Skip to main content


بزرگداشت مایکل در مراسم ام تی وی

"گاهی باید از دست بدهیم تا قدر بدانیم." این جمله ای بود که مدونا در ستایش از مایکل روی صحنه بیان کرد. در مراسم امروز صبح (به وقت تهران)، پس از گذشت بیش از دو ماه از فوت مایکل جکسون، ام تی وی به هنرمندی که وامدارش است ادای احترام کرد. هنرمند سیاه پوستی که محدودیت های نژادی ام تی وی را از میان برداشت و برای هنرمندان سیاه پوست پس و پیش از خود ممکن ساخت که مدال هایشان را بر دیوار افتخارات موسیقی بیاویزند.مجری مراسم و برندگان جوایز این دوره، هریک بر روی صحنه یاد مایکل را گرامی داشتند. برند، یک کمدین بریتانیایی گفت: "امشب به مایکل جکسون کبیر تعلق دارد." مراسم با یاد مایکل آغاز شد. مدونا سخنرانی اثر گذاری را در بزرگداشت مایکل ایراد کرد. او که تماما سیاه پوشیده بود، پشت میکروفون از رابطه اش با سلطان پاپ گفت. از زمانی که در نوجوانی، مایکل برایش یک بت بود. و اینکه وقتی هر دو در اوج بودند، رابطه ی دوستانه ای بین آن دو برقرار شد و سپس بینشان فاصله افتاد. او سلطان پاپ را یکی از برجسته ترین استعدادهای تاریخ شمرد و از جنجال های منفی که آخرین سالهای زندگی مایکل رهایش نمی کرد، ابزار تاسف نمود.
MTV-2009-3.jpg
"او نه تنها شما را به رقص وامیداشت، بلکه حس پرواز را به شما میداد." "او بی نظیر، بسیار خالص و اصیل و بسیار نادر بود و هرگز هیچ فردی همانند او نخواهد شد. او سلطان بود." مدونا پس از ستایش از مایکل، به جنبه های تاریکی نظر انداخت و گفت وقتی مایکل به کمک نیاز داشت، هیچ کس در کنارش نبود. متن کامل سخنان او چنین است: "مایکل جکسون در آگوست ۱۹۵۸ به دنیا آمد. من نیز همینطور. او در منطقه‌ ی غرب میانه‌ آمریکا بزرگ شد. من هم همینطور. مایکل جکسون هشت برادر و خواهر داشت. من نیز همینطور. مایکل جکسون وقتی شش ساله بود بدل یه یک سوپراستار شد و احتمالا دوست‌ داشتنی‌ ترین بچه‌ ی دنیا بود. من وقتی شش ساله بودم، مادرم مرد. فکر می‌ کنم آنچه بر سر او (مایکل) آمد، بدتر بود. من هرگز مادر نداشتم، اما او کودکی نداشت. و وقتی چیزی ندارید، تمام مدت به آن فکر میکنید. من تمام کودکی ام را به دنبال مادر گشتم، گاهی وقتها موفق میشدم. اما شما چطور میتوانید کودکی نداشته تان را از نو بیافرینید وقتی تمام زندگی تان در زیر ذره بین جهانی قرار دارید؟ شکی نیست که مایکل جکسون یکی از بزرگترین استعدادهای تاریخ بشری بود. در هشت سالگی آنچنان پخته و بالغ بود که با آوازش این حس را به شما الغا میکرد که او مردی باتجربه است و قلب شما را با واژه هایش می فشرد. او ظرافت حرکات فرد آستر را داشت و مانند محمد علی مشت می انداخت. موسیقی او لایه ای اعجاز غیرقابل حل در خود داشت که نه تنها شما را به رقص وامیداشت، بلکه حس توانایی پرواز را به شما منتقل میکرد، به شما جرئت رویاپردازی میداد و اینکه همان چیزی شوید که میخواهید. زیرا این همان کاری است که قهرمانان میکنند. و مایکل جکسون یک قهرمان بود. نمیتوانم بگویم که دوستان خوبی بودیم. اما در سال ۱۹۹۱ میخواستم او را بیشتر بشناسم. از او خواستم برای شام بیرون برویم. گفتم «مهمان من، من رانندگی میکنم. فقط تو و من.» او موافقت کرد و بدون حضور محافظانش به خانه ی من آمد. ما با اتومبیل من به رستوران رفتیم. بیرون تاریک بود اما او هنوز هم عینک آفتابی بر چشم داشت. به او گفتم «مایکل، فکر میکنم با یک لیموزین حرف میزنم. فکر میکنی بتوانی عینک ات را برداری تا چشمانت را ببینم؟» او لحظه ای درنگ کرد، سپس عینکش را از شیشه‌ی اتومبیل به بیرون پرتاب کرد و با یک لبخند و چشمک به من نگاه کرد و گفت «حالا میتوانی مرا ببینی، اینطوری بهتر است؟» در آن لحظه می توانستم در یک آن هم شکنندگی و هم فریبندگی اش را ببینم. تمام مدت شام سعی میکردم او را به خوردن سیب زمینی سرخ کرده، شراب، دسر و گفتن ناسزا وادار کنم، کارهایی که او هرگز اجازه ی انجامشان را به خودش نمیداد. پس از آن به اتفاق برای تماشای فیلم به خانه ی من رفتیم و مانند دو بچه بر روی کاناپه نشستیم. در میانه‌ ی فیلم او دستم را گرفت. به نظر میرسید او بیشتر به دنبال یک دوست است تا یک شریک عشقی و من از برآوردن خواسته اش شادمان بودم. در آن لحظه او یک سوپراستار نبود بلکه یک انسان بود. ما چند بار دیگر همراه یکدیگر بیرون