- ارسال ها: 540
- تشکرهای دریافت شده: 575
شعر
کمتر
بیشتر
12 سال 7 ماه قبل #30666
توسط NicoleL2
فردای من و تو باز هم تاریک است
سالی که نکوست از بهارش پیداست...
از خیلی خوب به خیلی بد
خیلی خوب ... خیلی زود تبدیل شد به خیلی بد
خیلی زود .
هیچکس چیزی به من نگفت و به همین دلیل هیچ وقت سر در نیاوردم
که خیلی خوب چقدر زود تبدیل می شود به خیلی بد .
آفتاب ... تبدیل شد به سایه ، به باران
شور و شوق .. تبدیل شد به لذت ، به درد
ترنم ترانه های دل انگیز عاشقانه جایش را داد به سر دادن سرود های غم انگیز
خیلی زود .
با تا ابد شروع شد
و ابد تبدیل شد به گاهی ، به هیچ وقت
و مرا دوست داشته باش تبدیل شد به جایی هم در
قلبت برای من در نظر بگیر
خیلی زود .
خیلی خوب ..زود تر از آنچه فکر می کردیم تبدیل شد به خیلی بد
خیلی زود .
اگر هیچ کس به تو نگفته باشد، حالا دیگر باید بدانی
که خیلی خوب خیلی زود تبدیل می شود به خیلی بد .
خیلی زود...
(شل سیلورستاین)
خیلی خوب ... خیلی زود تبدیل شد به خیلی بد
خیلی زود .
هیچکس چیزی به من نگفت و به همین دلیل هیچ وقت سر در نیاوردم
که خیلی خوب چقدر زود تبدیل می شود به خیلی بد .
آفتاب ... تبدیل شد به سایه ، به باران
شور و شوق .. تبدیل شد به لذت ، به درد
ترنم ترانه های دل انگیز عاشقانه جایش را داد به سر دادن سرود های غم انگیز
خیلی زود .
با تا ابد شروع شد
و ابد تبدیل شد به گاهی ، به هیچ وقت
و مرا دوست داشته باش تبدیل شد به جایی هم در
قلبت برای من در نظر بگیر
خیلی زود .
خیلی خوب ..زود تر از آنچه فکر می کردیم تبدیل شد به خیلی بد
خیلی زود .
اگر هیچ کس به تو نگفته باشد، حالا دیگر باید بدانی
که خیلی خوب خیلی زود تبدیل می شود به خیلی بد .
خیلی زود...
(شل سیلورستاین)
So Good To So Bad So Good To So Bad
It went from so good...to so bad...so soon
So good, to so bad, so soon
But nobody told me, so I never knew
It goes from so good, to so bad, so soon
It went from sunshine...to shade...to rain
It went from passion...to pleasure...to pain
From singing sweet love songs, to cryin'
the blues
So good...to so bad...so soon
It started with words like forever
And went from always, to sometimes, to never
From give me some lovin'...to give me some room
So good...to so bad...so soon
It went from so good...to so bad...so soon
So good, to so bad, so soon
But nobody told me, so I never knew
So good, to so bad, so soon
It went from so good...to so bad...so soon
So good, to so bad, so soon
But nobody told me, so I never knew
It goes from so good, to so bad, so soon
It went from sunshine...to shade...to rain
It went from passion...to pleasure...to pain
From singing sweet love songs, to cryin'
the blues
So good...to so bad...so soon
It started with words like forever
And went from always, to sometimes, to never
From give me some lovin'...to give me some room
So good...to so bad...so soon
It went from so good...to so bad...so soon
So good, to so bad, so soon
But nobody told me, so I never knew
So good, to so bad, so soon
فردای من و تو باز هم تاریک است
سالی که نکوست از بهارش پیداست...
لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.
12 سال 7 ماه قبل #30685
توسط شاپرک
شب که می شود
خورشید چشمانت را پرواز بده
تا مرگ پروانه به تاخیر بیفتد......
نشسته ام که می آیی،
و من در اندیشه که بی انتهاست این نشستن
نشسته ام که میروی،
ومن در اندیشه که چه بی معناست این بی انتها نشستن.......!
(me)
و من در اندیشه که بی انتهاست این نشستن
نشسته ام که میروی،
ومن در اندیشه که چه بی معناست این بی انتها نشستن.......!
(me)
شب که می شود
خورشید چشمانت را پرواز بده
تا مرگ پروانه به تاخیر بیفتد......
لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.
12 سال 4 ماه قبل #31167
توسط Ehsan
شبانگاه در رویای خود با تو میشوم شاهی....که در عالمش ندارد اندوه و اهی
حیف که رویا دوام ندارد و همچون کاهی....میسوزد و من میمانم و امیال واهی
حیف که رویا دوام ندارد و همچون کاهی....میسوزد و من میمانم و امیال واهی
لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.
