Skip to main content

به گفتگوی مایکلی خوش آمدید

زمان سرانجام فرا رسید
برای یک گردهمایی
برای آشنایی بیشتر
و برای ارزش نهادن به میراث مایکل جکسون

داستان هایی از مایکل جکسون

بیشتر
13 سال 6 ماه قبل #20652 توسط blackfire
پاسخ داده شده توسط blackfire در تاپیک پاسخ: داستان هایی از مایکل جکسون
بازم از بحث خارج شدین ...

علم و دانش همان قدرت است ...

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

بیشتر
13 سال 6 ماه قبل #20654 توسط Farnaz
پاسخ داده شده توسط Farnaz در تاپیک پاسخ: داستان هایی از مایکل جکسون

blackfire نوشته: بازم از بحث خارج شدین ...

سخت نگیر! بالاخره راجع به همین مصاحبه ها حرف می زدیم


مدت خيلي زيادي از پرايم تايم نگذشته بود كه مشكلاتي پيش آمد.

ـ ما واقعا جاي غير مطمئني وايساده بوديم. زمانهايي بود كه من اصلا نميدونستم اون (مايكل) كجاست. يهو غيبش ميزد.

آخرين باري كه تصوير آنها در كنار هم از تلويزيون پخش شد، برميگردد به مراسم ام تي وي 1995. ليزا در بين جمعيت بود و مايكل بر روي صحنه اجرا ميكرد.

ـ من با عصبانيت به اون نگاه ميكردم. لحظات شرم آوري بود.

چرا با عصبانيت بهش نگاه ميكردي؟

ـ چون شش هفته بود كه نديده بودمش و خبري ازش نداشتم. اون دلخور ميشد و مدتي غيبش ميزد.

ليزا ميگويد بعد از حدود يك ماه كه با بي خبري سپري شده بود، كاركنان او با وي تماس گرفتند و گفتند كه مهم است كه او در مراسم ام تي وي حضور داشته باشد. او قبول كرد كه در مراسم شركت كند به شرط آنكه مجبور نباشد روي فرش قرمز قدم بردارد. آنها موافقت كردند.

ـ {...} من فكر كردم كه دارن از من استفاده ميكنن.

كاركنان مايكل به ليزا گفتند كه مايكل ميخواهد در اين مراسم براي او بخواند و برايش يك سورپريز دارد.

ـ يادم مياد با نگاهم داشتم ميگفتم كه حتي فكر نزديك شدن به من هم به سرت نزنه. ما يك ماهه با هم حرف نزديم. و اون اين پيام رو دريافت كرد. نزديك من نشد. من بعدا باهاش حرف زدم و اون گفت ”به قيافه اي كه به خودت گرفته بودي نگاه كردم و نميدونستم كه اگه بيام طرفت چه بلايي ميخواي سرم بياري.“



ليزا ميگويد كه پس از طلاقشان، مايكل از او خواسته بود كه هيچوقت چيزي در مورد او نگويد. و ليزا حس كرده بود كه مايكل با اين كار آزادي او را سلب ميكند.



مورد مصاحبه اي كه مايكل در سال 1999 با تي وي گايد به انجام رساند

ـ اون از من نقل قول كرد كه ”ليزا ماري به من گفت كه الويس دماغش رو عمل كرده بود.“ و اين كاملا مزخرفه. اين مصاحبه رو خودنم و پرتش كردم تو آشپزخونه.... (به مايكل) من به تو چي گفتم؟



در مورد درخواست طلاق

ـ ديگه بسم بود. بهش گفتم كه طلاق ميخوام. اون تا چند هفته با من حرف نميزد.



سلامتي ليزا مدتي بعد از جدا شدنش از مايكل، دچار بحران شد.

ـ وضع بدنم رو به وخامت گذاشت. حمله هاي ناشي از وحشت داشتم. دو سال تموم از اين دكتر به اون دكتر ميرفتم. مجبور شدم كيسه ي صفرام رو بيرون بيارم. دچار آسم شدم... همه جور بيماري اي داشتم. به همه چي حساسيت پيدا كرده بودم. و هيچكي نميدونست چه مرضي گرفتم. همين موقع ها بود كه روزنامه هاي تبلويد خبر دادن من خودكشي كردم.
مجبور شدم تا يه سال فقط مرغ و بروكلي بخورم. من واقعا دو سال از نظر جسمي و روحي داشتم متلاشي ميشدم. و فكر ميكردم زنده نميمونم.

سرانجام ليزا به نزد يك متخصص هوميوپاتي ميرود و پزشك از او ميخواهد ماده ي پركننده ي دندانش را بيرون بياورد. ليزا ميگويد كه پس از آن نشانه هاي بيماري اش از بين رفت. او تمام مشكلات را ناشي از جيوه ي به كار رفته در ماده ي پركننده ي دندان ميداند.