رفتیم و بعد به دلایلی رابطه مان قطع شد. آنها سپس در پی اش افتادند و داستانهای منفی در مورد او یکی پس از دیگری ساخته میشد. من درد او را حس کردم. میدانم چه حسی دارد که در خیابان راه بروید و احساس کنید که دنیا علیه شما خیز برداشته است. میدانم احساس درماندگی و اینکه نتوانید از خودتان دفاع کنید چگونه است، زیرا غرش جمعیت آنچنان بلند است که می دانید صدایتان هرگز به جایی نمیرسد. اما من دوران کودکی ام را داشتم. من اجازه داشتم اشتباه کنم و بدور از چشم خیره ی مردم، راه خود را بیابم. وقتی خبر مرگ مایکل را شنیدم، در لندن بودم. روزها از آغاز تور من میگذشت و یک هفته بعد مایکل در همان تالار اجرا داشت. تنها چیزی که در آن لحظه به ذهنم خطور کرد این بود که من تنهایش گذاشته بودم. ما او را ترک کرده بودیم. و ما اجازه دادیم که روشنایی این مخلوق باشکوه که دنیا را با آتش خود فروزان کرد، بی سر و صدا از میان روزنه ها ناپدید شود. وقتی او میخواست برای خودش خانواده ای دست و پا کند و به حرفه اش بازگردد، ما همگی سرگرم قضاوت کردن او بودیم. بیشتر ما به او پشت کرده بودیم. در تلاشی برای زنده کردن خاطرات او، سری به اینترنت زدم و کلیپ های قدیمی اش را که میرقصید و آواز میخواند، تماشا کردم. با خود اندیشیدم «خدای من، او بی نظیر بود، او ناب و خالص بود. او نایاب بود. و دیگر هیچکس مانند او نخواهد آمد.» او یک پادشاه بود. اما او یک انسان نیز بود. و دریغ که ما همگی انسانیم و گاهی اوقات باید چیزهایی را از دست بدهیم تا بتوانیم واقعا قدرش را بدانیم. میخواهم این سخن را با نکته ی مثبتی به پایان برسانم و بگویم که فکر و ذکر پسران چهار و نه ساله ی من مایکل جکسون است. در خانه ی من کلی رقص مونواک و گرب کراچ به راه است. و به نظر میرسد که نسل جدید ما به تازگی نبوغ او را کشف کرده و او به واسطه ی آنان به زندگی بازگشته است. مایکل هرجایی که هست، به خاطر همین لبخند میزند. بله، بله مایکل جکسون یک انسان بود، اما او یک سلطان هم بود، زنده باد سلطان." برای دیدن ویدئوی سخنرانی مدونا در سایت یوتوب کلیک کنید.
MTV-2009-2.jpg
گروه رقصندگان در حال اجرای آهنگ های مایکل بر روی صحنه
پس از آن با آمدن گروه رقصندگان بر روی صحنه، که به شکل و شمایل سلطان پاپ لباس پوشیده بودند، اجرای موسیقی به یاد مایکل جکسون آغاز شد. آنها رقص های مشهور مایکل را انجام می دادند، در حالیکه پشت سر آنها بر روی تلویزیون بزرگی، ویدئوهای مایکل پخش میشد. آنها همراه با آهنگ های مشهور مایکل، Thriller، Bad و Smooth Criminal صحنه را به لرزه در آوردند.
MTV-2009-4.jpg
MTV-2009-5.jpg
جانت جکسون برای اجرای تنها آهنگ مشترکش با مایکل، روی صحنه آمد. گروهی از بهترین رقصندگان مشهور چون تراویس پین، کریس جاد و وید رابسون، او را در اجرای آهنگ Scream همراهی کردند. پس از خاتمه، او رو به آسمان، بوسه ای فرستاد. در هنگامی که جانت روی صحنه سرگرم رقص بود، ویدئوی Scream در پشت سرش نمایش داده میشد.
MTV-2009-6.jpg
ویدئوی Scream بر روی تلویزیون صحنه پخش میشود
در پایان مراسم جوایز، تیزر فیلم This Is It بر روی تلویزیون بزرگ روی صحنه به نمایش در آمد. این فیلم با استفاده از بیش از یکصد ساعت تمرین ضبط شده ی مایکل برای کنسرت های This Is It در لندن ساخته شده است.
MTV-2009-1.jpg
نمایش تیزر فیلم و صحنه هایی از تمرینات مایکل
مایکل اولین مجسمه ی «مرد ماه» (MoonMan) را در اولین مراسم جوایز کلیپ موسیقی ام تی وی در ۱۴ سپتامبر سال ۱۹۸۴ به خاطر ویدئوی باشکوه Thriller بدست آورد. در واقع می توان گفت مایکل با Thriller کار ی کرد که خلاء جایزه ای که تقدیر گر این ویدئو باشد، حس شد. آلبوم Thriller در سال ۱۹۸۲ صنعت موسیقی را که به سمت فروپاشی پیش میرفت نجات داد. این آلبوم مردم را با فروشگاه های موسیقی آشتی داد. یکی از ویدئوهای این آلبوم با عنوان Billie Jean آن قدر قوی بود که سد نژادی شبکه ی تلویزیونی ۲۴ ساعته ی پخش موسیقی ام تی وی را خرد کرد. پیش از آن موسیقی سیاه پوستان حق پخش از این شبکه را نداشت. ویدئوی Thriller نیز چیزی به نام کلیپ موسیقی را به جهان معرفی کرد. از آن زمان به بعد ام تی وی اعتباری دیگر به دست آورد و مایکل کاری کرد که نام این شبکه در مختصات دنیای رسانه ها با افتخار ثبت گردد. منبع: eMJey / MTV