Skip to main content


دون کورنلیوس درگذشت

دون کورنلیوس (Donald Cortez "Don" Cornelius)، مجری و خالق شوی موزیکال تلویزیونی سول‌ترین (Soul Train) روز چهارشنبه درگذشت. وی با شلیک گلوله به سرش به زندگی خود پایان داد. گویا وی به تازگی مبتلا به بیماری آلزایمر شده و از ترس این بیماری خودکشی کرده است. روحش شاد. don-cornelius-soul-train.jpg او که از سال ۱۹۷۱ تا ۱۹۹۳ مجری سول‌ترین بود، در سال ۲۰۰۸ حق امتیاز این شو را به MadVision Entertainment فروخت. به عنوان روزنامه نگاری که تحت تاثیر جنبش‌های برابری‌خواهانه‌ی آمریکاییان آفریقایی‌ تبار قرار داشت، کورنلیوس در سالهای پایانی دهه‌ی ۶۰ دریافت که تلویزیونی برای پخش موسیقی سول که از جامعه‌ی سیاهپوستان برآمده بود وجود ندارد. او با تاسیس شوی سول‌ترین هنرمندان سیاه پوست بسیاری را به آمریکاییان معرفی نمود. مایکل و برادرانش در کودکی در شوی سول‌ترین به اجرای برنامه می‌پرداختند. کورنلیوس پس از فوت مایکل در سال ۲۰۰۹ گفت که هربار مایکل در کودکی آواز می‌خواند، او مدهوش میشد. کورنلیوس در مورد خاطرات خود از سلطان پاپ گفته است:"حرف پیچیده بود که یک عده بچه از شهر گری - در نزدیکی شیکاگو جایی که من به عنوان گوینده در تلویزیون کار می‌کردم - برآمده‌اند و کارشان معرکه است. به هنرمندان محلی گوشزد شده بود که حواس‌شان باشد اگر جکسون۵ برنامه دارد، روی صحنه آفتابی نشوند زیر کلکشان کنده است. آن زمان مایکل ۶ یا ۷ ساله بود. من بطور تصادفی با پدرشان جو آشنا شدم یا شاید هم در پی آشنایی‌اش بودم، یادم نمی‌آید، زمان زیادی گذشته است. اینگونه بود که با مایکل آشنا شدم در آن زمان تقریبا ۸ سالش بود. بعدها جو لطف کرد و گروه را به شوی من آورد. مایکل بهترین تکخوانی بود که هر گروهی آرزویش را داشت، گروه میراکلز و اسموکی رابینسون (Miracles)، کومودورز و لایونل ریچی (Commodores)، تمپتیشنز و ادی و دنیس (Temptations)... جو جکسون راز موفقیت را کشف کرده بود: مایکل. او کلید کار بود و هر حرکت رقص جیمز براون را به خوبی می‌دانست. او صحنه را به آتش می‌کشید. کارش را روی صحنه بلد بود و این نخستین چیزی بود که وقتی گروه بر روی صحنه می‌آمد، بدان پی می‌بردید. او فرمانده بود. DonCornelius-MJ.jpg
کورنلیوس در کنار مایکل
از همان ۸ سالگی، ذات ستاره شدن در وجودش بود. به عنوان یک کودک نیز بسیار دوست داشتنی بود. خواننده‌های زن در پشت صحنه گرداگردش جمع می‌شدند و او را فرزند خود می‌ساختند. آنان همواره سرگرم درآغوش گرفتن، نوازش کردن و بوسیدنش بودند. و این خارج از تاب و تحمل هر کودکی در آن سن و سال بود، پایانی هم نداشت. حتم دارم که مایکل از رفتار آنان خسته میشد اما هرگز شکایتی نمی‌کرد. آنها محاصره‌اش می‌کردند. بعدها او عاشق دایانا راس (Diana Ross) شد، عاشق موسیقی و آواز خوانی‌اش - و فکر می‌کنم این عشق دو جانبه بود. دایانا نیز عاشق او شد و مایکل فقط ۹ یا ۱۰ سال داشت. (دایانا ۲۴ ساله بود.) او همه‌اش ۱۲۰ سانتی‌متر قامت داشت. اما این کودک توانایی انجام هرکار که بتوان تصور کرد را بر روی صحنه داشت، با پاهایش یا صدایش. جیمز براون را در نظر بگیرید، او یک صحنه‌گردان بود و اجرا می‌کرد. یا آرتا فرانکلین یک خواننده بود و بر روی صحنه آواز می‌خواند، و حتی هنرمندانی چون استیوی واندر... این آدمها برای توانایی‌شان در آوازخوانی زبانزد بودند. اما مایکل هنوز بچه بود و پا به پای همین آدمها بر روی صحنه کار می‌کرد. هیچکس چنین توانایی نداشت. وقتی می‌خواند شما می‌توانستید دایانا راس، استیوی واندر، ماروین گی، اسموکی و تمامی این افراد را در صدایش بشنوید. او توانایی تمامی آنان را یکجا در وجودش داشت. اما هیچکس نمی‌توانست از او تقلید کند زیرا توانایی مایکل بی‌حدومرز بود. او مردِ این کار بود. جوانان او را الگو قرار می‌دهند. اگر بتوان فردی را معیار استاندارد قرار داد و سایرین را با او مقایسه کرد یا به جوانان گفت که چنین باشند، آن شخص مایکل جکسون است." منبع: eMJey.com / CNN

گوناگون, گفته‌ها و مصاحبه‌ها