ـ جيوه ميتونه شما رو ديوونه كنه. ميگن جيوه بي خطره اما بعد از پلوتونيوم، دومين زهر كشنده براي انسانه و اين رو تو دندونهاي مردم كار ميذارن.



در مورد مستند زندگي با مايكل جكسون ساخته شده توشط مارتين بشير

ـ من اون رو تماشا كردم و يه گوشه كز كردم. من همون واكنشي رو داشتم كه هر كس ديگه اي داشت. مثل تماشاي سانحه ي تصادف قطار ميموند. خيلي ظالمانه بنظر ميرسيد. اون يارو (بشير) دستور كار اون رو تو دستش داشت و در تعقيبش بود. من عادت حس بد پيدا كردن واسه اون (مايكل) رو ندارم چون اون خوشش مياد بعضي وقتها حس همدردي مردم رو راه بندازه و من ديگه از اين حسها نسبت به اون بهم دست نميده اما اون بار اينطوري شدم. گفتم ”اوه، نه، اين بار ديگه پيچوندنت.“

URL=http://img4up.com/] [/URL]
كاربر(ان) زير تشكر كردند: شايان, NicoleL2, شاپرک

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

بیشتر
13 سال 6 ماه قبل - 13 سال 6 ماه قبل #20750 توسط aisan
پاسخ داده شده توسط aisan در تاپیک پاسخ: داستان هایی از مایکل جکسون
فرناز جون من فکر میکنم خیلی گنگ حرف میزنی یا شایدم به خاطر این که بعد از خوندن حرفای لیزا تو شوک بودم این طوری فکر می کنم به هر حال دستت درد نکنه
نمی دونم چرا لیزا این کارارو میکنه:crazy:
تمام حرفاش برخلاف مایکلیه که من میشناسم داره تصویر مایکلو تو ذهنم خراب میکنه%-(
مایکنم با این زن گرفتنش:x_x
به هر حال من اون مایکلو دوست دارم که با شخصیته
خوب من هیچ وقت فکر نمی کردم مایکل فحش بده و بد دهن باشه یا خیلی دیگه از حرفای لیزا در موردش درست باشه:-/
ولی خوب کی میدونه؟:-??

when you have faith in yourself you dont need others to believe in you
Last edit: 13 سال 6 ماه قبل by aisan.

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

بیشتر
13 سال 6 ماه قبل - 13 سال 6 ماه قبل #20752 توسط kingmichael
پاسخ داده شده توسط kingmichael در تاپیک پاسخ: داستان هایی از مایکل جکسون
آیسان جان یه حرفی میزنم فقط قول بده ناراحت نشی

بیشتر ما مایکلو یه فرشته یا یه چیز فرازمینی فرض کردیم
و اینقدر تو این احساس غرق شدیم که گاهی یادمون میره مایکلم آدمه
میتونه عصبانی بشه و یا حتی قهر کنه
هر آدمی تو زندگیش اشتباه کرده و خود مایکل هم اینو قبول داشت
برای همین میخواست مرد درون آیینه رو تغییر بده

تازه حرفای لیزا هم زیاد قابل اعتماد نیست
هرچی باشه اونا از هم طلاق گرفتن و لیزا همونطور که خودش هم میگه دلخوشی از مایکل نداره
پس بعید نیست یکم مسائلو بزرگ کنه

و یه چیز دیگه این که ما نباید به خاطر این چیزا خوبی های مایکلو از یاد ببریم
حتی اگه این کارارو هم کرده باشه (که نکرده)
بازم در مقابل خوبی هاش هیچی نیست
Last edit: 13 سال 6 ماه قبل by kingmichael.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: شايان, Nikolay, شاپرک

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

بیشتر
13 سال 6 ماه قبل #20760 توسط شاپرک
پاسخ داده شده توسط شاپرک در تاپیک پاسخ: داستان هایی از مایکل جکسون

aisanj نوشته: فرناز جون من فکر میکنم خیلی گنگ حرف میزنی یا شایدم به خاطر این که بعد از خوندن حرفای لیزا تو شوک بودم این طوری فکر می کنم به هر حال دستت درد نکنه
نمی دونم چرا لیزا این کارارو میکنه:crazy:
تمام حرفاش برخلاف مایکلیه که من میشناسم داره تصویر مایکلو تو ذهنم خراب میکنه%-(
مایکنم با این زن گرفتنش:x_x
به هر حال من اون مایکلو دوست دارم که با شخصیته
خوب من هیچ وقت فکر نمی کردم مایکل فحش بده و بد دهن باشه یا خیلی دیگه از حرفای لیزا در موردش درست باشه:-/
ولی خوب کی میدونه؟:-??


