، پزشک مخصوص پسرش بود. کاترین به اتاقی برده و از او خواسته شد تا منتظر بماند. پس از مدتی فرانک دلیو که حامل خبری شوم بود، به درون اتاق آمد. katherine-jackson-aeg-2.jpg کاترین در حالیکه اشک می‌ریخت و دستمالی را در دست‌اش می‌فشرد، گفت: "من فکر کردم که مایکل فقط بیمار شده است. هیچکس نمی‌خواست به من بگوید. من نشستم و صبر کردم. فکر می‌کنم دور از چشم من در حال رایزنی بودند. فرانک دلیو داخل شد و گفت که مایکل یک واکنش بد نشان داده است. من پرسیدم حالش چطور است؟ هیچکس هیچ چیز نگفت. پرسیدم آیا نجات پیدا کرد؟ فرانک گفتم «نه»." صدای کاترین شروع کرد به لرزیدن، او تمام مدت در جایگاه اشک می‌ریخت. وی ادامه داد: "من شروع کردم به جیغ کشیدن." پس از آن کاترین را به اتاق دیگری بردند و در آنجا پرستاران به دیدن‌اش آمدند. او به شدت اشک می‌ریخت. کمی بعد فرزندان مایکل وارد شدند. آنها گریه می‌کردند، به ویژه پاریس که آرام شدنی نبود. "او به آسمان نگاه می‌کرد و مرتب می‌گفت «بابایی، می‌خواهم با تو بیایم، نمی‌توانم بدون تو زندگی کنم.»" بچه‌ها در سردخانه برای آخرین بار پدرشان را در آغوش گرفتند. کاترین نرفت زیرا نمی‌خواست مایکل را در آن حالت ببیند. پس از آن بدن مایکل با هلیکوپتر به پزشکی قانونی منتقل شد تا کالبدشکافی شود. وقتی آنها می‌بایست بیمارستان را ترک می‌کردند، پاریس از مادربزرگ‌اش پرسید "مامان بزرگ، ما کجا می‌رویم؟" کاترین به او گفت: "شما با مامان بزرگ به خانه می‌روید." پنیش: "آیا دلتنگ پسرتان هستید؟" کاترین: "نمی‌توان بیان‌اش کرد." ParisJ-mjwall.jpg
معبد پاریس برای پدرش
پنیش پرسید که بچه‌ها چگونه با فوت پدرشان کنار آمده‌اند؟ "پسران خوب کنار آمده‌اند، البته نباید بگویم "خوب". نمی‌توان فهمید در ذهن‌شان چه می‌گذرد. اما پاریس سخت‌ترین روزها را داشته است. یکی از نوه‌های دختر به من گفت که پاریس به آنها می‌‌گفت که می‌خواهد به جایی برود که پدرش هست." کاترین گفت که پاریس برای کنار آمدن با غم پدرش، مراقبت‌های پزشکی دریافت کرده و حتی در بیمارستان بستری شده بود. پاریس اوایل ماه با بریدن دست‌اش اقدام به خودکشی کرده بود. "پیش از آنکه مایکل را دفن کنیم، پاریس ما را مجبور کرد که همرا با ترنت و برادران‌اش همگی در فروشگاه‌ها به دنبال گردنبندهای قلبی مخصوصی بگردیم. قلب‌ها نصف می‌شدند. وقتی آن را خرید، به سردخانه رفت و یک نیمه‌ی آن را به گردن پدرش انداخت و نیمه‌ی دیگر را برای خودش برداشت." "پاریس پیراهن پیژامه‌‌ای مایکل را برداشت، نمی‌خواست هیچکس آن را بشوید، می‎خواست بوی پدرش را بدهد. آن را روی بالشت کشید و روی تخت‌اش گذاشت." "من فکر می‌کردم او از همه شجاع‌تر باشد، زیرا عکس‌های زیادی از مایکل را در اتاق‌اش داشت. من به او گفتم که اتاق‌اش را تزئین می‌کنم و همه چیز را خریدم و اتاق را تزئین کردم و برخی از عکس‌هایم را در اتاق‌اش گذاشتم اما او گفت «من خودم عکس دارم». او در حدود پنج عکس بزرگ از مایکل داشت و گفت که می‌خواهد دو تای آنها بالای تخت و میز تحریرش باشد. او عکس‌ها را دور تا دور اتاق‌اش گذاشت. من با خود فکر می‌کردم که او چگونه می‌تواند، زیرا من نمی‌خواستم مایکل را ببینم، هرگاه تصویرش را می‌دیدم، بسیار غمگین می‌شدم." آنها سپس از هیونهارست به کالاباساس نقل مکان کردند، اما پاریس شیوه‌اش را در خانه‌ی جدید ادامه داد. MJ-with-children-1.jpg "او کلاژی از عکس‌های مایکل را بر روی یک دیوار کار کرد، مانند اتاقی که در هیونهارست، مایکل برای من تزئین کرده بود. اتاق او پوشیده از تصاویر مایکل بود." "پرینس گاهی در مورد پدرش صحبت می‌کند. اما او وقت زیادی را با پسرعموها و یا به کارهای دیگر می‌گذراند. او احساسات‌اش را آنقدرها بروز نمی‌دهد." پنیش: "آیا او بیشتر ساکت است و در خودش فرو می‌رود؟" کاترین: "بله." پنیش: "دلتنگ پدرش است؟" کاترین: "آه، بله، دلتنگ است." "بلنکت خیلی کوچک بود. وقتی مایکل مرد او هفت ساله بود. حالا یازده سال دارد. چیزهای بسیاری را پشت سر گذاشته است. پرینس و پاریس در مدرسه بودند، بنابراین مایکل هرجا که می‌رفت، بلنکت را با خود می‌برد." پنیش: "هنوز هم موی بلند دارد؟" کاترین: "بله، نمی‌خواهد موی خود را کوتاه کند زیرا مایکل اینگونه دوست می‌داشت. اما دیر یا زود مجبور به کوتاه کردن آن خواهد شد. من نمی‌خواهم موی‌اش بلند باشد، اما او نمی‌خواهد کوتاه‌اش کند، بنابراین من فعلا تصمیم ندارم موی‌اش را کوتاه کنم." کاترین گفت که پدر شدن، مایکل را بسیار تغییر داده بود: "آهنگ‌هایش عاشقانه‌تر و بامعناتر شدند، بیشتر از قلب‌اش می‌نوشت. زندگی‌اش تغییر کرد. مایکل یکی از بهترین پدران بود. از اینکه چه پدر خوبی بود، تعجب می‌کردید. واژه‌‌ها نمی‌توانند بیان کننده‌ی عشق او به فرزندان‌اش باشند." MJ-with-children-.jpg برایان پنیش ویدیویی از مایکل و فرزندان‌اش را در دادگاه به نمایش گذاشت. در این ویدیو از فیلم‌های خانگی گرفته شده از فرزندان مایکل در کوچکی استفاده شده بود و آهنگ Speechless از آلبوم اینوینسیبل نیز به عنوان موسیقی متن به کار رفته بود. همچنین در انتهای این ویدیو بخشی از تمرینات تور This Is It که طی آن مایکل این آهنگ را می‌خواند، اضافه شده بود.
*************************************************************
در اینجا دانلود کنید.
*************************************************************
پس از آن ماروین پوتنام، وکیل مدافع کمپانی به پرسش از کاترین پرداخت. کاترین گفت که شکایت از اای‌جی (در سپتامبر ۲۰۱۰) تصمیم شخص وی بوده است، او تاریخ را به خاطر نداشت. او از جانب خود و فرزندان مایکل به طرح شکایت از کمپانی پرداخت. او پیش از اقامه‌ی دعوی، با فرزندان مایکل، فرزندان خود و یا همسرش جو صحبت نکرده بود. وی گفت که پس از تنظیم دادخواست، فرزندان خود را در جریان قرار داد. وی همچنین بیان داشت که او و جو دور از هم زندگی می‌کنند. (آنها طلاق نگرفته‌اند اما سالیان درازی است که زیر یک سقف نیستند.) پوتنام به کاترین گفت که علیرغم اینکه می‌گوید فرد خلوت‌گرایی است، اما این پرونده را به جریان انداخته و چهل سال گذشته را در دید عموم زیسته و پس از فوت مایکل با رسانه‌ها مصاحبه کرده است. کاترین: "خانواده‌ام مشهور هستند. من همیشه در پس زمینه‌ قرار داشتم. شهرت را برای فرزندان‌ام گذاشته‌ام. در برابر افراد غریبه مضطرب می‌شوم." کاترین دلیل‌اش برای شکایت از اای‌جی را چنین عنوان کرد: "من می‌خواستم بفهمم که، فکر می‌کنم این را به پسرم بدهکار بودم که بفهمم براستی چه بر سر او آمد. من داستان‌هایی شنیدم، از نوه‌ام (پرینس) شنیدم که مایکل زیر فشار بود و در پی جو بود و فکر می‌کرد جو می‌داند که چه کار کند. پسر من بیمار بود و کنی اورتگا (در دادگاه) گفت که هیچکس به او حتی یک فنجان چای