Skip to main content


خنده در چهار چوب قوانین

بیشتر
13 سال 6 ماه قبل #21316 توسط FeanoR
پاسخ داده شده توسط FeanoR در تاپیک پاسخ: خنده در چهار چوب قوانین
فقط در ایران
تو دستشویی فکر میکنند،
تو حمام اواز میخوانند،
سر کلاس میخوابند،
تو رختخواب تلفن حرف میزنند،
موقع درس خوندن بازی میکنند،
موقع تی وی دیدن فیسبوک چک میکنند،
موقع فیسبوک چک کردن غذا میخورند،
موقع خواب بیدارند،
موقع بیداری خوابند،
سر کار روزنامه میخوانند،
و اوقات فراغت کار میکنند



کاربردهای مختلف " مُردن " در فرهنگ بیـانی ایرانی ها
برو بمیر : برو گمشو
بمیرم برایت : خیلی دلم برایت می سوزد
می میرم برایت : عاشقتم
می مردی ؟ : چرا کار را انجام ندادی ؟
مردی ؟ : چرا جواب نمی دهی ؟
نمردیم و ... : بالاخره اتفاق افتاد
مردیم تا ... : صبرمان تمام شد
مرده : بی حال
مردنی : نحیف و لاغر
مُردم : خسته شدم



هایده خدا بیامرز ثابت کرد خوانندگی هیکل نمیخواد
اندی هم ثابت کرد خوانندگی قیافه نمیخواد
اما،امــــــــــا حسن شماعی زاده ثابت کرد
خوانندگی نه تنها قیافه و هیکل نمیخواد، بلکه نیازی به صدا هم نداره

من نمی دونم اون استادی که ترم قبل از درسش افتادم
این ترم دوباره با چه رویی می خواد بیاد سر کلاس

آگهی تبلیغاتی پخش میکنه ، میگه ، مهاجرت به آمریکا "فقط" با 500 هزار دلار
دلم میخواد برم یقه اون مجری رو بگیرم بگم لامصب برداشتت از کلمه فقط چیه ؟

یه سوال به سوالای شب خواستگاری اضافه شد
دختر شما روزی چند تا نون می خوره!؟

ما هم یه روزی یه زندگی خوب و دلچسب داشتیم
تا اینکه یکی اومد و گفت
عزیزم!واسه خودت فیسبوک نمیسازی

گوگل با نصیحت های من گوگل شد
اولش گاگول هم نبود من آدمش کردم


تو این زندگی‌ نصف عمرمون به فکر کردن راجبه یکی‌ دیگه گذشت نصف دیگشم
برای پیداکردن سر چسب نواری


سه تا چیز هست که هیچ وقت آدم نمیتـونه فراموششـون کنه
صبحـانه ، نـاهـار ، شـام
.
قرار نیست که همش احساساتی باشه


تازه دارم میفهمم "موفق باشید"های استاد آخر برگه امتحان
جواب همون "خسته نباشید" هاییه که وسط درس دادنش میگفتیم



این همه سال واسه بدن زحمت بکش
صبحا زود از خواب پاشی
هر روز ورزش کنی
لب به سیگار و مشروب نزنی
غذای چرب و شیرینی و نوشایه و سرخ کردنی نخوری
تموم قوانین پزشکی رو تموم و کمال رعایت کنی
بعدش یه وحشی بیاد با موتور بزنه بهت ناقصت کنه


اگه به یه کچل بخندی بی برو برگرد کچلی!! حالا به یه میلیونر قهقه هم بزنی هیچ اتفاقی نمی افته


يه بچه ايي تازه بدنيا اومده بوده ، شير مامانشو نمي خورده ، هر زن ديگه اي هم آوردن ، فايده نداشته بچه شير اونا رو هم نمي خورده تا اينکه يه زن سياه پوست ميارن بچه شيرشو ميخوره بابائه مي گه : آهان ، پدر سوخته ، تو شيرکاکائو مي خواستي ما نمي دونستيم
كاربر(ان) زير تشكر كردند: Ehsan, kingmichael

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

بیشتر
13 سال 6 ماه قبل - 13 سال 6 ماه قبل #21320 توسط kingmichael
پاسخ داده شده توسط kingmichael در تاپیک پاسخ: خنده در چهار چوب قوانین
مقایسه نیمرو درست کردن دخترها و پسرها!


