Skip to main content


آهنگی که دختر الویس پریسلی به مایکل جکسون تقدیم کرد

lisamarie-mj-2.jpg لیزا ماری پریسلی، دختر الویس پریسلی و همسر سابق سلطان پاپ، دو سال پیش در نخستین سالگرد درگذشت مایکل جکسون، آهنگ Sunshower (بارش آفتابی: پدیده‌ای که بارش باران و تابش خورشید همزمان صورت می‌گیرد) را به او تقدیم کرد.این آهنگ را کریس کُرنل (Chris Cornell)، آوازخوان سبک راک آمریکایی در سال ۱۹۹۸ برای آلبوم Euphoria Morning خوانده بود. می‌توانید در یوتوب به آن گوش دهید. لیزا ماری معتقد است که «بارش آفتابی» حرف دل او را در مورد مایکل بیان می‌کند. او در وبلاگ مای‌اسپیس خود نوشته بود: "نمی‌توانستم احساسم را بهتر از این بیان کنم." لیزا پریسلی برداشتی که از این آهنگ داشت را بیان نکرده بود، اما می‌توانید متن ترانه‌ی آهنگ را در ادامه بخوانید: به تیرگی گلهای سرخ، به نرمی ماسه، شفابخشیِ تو را در زخم زدن‌هایت حس می‌کنم صدای خنده‌ات را می‌شنوم و جانم رهایی می‌یابد تو بر گورهای فراموش شده اشک می‌ریزی چون پیچک بر تنم می‌خزی، درون رگها و چشمانم که همانند حس دلتنگی یا خاطره‌ی روزهای خوشِ سپری شده، مرا از هم می‌شکافد اما خوب است، آنگاه که درد وجودت را فراگرفته باشد، و باران بر تو فرود آید خوب است، وقتی راه‌ات را می‌یابی، و می‌بینی که در برابرت ناپیدا می‌شود خوب است گرچه باغ‌ات خزان شده، اما من شکوه‌‌اش را می‎شناسم یکروز شکوفه خواهد داد، در بارش زیبای آفتابی چشمانت به وسعت اقیانوس، در دوردست‌ها، جاده‌ای ست آراسته به سوی گذرگاهی بهتر روزها از پسِ سپیده دم‌های نگران فرا می‌رسد، و از پسِ آن، شب‌های نگران اما خوب است گرچه باغ‌ات خزان شده، اما من شکوه‌‌اش را می‎شناسم یکروز شکوفه خواهد داد، در بارش زیبای آفتابی آنچه که روزی خواهی شد، همانست که همینک هستی lisamarie-mj-1.jpg لیزا ماری از سال ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۶ همسر مایکل بود. او یک روز پس از فوت مایکل در ۲۵ ژوئن ۲۰۰۹، در وبلاگ خود نوشت که سالها پیش مایکل به وی گفته بود فکر می‌کند سرنوشی مشابه با الویس پریسلی، پدر لیزا داشته باشد. (بخوانید) "سالها قبل من و مایکل سرگرم یک گفتگوی عمیق در مورد زندگی بودیم. من نمی‌توانم سوال او را به خاطر بیاورم اما او چیزی در مورد چگونگی مرگ پدرم از من پرسید. (در میانه ی گفتگو) او یک مرتبه سکوت کرد، خیلی عمیق به من خیره شد و با یک لحن قاطع و آرام گفت «متاسفم که من هم زندگیم را مانند او با پاپان خواهم رساند.» من بی درنگ سعی کردم تا او را از این تفکر باز دارم. او شانه‌هایش را بالا انداخت و سرش را تکان داد انگار که می‌خواست به من بفهماند میداند دارد چه می‌گوید." الویس پریسلی در ۱۶ آگوست ۱۹۷۷ وقتی لیزا ۹ ساله بود در حمام منزلش بر اثر مصرف بیش از حد مواد مخدر از دنیا رفت. مایکل در ۲۵ ژوئن ۲۰۰۹ با داروی بیهوشی پروپوفولی که پزشک موری به وی تزریق کرده بود، به شکل ناخواسته به قتل رسید. مایکل از پروپوفول به عنوان درمان بیخوابی شدیدی که سالها از آن رنج می‌برد، استفاده می‌کرد. لیزا یک سال پس از فوت مایکل در مصاحبه با اپرا وینفری در پاسخ به اینکه بین مرگ پدر و همسرش چه شباهت‌هایی می‌بیند، چنین گفته بود: "این فکرم را مختل میکند. چرا این بلا باید ۲ بار سرم می‌آمد. و هر دوی آنها انسان‌های خارق‌العاده‌ای بودند که من با بیشترین عشق و احترام از آنها یاد می‌کنم. آنها سرنوشت یکسانی داشتند. افتخار بودن با آنها را داشتم. فوت پدرم دردناک بود و این اتفاق دوباره برایم رخ داد.... با خودم فکر می‌کنم زندگی چه چیز می‌خواسته است به من بیاموزد؟" لیزا در این مصاحبه، سخنان پیشین خود را که در انتقاد از مایکل یا تمسخر او بیان کرده بود، رد نمود و آن را شیوه‌ای برای انتقام گرفتن از مایکل عنوان کرد. او گفت با خود می‌اندیشیده است که مایکل علاقه‌ای به او ندارد و طلاق، تاکتیکی بوده است تا مایکل را به سمت خود بکشاند. "من از او جدا شدم تا او با من بیاید. و این حماقت من بود، زیرا او نیامد." آنها ۴ سال پس از طلاق، رابطه‌ی خود را حفظ کردند تا راهی برای بازگشت به زندگی مشترک‌شان بیابند. اما لیزا سرانجام تصمیم گرفت که مایکل را ترک کند. او اکنون اعتقاد دارد که مایکل عاشق او بوده و سخت برای بازگرداندنش تلاش می‌کرده است. صحبت آخر آنها به سال ۲۰۰۵ بازمی‌گردد. وقتی که به مایکل - که درگیر دادگاه اتهامات‌اش بود - گفت دیگر دوستش ندارد و او را به گریه انداخت. لیزا گفت که در مراسم خاکسپاری مایکل در سپتامبر ۲۰۰۹ برای عذرخواهی از مایکل به آرامگاه رفته بود. منبع: eMJey.com / elvisinfonet

موسیقی, گفته‌ها و مصاحبه‌ها