کمتر
بیشتر
- ارسال ها: 540
- تشکرهای دریافت شده: 575
12 سال 4 ماه قبل #31198
توسط NicoleL2
فردای من و تو باز هم تاریک است
سالی که نکوست از بهارش پیداست...
گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟
شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟
پر می زند دلم به هوای غزل، ولی
گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟
گیرم به فال نیک بگیرم بهار را
چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟
تقویم چارفصل دلم را ورق زدم
آن برگهای سبزِِ سرآغاز سال کو؟
رفتیم و پرسش دل ما بی جواب ماند
حال سؤال و حوصله قیل و قال کو؟
(قیصر امین پور)
شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟
پر می زند دلم به هوای غزل، ولی
گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟
گیرم به فال نیک بگیرم بهار را
چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟
تقویم چارفصل دلم را ورق زدم
آن برگهای سبزِِ سرآغاز سال کو؟
رفتیم و پرسش دل ما بی جواب ماند
حال سؤال و حوصله قیل و قال کو؟
(قیصر امین پور)
فردای من و تو باز هم تاریک است
سالی که نکوست از بهارش پیداست...
لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.
12 سال 4 ماه قبل #31250
توسط raha
باز باران بی ترانه
باز باران با تمام بی کسی های شبانه
می خورد بر مرد تنها
می چکد بر فرش خانه
باز می آید صدای چک چک غم
باز ماتم
من به پشت شیشه تنهایی افتاده
نمی دانم ، نمی فهمم
کجای قطره های بی کسی زیباست
نمی فهمم چرا مردم نمی فهمند
که آن کودک که زیر ضربه شلاق باران سخت می لرزد
کجای ذلتش زیباست
نمی فهمم
کجای اشک یک بابا
که سقفی از گِل و آهن به زور چکمه باران
به روی همسرو پروانه های مرده اش آرام باریده
کجایش بوی عشق و عاشقی دارد
نمی دانم
نمی دانم چرا مردم نمی دانند
که باران عشق تنها نیست
صدای ممتدش در امتداد رنج این دلهاست
کجای مرگ ما زیباست
نمی فهمم
یاد آرم روز باران را
یاد آرم مادرم در کنج باران مرد
کودکی ده ساله بودم
می دویدم زیر باران ، از برای نان
مادرم افتاد
مادرم در کوچه های پست شهر آرام جان می داد
فقط من بودم و باران و گِل های خیابان بود
نمی دانم
کجــــای این لجـــــن زیباست
بشنو از من کودک من
پیش چشم مرد فردا
که باران هست زیبا از برای مردم زیبای بالا دست
و آن باران که عشق دارد فقط جاریست برای عاشقان مست
و باران من و تو درد و غم دارد
خدا هم خوب می داند
که این عدل زمینی ، عدل کم دارد
[/b][/b]
باز باران با تمام بی کسی های شبانه
می خورد بر مرد تنها
می چکد بر فرش خانه
باز می آید صدای چک چک غم
باز ماتم
من به پشت شیشه تنهایی افتاده
نمی دانم ، نمی فهمم
کجای قطره های بی کسی زیباست
نمی فهمم چرا مردم نمی فهمند
که آن کودک که زیر ضربه شلاق باران سخت می لرزد
کجای ذلتش زیباست
نمی فهمم
کجای اشک یک بابا
که سقفی از گِل و آهن به زور چکمه باران
به روی همسرو پروانه های مرده اش آرام باریده
کجایش بوی عشق و عاشقی دارد
نمی دانم
نمی دانم چرا مردم نمی دانند
که باران عشق تنها نیست
صدای ممتدش در امتداد رنج این دلهاست
کجای مرگ ما زیباست
نمی فهمم
یاد آرم روز باران را
یاد آرم مادرم در کنج باران مرد
کودکی ده ساله بودم
می دویدم زیر باران ، از برای نان
مادرم افتاد
مادرم در کوچه های پست شهر آرام جان می داد
فقط من بودم و باران و گِل های خیابان بود
نمی دانم
کجــــای این لجـــــن زیباست
بشنو از من کودک من
پیش چشم مرد فردا
که باران هست زیبا از برای مردم زیبای بالا دست
و آن باران که عشق دارد فقط جاریست برای عاشقان مست
و باران من و تو درد و غم دارد
خدا هم خوب می داند
که این عدل زمینی ، عدل کم دارد
[/b][/b]
كاربر(ان) زير تشكر كردند: FeanoR
لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.
زمان ایجاد صفحه: 1.900 ثانیه