Skip to main content


▒ عاشقـــــــــــــونه ▒

بیشتر
13 سال 1 ماه قبل - 13 سال 1 ماه قبل #25522 توسط NicoleL2
پاسخ داده شده توسط NicoleL2 در تاپیک پاسخ: ▒ عاشقـــــــــــــونه ▒
در قلبم را زدم. صدایی نشنیدم انگار هیچ کس آن جا نیست. در را فشار دادم باز شد. به داخل رفتم ولی.....این جا...این جا کجاست؟ این جا خانه قلب من است؟
نه باور نمی کنم ولی آدرس را درست آمده ام پس چرا این طور؟ چرا این قدر تاریک؟ چرا این قدر سیاه؟ به خودم آمدم فهمیدم مدت هاست دستی به رویش نکشیدم.
انگشتی بر روی تاقچه ها کشیدم غبار تنهایی رویشان نشسته بود.

نگاهی به اطراف خانه کردم پنجره اش را باز کردم چشمه محبت کنارش خشک شده بود وارد خانه شدم......آستین ها را بالا زدم و خانه تکانی را شروع کردم....غبار تنهایی و غربت را از گوشه و کنارش زدودم.
زمینش را با فرش دوستی مفروش ساختم. گلدانی از گل محبت را کنار پنجره هایش گذاشتم. آه یادم رفت چراغ عشق را نیز بر سقف خانه دلم آویختم.

شاپرک های عاطفه را دیدم که گرداگرد گل های محبت درون گلدان مهربانی می رقصند و شادی می کنند.
راستی یادم آمد باید باغچه را وجین کنم سرتاسرش را گل های خار و علف های هرز گرفته بودند.
خاکش تشنه بود گل های سوسن و شقایق را جایگزین علف ها کردم. خاکش را نیز با آب امید سیراب کردم.....و چشمه محبت به سویش روان ساختم.[/size]

حالا گوشه ای می نشینم تا استراحت کنم حس می کنم کمی سبک شده ام... [/size]
آه چقدر بیهوده خوشحالم...
[/size]


فردای من و تو باز هم تاریک است
سالی که نکوست از بهارش پیداست...
پيوست:
Last edit: 13 سال 1 ماه قبل by NicoleL2.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: FeanoR, Michaellover, aisan

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

بیشتر
13 سال 1 ماه قبل #25544 توسط NicoleL2
پاسخ داده شده توسط NicoleL2 در تاپیک پاسخ: ▒ عاشقـــــــــــــونه ▒
دلم واسه اون روزایی تنگ شده که
کسی رو دوست نداشتم،چه خوب بود اون بی خیالی ها...
یکی بیاد
دست این خاطره ها را بگیره ببره گردش...
کلافه کرده اند مرا،
بسکه نق میزنند به جانم...!
وقتی خداحافظی میکنیم
چــه انـرژی عـظیـمی مـی خواهـد کـنترل اولین قـطره اشک بـرای نـچکیـدن...
ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﻱ ﺑﺎﺻﺪﺍ ﻣﻲ ﺷﻨﺎﺳﻨﺪ ...
ﺍﻳﻦ ﺑﺎﻟﺶ ﺑﻴﭽﺎﺭﻩ , ﺑﻪ ﮔﺮﻳﻪ ﻫﺎﻱ ﺑﻲ ﺻﺪﺍ!
درونم غوغاست ...
ساده میشکنم ...
با یک تلنگر کوچک ...
این گونه نبودم ....
شــــدم ... !!
ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ،ﮐﺎﺑﻮﺱ ﻣﯽ ﺩﯾﺪﻡ
ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻡ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺷﺖ ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺒﺮﻡ...
ﺍﻓﺴﻮﺱ...
يادم رفته بود كه از نبودنت به خواب پناه برده بودم...
گــــاهــی فقـــط از کـــل دنیــــــا
دلتـــــــ یکـــی را مـی خــــواهــد
و مـی دانـــی تـا ابــد هـم
بــــه دستـــش نمــی آوری...
مـی دانــی کــه بـــایـــد بگــذاری و بگــذری...!
از روزی می ترسـم ،
که وقتی بهم میگه ؛
دوستت دارم ،
یاد ِ تــــو بیوفتم ...!
غریب است دوست داشتن.
و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...
وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ...
و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛
به بازیش می‌گیریم...
هر چه او عاشق‌تر، ما سرخوش‌تر،
هر چه او دل نازک‌تر، ما بی رحم ‌تر.
تقصیر از ما نیست؛
تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند...