آیسان جون اینو از من داشته باش که واسه شناختن آدما (آخر از همه) به حرفای دیگران در موردشون اعتماد کن! اول به قلبت و شهود قلبیت مراجعه کن. قلبت از همه چیز و همه کس راست گو تره. من همیشه همینکارو میکنم. قلب من میگه مایکل آخرش - از هر طرفی که بهش برسی به کلمه ی خوب ختم میشه... نمیگم بی عیب- بی گناه -بی اشتباه...میگم آخرش به خوب میرسی. برای ایمانت به خوب بودنش همین بس که یه نگا به خودمون بکن...ما کم و بیش یه ایرادایی تو اون سراغ داریم که حتی آدمای غیر طرفدار نمیدونن!اما اون یه چیزی داشت که ورای اون عیب هاش اینطوری عاشقش موندیم... من نمیدونم اون چیز که میگم اسمش چیه....................... اما همین قدر بگم که زیبایی واقعی اونیه که نه اسم داره و نه تصویر... و مایکل اونو داشت گلم. اونی که نه میشه گفتش و نه میشه دیدش و نه شنیدش... از جنس واقیته و حس کردنی.............

شب که می شود
خورشید چشمانت را پرواز بده
تا مرگ پروانه به تاخیر بیفتد......
كاربر(ان) زير تشكر كردند: kingmichael

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

بیشتر
13 سال 6 ماه قبل #20763 توسط Farnaz
پاسخ داده شده توسط Farnaz در تاپیک پاسخ: داستان هایی از مایکل جکسون

aisanj نوشته: فرناز جون من فکر میکنم خیلی گنگ حرف میزنی یا شایدم به خاطر این که بعد از خوندن حرفای لیزا تو شوک بودم این طوری فکر می کنم به هر حال دستت درد نکنه


اگه تاپیکو دنبال کرده باشی من بارها گفتم که این تاپیک از تاپیکای قبلی که ترجمه ی النازه
منم چون دوست داشتم ترجمه هاشو همه رو نگه داشتم کجاش برات نامفهومه؟


شايعات

روابط مايكل با زنها هميشه بحث داغ رسانه ها بوده است. از دوستيش با اليزابت تيلور و دايانا راس گرفته تا مدلهايي كه در ويدئوهايش نقش ايفا ميكردند (به ويژه تاتيانا تامبزن و نائومي كمبل)، هميشه شايعاتي در مورد روابط مايكل در رسانه ها جريان داشته است.

اين شايعات پس از ازدواجش با ليزا ماري پريسلي و همچنين جدا شدن از وي و ازدواج مجددش با دبورا (دبي) رو شدت يافت. رسانه ها كه ابتدا مايكل و ليزا را متهم به ايفاي نقش ميكردند و عشق آنها را به يكديگر باور نداشتند، پس از جدا شدن آن دو، شايعه ي رابطه ي پنهاني مايكل با همسر قبلي خود را ضمن ازدواج با دبي رو به راه انداختند.

يكي از مجلات گفته بود كه مايكل و ليزا دست در دست هم در پشت صحنه ي كنسرت تور هيستوري كه در استاديوم ومبلي شهر لندن برگزار ميشد، ديده شده اند. تصاويري از مايكل چاپ ميشد كه ليزا را در آغوش گرفته بود، اما چيزي كه گفته نميشد اين بود كه عكسها متعلق به زماني بوده اند كه آن دو هنوز از يكديگر جدا نشده بودند.

جوكهاي بسياري در مورد ازدواج و طلاق مايكل و ليزا بر سر زبانها بود. تعداد كمي ميتوانستند باور كنند كه آن دو به يكديگر علاقه دارند. دليلش هم اين بود كه آنها در جمعهاي عمومي، رسمي با يكديگر برخورد ميكردند و صميميتي نسبت به يكديگر از خود بروز نميدادند. عده ي زيادي حتي بوسه ي مراسم جوايز ام تي وي سال 1994 را ساختگي خواندند.

دبي پس از ازدواجش با مايكل در سال 1996، در مصاحبه اي گفته بود كه جدا شدن از ليزا او را ويران كرده بود. دبي همچنين ميگفت كه مايكل ليزا را بسيار زياد دوست داشته و هنوز هم دارد و به او اهميت زيادي ميدهد.

دبي همچنين در مورد شايعاتي كه درباره ي ارتباط پنهاني مايكل و ليزا به راه افتاده بود، گفت كه اين شايعات او را نگران نمي كنند و مايكل مرد وفادار و درستكاري است.

حقيقت اينست كه مايكل اجازه نداد غم ها و ناراحتي هايش به عصبانيت و نفرت بدل شود، و به جاي قطع ارتباط كامل با ليزا، تصميم گرفت رابطه ي دوستانه ي خود را تا حدي با او حفظ كند كه به مرور زمان كمرنگ تر و كمرنگ تر شد و از بين رفت.

URL=http://img4up.com/] [/URL]
كاربر(ان) زير تشكر كردند: kingmichael

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

مدیران انجمن: مایکلا
زمان ایجاد صفحه: 1.092 ثانیه
قدرت گرفته از كيوننا