دخترها


توی ماهیتابه روغن می ریزن


اجاق گاز زیر ماهیتابه رو روشن می کنن


تخم مرغ ها رو میشکنن و همراه نمک توی ماهیتابه می ریزن


چند دقیقه بعد نیمروی آماده رو نوش جان می کنن



پسرها


توی کابینت های بالایی آشپزخونه دنبال ماهیتابه می گردن


توی کابینت های پایینی دنبال ماهیتابه می گردن و بالاخره پیداش می کنن


ماهیتابه رو روی اجاق گاز می ذارن


توی ماهیتابه روغن می ریزن


توی یخچال دنبال تخم مرغ می گردن


یه دونه تخم مرغ پیدا می کنن


چندتا فحش می دن


دنبال کبریت می گردن


با فندک اجاق گاز رو روشن می کنن و بوی سرکه همراه دود آشپزخانه رو برمی داره


ماهیتانه رو می شورن (بگو چرا روغنش بوی ترشی می داد!)


ماهیتابه رو روی اجاق گاز می ذارن و توش روغن واقعی می ریزن


تخم مرغی که از روی کابینت سر خورده و کف آشپزخونه پهن شده رو با دستمال پاک می کنن


چندتا فحش می دن و لباس میپوشن


می رن سراغ بقالی سر کوچه و 20 تا تخم مرغ می خرن و برمی گردن


تلویزیون رو روشن می کنن و صداش رو بلند می کنن


روغن سوخته رو می ریزن توی سطل و دوباره روغن توی ماهیتابه می ریزن


تخم مرغ ها رو می شکنن و توی ماهیتابه می ریزن


دنبال نمکدون می گردن


نمکدون خالی رو پیدا می کنن و چندتا فحش می دن


دنبال کیسه نمک می گردن و بالاخره پیدایش می کنن


نمکدون رو پر از نمک می کنن


صدای گزارشگر فوتبال رو می شنون و می دون جلوی تلویزیون


نمکدون رو روی میز می ذارن و محو تماشای فوتبال می شن


بوی سوختگی رو استشمام می کنن و می دون توی آشپزخونه


چندتا فحش می دن و تخم مرغ های سوخته رو توی سطل می ریزن


توی ماهیتابه روغن و تخم مرغ می ریزن


با چنگال فلزی تخم مرغ ها رو هم می زنن


صدای گل رو از گزارشگر فوتبال می شنون و می دون جلوی تلویزون


سریع برمی گردن توی آشپزخونه


تخم مرغ هایی که با ذرات تفلون کنده شده توسط چنگال مخلوط شده رو توی سطل می ریزن


ماهیتابه رو می ندازن توی سینک


دنبال ظرف های مسی می گردن


قابلمه مسی رو روی اجاق گاز می ذارن و توش روغن و تخم مرغ می ریزن


چند دقیقه به تخم مرغ ها زل می زنن


یاد نمک می افتن و می رن نمکدون رو از کنار تلویزیون برمی دارن


چندثانیه فوتبال تماشا می کنن


یاد غذا میفتن و می دون توی آشپزخونه


روی باقیمانده تخم مرغی که کف آشپزخونه پهن شده بود لیز می خورن


چندتا فحش می دن و بلند می شن


نمکدون شکسته رو توی سطل می ندازن


قابلمه رو برمی دارن و بلافاصله ولش می کنن


چندتا فحش میدن و انگشتهاشون که سوخته رو زیر آب می گیرن


با یه پارچه تنظیف قابلمه رو برمی دارن


پارچه رو که توسط شعله آتیش گرفته زیر پاشون خاموش می کنن


نیمروی آماده رو جلوی تلویزیون می خورن و چندتا فحش می دن

منبع : وبلاگ top5
Last edit: 13 سال 6 ماه قبل by kingmichael.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: NicoleL2

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

بیشتر
13 سال 6 ماه قبل #21322 توسط kingmichael
پاسخ داده شده توسط kingmichael در تاپیک پاسخ: خنده در چهار چوب قوانین
مقایسه دختر و پسر در طرز استفاده از عابر بانک




پسرها:

1- با ماشین میرن به بانک، پارک میکنن، میرن دم دستگاه عابر بانک.

2- کارت رو داخل دستگاه میذارن.

3- کد رمز رو میزنن، مبلغ درخواستی رو وارد میکنن.

