Skip to main content


بهترین بابای دنیا

این جنبه ای از شخصیت مایکل بود که شاید تا دیشب برای بسیاری از مردم دنیا ناشناخته مانده بود. اما سخنان تاثیر گذار و منقلب کننده ی پاریس، دختر مایکل همه را به فکر واداشت: مایکل یک پدر بود. در بین تمامی آن دوندگی های جان فرسا برای آماده سازی مراسم بزرگداشت یک اسطوره، تدابیر سفت و سخت برای تامین امنیت مراسم، رقابت فشرده ی رسانه های از نفس افتاده برای پوشش تک تک وقایع و اجراهای پر از درد و سنگین شب گذشته، سخنرانی معصومانه ی بیست ثانیه ای پاریس جکسون در مدح پدرش نقطه ی اوجی بود که در خاتمه ی جشن بزرگداشت ابر ستاره ی پاپ همه را از پا انداخت. پاریس ۱۱ ساله در مراسمی که چند صد میلیون نفر در سرتاسر دنیا را برای وداع با اسطوره ی موسیقی میخکوب کرده بود، مایکل جکسون را «بابا» صدا زد.این یک لحظه ی به شدت احساسی و انسانی بود. هر سه فرزندش، مایکل جوزف جونیور ۱۲ ساله که با نام پرینس مایکل اول شناخته میشود، پاریس مایکل کاترین ۱۱ ساله و پرینس مایکل دوم یا بلنکت ۷ ساله، بدون هیچ پوششی برای اولین بار در مراسمی رسمی و عمومی شرکت میکردند. مایکل پیش از آن برای حفاظت از خلوت فرزندانش همواره صورت آنها را با ماسک یا شال می پوشاند. اما دیشب در مقابل جمعیت بالای ۲۰ هزار نفری داخل تالار استپل سنتر در شهر لس آنجلس و صدها میلیون بیننده در سرتاسر دنیا که این مراسم را زنده تماشا میکردند، خبری از پوشش نبود. بچه ها که در طی این مراسم دو ساعته، در کنار مادربزرگشان کاترین و همراه با عمه ها و عموهایشان در صف اول در مقابل صحنه و روبروی تابوت طلایی و غرق در گل پدرشان نشسته بودند، برای خواندن دست جمعی آهنگ We Are The World همراه با دیگر ستارگانی در این مراسم برنامه اجرا کرده بودند، بر روی صحنه رفتند.
memorial-03-7July09.jpg
طی اجرای این آهنگ بر روی تلویزیون بزرگی که در بالای صحنه نصب بود، نمادهایی به نشانه ی صلح و دوستی چنانکه مضمون اصلی این آهنگ است به نمایش درمی آمد. کنی اورتگا کارگردان کنسرت های تابستانه ی مایکل در لندن که هرگز اجرا نمی شوند، گفت که نمایش چنین علایمی، ایده ی خود مایکل بوده است. مایکل جونیور که همچو دیگر مردان خانواده ی جکسون، کت و شلوار سیاه و کراوات زرد به تن داشت همپای اعضای خانواده اش این مراسم را تاب آورد. بلنکت ۷ ساله عروسک مایکل جکسون را در بغل گرفته و نیز کتابچه ی یادبودی را که مخصوص این مراسم تهیه شده و بین تمامی حاضران در این سالن توزیع شده بود در دست داشت. این کتابچه با عکس های بسیار زیبا و متن هایی که به یاد مایکل به نقل از بستگان و نزدیکان او نوشته شده بود، بسیار زیبا و شکیل می نمود. پاریس با پیراهنی سیاه که نوارهایی سفید داشت، هنگامیکه سایر اعضای خانواده پشت میکروفون سرگرم صحبت در مورد پدرش بودند، با کیف چرمی مشکی که در دست داشت، بازی میکرد. و بعد یک مرتبه همزمان با زمزمه های خانواده بر روی صحنه، که نوید طلوع دخترکی را میداد که تا آن لحظه محاصره شدن در بین چند خبرنگار و عکاس پاپاراتزی، بزرگ ترین چالش زندگیش بود، سکوتی از روی هیجان در فضا پیچید. پاریس با طمانینه از میان حلقه ی اعضای خانواده اش که برای کم کردن ارتفاع میکروفون سراسیمه شده بودند، بیرون آمد. دختر کوچک مایکل مابین عمو رندی و عمه جانت ایستاد و با صدایی ضعیف شروع کرد: "می خواستم بگم" "بلند صحبت کن عزیز دلم، بلند صحبت کن." عمه جانت سعی کرد به دخترک شهامت دهد، موهای بلند او را از روی شانه اش عقب زد و نزدیکتر به او ایستاد. پاریس دستش را پشت گردنش گذاشت و بعد آن را دور میکروفون پیچید و باز شروع کرد: "از وقتی به دنیا اومدم، بابا بهترین پدری بود که میشد تصورش رو کرد." صدای دخترانه اش شکست. عمه ربی و عمو مارلون برای آرام کردن او نزدیک تر آمدند. پاریس چشم هایش را روی هم فشرد و میکروفون را در دستش فشار داد. ناخن های قرمزش میکروفون را در خود پیچید و در حالیکه گردنش را به دست دیگرش تکیه داده بود، با اشک هایش جنگید: "فقط میخواستم بگم که دوستش دارم - خیلی زیاد." و بعد در طغیان اشک هایش در آغوش عمه جانت فرو ریخت.
memorial-01-7July09.jpg
"چیزی نیست عزیزم، چیزی نیست." پرینس سرش را روی شانه ی جانت گذاشت و تمام خانواده یکدیگر را در آغوش یکدیگر جای دادند.
memorial-02-7July09.jpg
و یک مرتبه مایکل جکسون یک اسطوره، یک هنرمند غیر زمینی، یا دستاویز هرزنامه های جنجالی و شایعه ساز نبود. او پدری عاشق و فداکار بود که سه فرزندی را که عاشقانه ستایشش میکردند، تنها گذاشته بود. او یک "بابا" بود. منبع: eMJey / AP