نمی‌داد. هیچکس نگفت که پزشک خبر کنیم، ببینیم مشکل چیست. اذیت‌ام می‌کند که اینجا بنشینم و بشنوم که پسرم چقدر بیمار بود و هیچکس سعی نمی‌کرد به او کمک کند." پوتنام: "اما او یک پزشک داشت." کاترین: "مایکل به یک دکتر دیگر نیاز داشت، یک دکتر واقعی، نه دکتر موری. او پزشک بچه‌ها‌یش بود اما من او را نمی‌شناختم. بعدها فهمیدم که دکتر موری بوده است." پنیش پرسید که اطلاعات نادرست و ناخوشایندی که وی مدعی است در دادگاه ارائه شده، چه بوده است؟ "سخت است که اینجا بنشینم و بشنوم که پسرم را عجیب‌ و غریب بخوانند و بگویند که تنبل بود. این هفته مجبور بودم بشنوم که او چقدر دست‌اش خالی بود، که یک سکه هم (از تورها) به خانه نمی‌برد. چرا به خانه نمی‌برد؟ چون تمام آن را به خیریه‌ها می‌بخشید!" پوتنام گفت که مایکل توسط فردی بی ارتباط با پرونده در یک ایمیل "عجیب و غریب" خوانده شده بود. این ایمیل برای اای‌جی فرستاده شده بود. کاترین با یک نگاه خیریه‌‌ی مصمم به پوتنام گفت: "یادم نیست چه کسی ایمیل را نوشته بود، تنها می‌دانم که سخت است اینجا بنیشنم و این چیزها را بشنوم. او عجیب و غریب نبود، او تنبل نبود." katherine-jackson-aeg-3.jpg پوتنام پرسید که آیا وی توضیح گانگ ور در مورد "تنبلی مایکل" را شنیده بود و اینکه وی به عدم علاقمندی مایکل به تمرین اشاره داشت؟ کاترین پاسخ منفی داد و گفت که طی دادگاه گوش خود را بر برخی حرف‌ها می‌بندد اما شنیده است که یکی از مدیران، پسرش را تنبل و یک مدیر دیگر، او را عجیب و غریب خطاب کرده بود. کاترین: "او تنبل نبود." پوتنام: "او در تورهای گذشته‌اش تمایلی به تمرین نداشت." کاترین: "او نیازی به تمرین نداشت، رقص‌ها را بلد بود، خودش آن‌ها را ساخته بود. به تمرین زیادی نیاز نداشت. گذشته از این در ژوئن ۲۰۰۹ بیمار بود و نمی‌توانست تمرین کند." پوتنام: "آیا اینکه طی چهل سال گذشته سخنان بدی در مورد پسرتان شنیده‌اید، بسیار دشوار بوده است؟" کاترین: "بله." پوتنام به این موضوع اشاره کرد که وکیل خود وی، مشکل دارویی مایکل را رد نکرده است. کاترین: "پسر من داروهای تجویز شده‌ی پزشکان را مصرف می‌کرد. این بدان معنا نیست که او داروهای دیگری که آنها می‌گویند را نیز مصرف می‌کرده است." وکیل رسید که آیا کاترین از کنی اورتگا نیز شکایت کرده بود. وکلای کاترین گفتند که نام اورتگا از دادخواست حذف شده بود کاترین این موضوع که چرا نام اورتگا اضافه و سپس حذف شده بود را به خاطر نمی‌آورد. پوتنام: "فراموش کرده‌اید، خانم؟" کاترین در حدود یک دقیقه به پوتنام خیره نگریست. پوتنام: "آیا خواندن مجدد پرسش به شما کمک خواهد کرد؟" کاترین گستاخانه پاسخ داد: "خیر، کمکی نمی‌کند." پوتنام سوال‌های دیگری در مورد اورتگا پرسید و وکیل کاترین با این توضیح که بحث تکراری است، اعتراض کرد و قاضی پذیرفت. برخی پرسش‌ها نیز به این دلیل که نیاز به مشورت کاترین با وکلای‌اش داشت، توسط قاضی معلق اعلام شد. کاترین یکبار گفت: "بله". پوتنام تصور کرد که این پاسخ اوست. کاترین به وی تذکر داد: "من به شما بله نگفتم." حضار دادگاه به خنده افتادند. پرسش‌های ماروین پوتنام، کاترین را کلافه و پریشان کرده بود. او در نهایت به آهستگی از قاضی تقاضای استراحت کرد و گفت که از شدت خستگی نمی‌تواند ادامه بدهد، بدین ترتیب قاضی ختم جلسه را اعلام نمود. منبع: eMJey.com / LA Times & ABC & AP & NY Daily