خبر شوک آور فروش نورلند برای من غیر قابل باوره. دوباره حس بد زمان از دست دادن مایکل رو دارم. با دیدن تصاویر نورلند نمی تونم جلوی اشک هامو بگیرم. باورش برام خیلی خیلی سخته.
نمی دونم باید از دست بنیاد عصبانی باشم یا کلونی کپتال؟ دل من و میلیونها نفر به اینکه گوشه ای از این زمین نمادی از مایکل هست خوش بود اما با این خبر خیلی خیلی ناراحت شدم. یعنی ما همیشه باید توی ذهن و قلبمون دنبال مایکل بگردیم. چرا عینیت هامون به ذهنیت تبدیل می شه. من دوست ندارم یعنی تحملش رو ندارم که ببینم دیگه جایی عینی ، مکانی که یادآور زیبایی هاست برای کسی که با تمام وجود دوستش دارم نیست.
اینجا تنها برای مایکل نبوده و نیست. برای هزاران نفریه که پا به اون گذاشتند برای میلیونها عاشقیه که دلشون به این خوش بود که اگه از نورلند دورن اما یه روزی می تونن اونجا رو ببینن. می تونن جایی که مایکل قدم زده قدم بزنن. اینجا موزه ایه که هرگوشه اش یادآور مایکله به نظرم مایکل در ذره ذره اونجا حضور داره. مکانی که پر از معصومیت و زیبایی و عشقه. قطعه ای از بهشت. خانواده مایکل و بچه هاش چطور می تونن حراج میراثش رو نگاه کنن؟
یعنی نمی شه بخشی از نورلند رو نگه داشت؟ یعنی با تمام وسایلش فروخته می شه؟ دروازه ای که اسم مایکل رو شه برداشته می شه؟ انسینو هیچ وقت نمی تونه جای نورلند رو بگیره. میراث مایکل روحی هست که توی نورلند جریان داره و با فروش اون دیگه این نماد از بین می ره. ما تا کی باید توی قلبمون این خاطرات رو نگه داریم!؟
نورلند بخشی از تاریخ موسیقیه مکانی که مایکل توش بهترین شعرهاشو گفته، رقصیده،تشکیل زندگی داده، بچه دار شده...خدا کنه نتونن بفروشنش یا حداقل دست بهش نزنن و با همین شکل نگهش دارن. حداقل تبدیل به مدرسه هنرهای زیبا کنن که هم سودآوره و هم زیانی بهش وارد نمی شه. مدرسه و بخشی هم موزه افتخارات مایکل. هم سود آوره هم یاد مایکل زنده نگه داشته می شه. من نمی دونم این بنیاد به چی فکر می کنه. آخه همه چی که پول نیست...امروز بعد از سالها و قرن ها خونه مشاهیر رو حفظ می کنند اما اینها نمی تونن خونه ای رو که بزرگترین هنرمند قرن توش زندگی کرده حفظ کنند؟! واقعا جای تأسفه.
من خیلی خیلی ناراحتم. نورلند پر از انرژی مایکله. پسری که هرگز بزرگ نشد. خیلی وقته از شبهایی که نور نورلند از پشت تپه ها دیده می شد گذشته اما من هنوز از نورلند انرژی می گیرم و نمی دونم بعد از این چه کار باید کرد. من می خوام روی این زمین مکانی باشه که مایکل رو در اونجا زنده احساس کنم. جایی مثل یک معبد. کاش بشه طرفدارها یه جوری اعتراضشونو از این کار بنیاد نشون بدن. خواهش می کنم یه کاری بکنیم. نامه اعتراضی براشون بنویسیم.
اگر کسی امروز مایکل رو تازه بشناسه و بخواد نورلند رو ببینه کجا باید بره یا بچه ای که ده یا بیست سال دیگه به دنیا میاد آیا نباید این مکان رو برای آینده ها حفظ کنند؟ من از این طرز برخورد بنیاد اصلا خوشم نیومد.
این تصاویر برای همیشه در ذهن ما هست. مایکل، عشق، بچه ها و نورلند. معبدی در قلب ما