4- پول و کارت رو میگیرن و میرن.


دخترها:

1- با ماشین میرن دم بانک.

2- به خودشون عطر میزنن.

3- احتمالاً موهاشون رو هم چک میکنن.

4- در پارک کردن ماشین مشکل پیدا میکنن.

5- در پارک کردن ماشین خیلی مشکل پیدا میکنن.

6- بلاخره ماشین رو پارک میکنن.

7- توی کیفشون دنبال کارتشون میگردن.

8- کارت رو داخل دستگاه میذارن، کارت توسط ماشین پذیرفته نمیشه.

9- کارت تلفن رو میندازن توی کیفشون.

10- دنبال کارت عابربانکشون میگردن.

11- کارت رو وارد دستگاه میکنن.

12- توی کیفشون دنبال تیکه کاغذی که کد رمز رو روش یاداشت کردن میگردن.

13- کد رمز رو وارد میکنن.

14- ۲دقیقه قسمت راهنمای دستگاه رو میخونن.

15- کنسل میکنن.



16- دوباره کد رمز رو میزنن.

17- کنسل میکنن.

18- مبلغ درخواستی رو میزنن.

19- دستگاه ارور (خطا) میده.

20- مبلغ بیشتری رو درخواست میکنن.

21- دستگاه ارور (خطا) میده.

22- بیشترین مبلغ ممکن در خواست میکنن.

23- پول رو میگیرن.

24- برمیگردن به ماشین.

25- آرایششون رو توی آینه عقب چک میکنن.

26- توی کیفشون دنبال سویچ ماشین میگردن.

27- استارت میزنن.

28- پنجاه متر میرن جلو.

29- ماشین رو نگه میدارن.

30- دوباره برمیگردن جلوی بانک.

31- از ماشین پیاده میشن.

32- کارتشون رو از دستگاه عابر بانک بر میدارن.

33- سوار ماشین میشن.

34- کارت رو پرت میکنن روی صندلی کنار راننده.

35- احتمالاً یه نگاهی هم به موهاشون میندازن.

36- میندازن توی خیابون اشتباه.

37- برمیگردن.

38- میندازن توی خیابون درست.

39- پنج کیلومتر میرن جلو.

40- تازه یادشون می افته ترمز دستی رو آزاد کنن.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: Farnaz

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

بیشتر
13 سال 5 ماه قبل - 13 سال 5 ماه قبل #21837 توسط NicoleL2
پاسخ داده شده توسط NicoleL2 در تاپیک پاسخ: خنده در چهار چوب قوانین
نصفه شب از خواب پريدم ..... يه " هزار پا " داشت روي بدنم به صورت کاملا پريوديک با فرکانس ثابتي حرکت ميکرد ،
... من و ميگي .....!!!! بلللللللند شدم رو هوا با يه حرکت فيليپيني همينجور که داشتم دور خودم مي پيچيدمو به لباسام چنگ مينداختم در اتاقو وا کردم پريدم تو هال ، ( يعني تو اون لحظه اگه لينچان و جت لي و جکي چان با هم ميريختن سرم ، ازم کتک ميخوردن ، اصن کنترلمو کاملا از دست داده بودم ) .
يه هاله ي ضعيفي از نور تو يه قسمتي از هال افتاده بود ، مثه يوز پلنگ خودمو رسوندم اونجا ديدم يه چيزي چسبيده به شلوارم ، مارو ميگييييييي؟؟؟
با تمام قدرت با کف دست با پشت دست با مشت با آرنج همينجوري داشتم ميکوبيدم به پام ، حالا منه بد بخت هم دستم درد گرفته بود هم پام ، ازون طرفم داشتم زهره ترک ميشدم ، فکر ميکردم اين پاهاش گير کرده تو شلوارم واسه همين کنده نميشه ، آقا دورخيز کردم با پا رفتم تو ديوار تا له بشه ، دو سه تا غلتم روي زمين زدم تا کاملا پرس بشه ، يعني حرکاتي کردم که يه گونگ فو کار حرفه اي از انجامش عاجزه !
بعد از اينکه خودمو آش و لاش کردم پريدم چراغو روشن کردم که ديدم بدبخت پرس شده ( بازم چشام خوب نميديد! )
عينکمو زدم ديدم اههههههههه اينکه هزار پا نيست........ مارک " آديداس " بود که روي شلوارم دوخته شده بود ، تا چند روز بعدش دست و پام درد ميکرد!!!