فردای من و تو باز هم تاریک است
سالی که نکوست از بهارش پیداست...
پيوست:
كاربر(ان) زير تشكر كردند: FeanoR, kingmichael, Michaellover

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

بیشتر
13 سال 1 ماه قبل #26289 توسط kingmichael
پاسخ داده شده توسط kingmichael در تاپیک نامه عاشقانه غضنفر به عشقش
سلام بر تو میدونم که صدامو شناختی پس خودمو معرفی نمیکنم

شایدم نشناختی، منم غضنفر
آااه ای عشق من، چند روز که دلم برات گرفته و گلبم مثل یه ساعت دیواری هر دقیقه شصت لیتر آب را تقسیم بر مجذور مربع میکنه، حالا بگو بقال محل ما چند سالشه؟
امروز یاد آن روزی افتادم که تو من را دیدی و یک دل نه صد دل من را عاشق خودت کردی. یادت میآید؟
ای بابا عجب گیجی هستی، یادت نمیآید؟

خیلی خنجی، خودم میگم. اون روز که من زیر درخت گیلاس سر کوچه، لبو کوفت میکردم با بربری. ناگهان پدرت تو را با جفتک از خانه بیرون انداخت و من مثل اسب به تو خندیدم، خیلی از دست من ناراحت شدی. ولی با عشق و علاگه به طرف من آمدی. خیلی محکم لگدی به شکم من زدی و رفتی. آن لگد را که زدی برق از چشمانم پرید و حسابی عاشقت شدم.

از آن به بعد هر روز من زیر درخت گیلاس میایستادم تا تورا ببینم، ولی هیچوقت ندیدم. اول فکر کردم که شاید خانه تان را عوض کردید ولی بعدا فهمیدم درخت گیلاس را اشتباه آمده بودم.
یک گاب عکس خالی روی میزم گذاشتم و داخل آن نوشتم “عشقم” هروقت آن را میبینم به تو فکر میکنم و تصویر تو را به ذهن میآورم. اینم بگم که من بدجوری گیرتیم هااااااااا ! مثلا همین دیروز داداشم داشت به گاب نگاه میکرد، دو تا زدم تو سرشو بهش گفتم مگه تو خودت ناموس نداری به دختر مردم نگاه میکنی؟
راستی این شمارهای که به من دادی خیلی به دردم خورد. هر روز زنگ میزنم و یک ساعت باهات درد دل میکنم و تو هم هی میگی “مشترک مورد نظر در شبکه موجود نمیباشد” من که میدونم منظورت از این حرفا چیه!! منظورت اینه که تو هم به من عشق میورزی، مجه نه!؟
یه چیزی بهت میگم ولی ناراحت نشی، گوساله! این چه وضع ابراز عشقه؟
ناراحت شدی؟ خاک بر سر بی جنبت!! آدم انقد بی جنبه؟
ولی میدونم یکی از این روزا سرتو میندازی پایین و عین بچهٔ آدم میای تو خونهٔ من، راستی خواستی بیای ده تا نون بربری هم سر راهت بجیر!
یه روزی میام خواستگاریت، میخوام خیلی گرم و صمیمی باباتو ببوسم و چندتا شوخی دستی هم باهاش میکنم که حسابی اول زندگی باهم رفیق بشیم، راستی کلهٔ بابت مثل نور افکن میمونه. بعد عروسی بهش بجو خیلی طرف خونهٔ ما پیداش نشه. من آدم کچل میبینم مزاجم بهم میریزه!
چند وقت پیش یه دسته گل برات از باغچه کندم که سر کوچتون دادمش به یه دختر دیگه، فچر بد نکن!
دختر داشت نگاهم میکرد منم تو رودرواسی جیر کردم گل رو دادم بهش، اونم لبخند ملیحی از ته روده اش به من زد. درسته دختره از تو خیلی خوشگل تر بود ولی چیکار کنم که بیخ ریش خودمی.
راستی من عاشق قورمه سبزی ام (البته بعد از تو) اگه برام خواستی درست کنی حواست باشه، بی نمک بشه، بسوزه ، بد طعم بشه همچی لگدی بهت میزنم که نفهمی از من خوردی یا از خر!
خلاصه اینکه بی قراری نکن، یه خط شعر هم برات گفتم. خوشت اومد اومد، نیومد به درک!


بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
فکر نکن یاد تو بودم، داشتم اونجا ول میگشتم
كاربر(ان) زير تشكر كردند: hojat, catson

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

بیشتر
13 سال 3 هفته قبل #26871 توسط NicoleL2
پاسخ داده شده توسط NicoleL2 در تاپیک نامه عاشقانه غضنفر به عشقش
فرق بزرگيست
ميان کسي که تنها مانده
با کسي که تنهايي را انتخاب کرده...
***
درد یک پنجره را پنجره ها میفهمند
معنی کور شدن را گره ها میفهمند
سخت بالا بروی ، ساده بیایی پائین
قصه تلخ مرا ، سرسره ها میفهمند
***
اینــ روزهــــا
بهتر است
دلگــــــیر بــاشیــ
تــا
دل ،گیـــــــر...
***
خدایا به تو سپردمش نگهدارش باش؛
اما ازت می خوام,
یه روز یه جای زندگیش, بدجوری یادِ من بندازیش ...!!!
***
چه رسم جالبی است،
محبتت را میگذارند پای احتیاجت،
صداقتت را میگذارند پای سادگیت،
سکوتت را میگذارند پای نفهمیت،
نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت،
و وفاداریت را پای بی کسیت،
و آنقدر تکرار میکنند که خودت
باورت میشود که تن هایی و بیکس و محتاج….!!!
***
برای هر کسی یه اسم تو زندگیش هست که تا ابد در هر جایی بشنوتش ،
ناخودآگاه بر میگرده به همون سمت ..!


فردای من و تو باز هم تاریک است
سالی که نکوست از بهارش پیداست...
پيوست:
كاربر(ان) زير تشكر كردند: FeanoR, blackfire

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

بیشتر
13 سال 3 هفته قبل - 13 سال 3 هفته قبل #26873 توسط FeanoR
پاسخ داده شده توسط FeanoR در تاپیک نامه عاشقانه غضنفر به عشقش

NicoleL2 نوشته: چه رسم جالبی است،
محبتت را میگذارند پای احتیاجت،
صداقتت را میگذارند پای سادگیت،
سکوتت را میگذارند پای نفهمیت،
نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت،
و وفاداریت را پای بی کسیت،
و آنقدر تکرار میکنند که خودت
باورت میشود که تن هایی و بیکس و محتاج….!!!

:good:
Last edit: 13 سال 3 هفته قبل by FeanoR.

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

بیشتر
13 سال 2 هفته قبل #26940 توسط NicoleL2
پاسخ داده شده توسط NicoleL2 در تاپیک ▒ عاشقـــــــــــــونه ▒
مگذار که عشق، به عادت دوست داشتن تبدیل شود!
مگذار که حتی آب دادن گل های باغچه، به عادت آب دادن گل های باغچه بدل شود!
عشق، عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتن دیگری نیست،
پیوسته نو کردن خواستنی ست که خود پیوسته، خواهان نو شدن است و دگرگون شدن.
تازگی، ذات عشق است و طراوت، بافت عشق.
چگونه می شود تازگی و طراوت را از عشق گرفت و عشق همچنان عشق بماند؟
عشق، تن به فراموشی نمی سپارد، مگر یک بار برای همیشه.
جام بلور، تنها یک بار می شکند.
می توان شکسته اش را، تکه هایش را، نگه داشت.
اما شکسته های جام ،آن تکه های تیز برنده، دیگر جام نیست.
احتیاط باید کرد.
همه چیز کهنه می شود و اگر کمی کوتاهی کنیم، عشق نیز.
بهانه ها، جای حس عاشقانه را خوب می گیرند...

(نویسنده:ناشناس)

فردای من و تو باز هم تاریک است
سالی که نکوست از بهارش پیداست...
كاربر(ان) زير تشكر كردند: atefe

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

مدیران انجمن: Ehsanblackfire
زمان ایجاد صفحه: 1.706 ثانیه
قدرت گرفته از كيوننا