داستان‌های کوتاه من

تو بخشی که مربوط به مایکل نیست نوشتن راجع به مایکل غیر قانونیه !!!
پس هر کاری دوست دارید انجام بدید ... خود شما رئیسی

يعني نوشته هامو قرار ندم؟؟؟

یعنی کلا حرف من رو خوندی ؟!
دقیقا بر خلاف برداشتی که داشتی بود !

البته الان دقت كردم ديدم بخش وبلاگها هم در مورد وبلاگهاي مايكلي‌ه.
من نوشته‌ات رو از وبلاگ به همين بخش دوستي‌ها و همين تاپيك منتقل كردم. اگر خودت دوست داري توي تاپيك جدايي باشه مي‌توني توي همين بخش دوستی‌ها يه عنوان جديد باز كني.

----
داستانت هم خوندم مرسي. تجربه‌ي جالبي داشته و در اون سن و جامعه‌ي اون زمان هم فكر بازي داشته پدربزرگت. اما منظورت از اينكه موهاشو بالاي سرش بسته بود چيه؟ زياد متوجه نشدم.

ممنون اقا حميد
از شمام ممنونم الناز خانوم

البته داستان حقيقي نيست و خودم ساختم....
موهاشو بسته ديگه...اگه عكسي كه از خودم گذاشتمو ديده باشين متوجه ميشين
منظورم همونجوري بود؛كه بالاي سرش بسيته بود موهاشو....

آها پس ساختگی بوده! ولی بازم پدربزرگ باحالی میشه!
پیشنهاد میدم عنوان تاپیکت هم فارسی انتخاب کنی و تغییرش بدی. برای مثال: داستان‌های کوتاه من چطوره؟ که مشخص باشه موضوع تاپیک چیه.