فردای من و تو باز هم تاریک است
سالی که نکوست از بهارش پیداست...
Last edit: 13 سال 5 ماه قبل by NicoleL2.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: FeanoR

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

بیشتر
13 سال 5 ماه قبل #21858 توسط Ehsan
پاسخ داده شده توسط Ehsan در تاپیک نحوه ی خر کردن
موسی مندلسون، پدر بزرگ آهنگساز شهیر آلمانی انسانی زشت و عجیب الخلقه بود. قدّی بسیار کوتاه و قوزی بد شکل بر پشت داشت. موسی روزی در هامبورگ با تاجری آشنا شد که دختری بسیار زیبا و دوست داشتنی به نام فرمتژه داشت. موسی در کمال ناامیدی، عاشق آن دختر شد، ولی فرمتژه از ظاهر و هیکل از شکل افتاده او منزجر بود.ا

زمانی که قرار شد موسی به شهر خود بازگردد، آخرین شجاعتش را به کار گرفت تا به اتاق دختر برود و از آخرین فرصت برای گفتگو با او استفاده کند. دختر حقیقتاً از زیبایی به فرشته ها شباهت داشت، ولی ابداً به او نگاه نکرد و قلب موسی از اندوه به درد آمد. موسی پس از آن که تلاش فراوان کرد تا صحبت کند، با شرمساری پرسید :
- آیا می دانید که عقد ازدواج انسانها در آسمان بسته می شود؟
دختر در حالی که هنوز به کف اتاق نگاه می کرد گفت :
- بله، شما چه عقیده ای دارید؟
- من معتقدم که خداوند در لحظه تولد هر پسری مقرر می کند که او با کدام دختر ازدواج کند. هنگامی که من به دنیا آمدم، عروس آینده ام را به من نشان دادند و خداوند به من گفت: «همسر تو گوژپشت خواهد بود» درست همان جا و همان موقع من از ته دل فریاد برآوردم و گفتم: «اوه خداوندا! گوژپشت بودن برای یک زن فاجعه است. لطفاً آن قوز را به من بده و هر چی زیبایی است به او عطا کن» فرمتژه سرش را بلند کرد و خیره به او نگریست و از تصور چنین واقعه ای بر خود لرزید. او سال های سال همسر فداکار موسی مندلسون بود.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: omid, mohammad

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

بیشتر
13 سال 5 ماه قبل #22061 توسط NicoleL2
پاسخ داده شده توسط NicoleL2 در تاپیک پاسخ: نحوه ی خر کردن
ما از اون پیرمرد، پیرزنای بی آزاری میشیم که حوصله ی کسی رو سر نمیبریم!
یه لپ تاپ بهمون بدن همه چی حله!
دقت کردین این گربه ها هم آدم شدن واسه ما ؟
قبلنا هیبتی داشتیم.از دور پخ میکردیم 3متر رو هوا بودن،
حالا از کنارمون رد میشن،نگاه معنادار چند ثانیه ای هم میکنن!
همینمون مونده به نشانه افسوس سرم تکون بدن!
وقتي توي مجله از مضرات سيگار خوندم
اونقدر وحشت كردم كه قسم خوردم ديگه مجله نخونم!
تجربه نشون داده وقتی با دوستت دعوات میشه
تازه میفهمی چقدر از اسرار زندگیت با خبر بوده !
یکی زنگ زده بود منم اصلا حوصلشو نداشتم.
شروع کردم نصفه نصفه حرف زدن یعنی مثلا انتن ندارمو قطع میشه و از این حرفا
میگه صدات قطع و وصل میشه ولی صدای ضبط ماشینت واضح میاد!!!
ديروز رفتم بقالي
يه بسته هوا خريدم
كارخونه ي نامردِ از خدا بي خبر ، چند تا تيكه چيپس هم انداخته بود توش....!!!

فردای من و تو باز هم تاریک است
سالی که نکوست از بهارش پیداست...
كاربر(ان) زير تشكر كردند: mohammad, شاپرک, Michaellover, aisan

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

مدیران انجمن: Ehsanblackfire
زمان ایجاد صفحه: 1.697 ثانیه
قدرت گرفته از كيوننا