Skip to main content


دیدار eMJey.com با مایکل جکسون در نورلند!

همراهان عزیز، خوشحالیم به اطلاعتان برسانیم که پیام های شما را به شخص مایکل رساندیم و او به شدت تحت تاثیر قرار گرفت. اکنون نظر شما را به گزارش بیتا از دیدار با مایکل جلب می کنیم.بیتا در مورد دیدار با مایکل جکسون در نورلند گفته است: "بغلم کرد، آنقدر سخت مرا در آغوش فشرد که اصلا نمی توانم توصیفش کنم."
بیتا به نمایندگی از طرف سایت eMJey و به همراه برخی دیگر از طرفداران خارجی، داخل ورودی نورلند و پشت در اصلی با سلطان پاپ ملاقات نمود. سبدهای گل رزی که طرفداران به همراه آورده بودند در محل قرار داده شده بود. اما تعدادی از طرفداران که مایکل را از دادگاه تا نورلند بدرقه کرده بودند، پشت در اصلی متوقف گردیدند. اتومبیل حامل مایکل و والدین او وارد محوطه شد. به خاطر آفتاب شدید، مایکل وارد اتاقک نگهبانی نزدیک به در ورودی گردید. در این لحظه بیتا اجازه یافت در کنار کارن فی، آرایشگر مایکل و یک فیلمبردار شخصی، و همراه با تابلویی که از پیغام ‌های متنی طرفداران تهیه دیده بود و سی ‌دی حاوی پیام‌ ها و عکسهای آنان وارد این اتاق شود. او می‌ گوید:
"بسیار از تابلویم خوشش آمد، برایش بسیار جالب بود. از من پرسید: - How did you make this? I love this part (چطور این را درست کرده ای؟ عاشقش شده ‌ام). برایش توضیح دادم، گفت: - You are very talented (خیلی با استعدادی). به او گفتم You inspired me (تو به من الهام بخشیدی). بغلش کردم، بسیار سخت مرا در آغوش فشرد. انتظارش را نداشتم. کارن از ما عکس می گرفت. در گوش مایکل گفتم خیلی دوستت دارم. خواهش می‌کنم مراقب خودت باش و قوی بمان. او گفت: - I promise (قول میدهم)." کارن فی قول داده است که در سایت رسمی مایکل، MJJSource درباره ی این دیدار مطلبی بنویسد او همچنین از سایت خواسته است عکس هایی که طی این دیدار با دوربین بیتا گرفته شده است را برای وی ارسال نماییم.
بیتا می‌‌گوید: "مایکل از من دعوت کرد به خانه‌اش بروم. اتاق پذیرایی، آشپزخانه و جاهای دیگر را دیدم. البته اجازه ی عکاسی نداشتم. پرینس، پاریس و بلنکت (فرزندانش) را نیز ملاقات کردم. ماند سه عروسک، مرتب و تمیز، در کنار مایکل ایستاده بودند و دست تکان می دادند." "کاترین (مادر مایکل) را در آغوش گرفتم. به او گفتم لطفا مراقب مایکل باشد. او گفت رسانه ها دروغ های بسیاری در مورد مایکل می گویند. دیگر نمی دانیم باید چه کنیم. او بسیار غمگین بود." "مایکل سپس مرا به تماشای تابلوی بزرگی از خودش در کنار کودکان بسیار برد. می خواست من این تابلو را ببینم." "از ساعت سه تا شش بعد از ظهر آنجا بودم و محافظش می گفت در تمام مدتی که برای مایکل کار می کند، ندیده است که وی فردی از طرفداران را بدین شکل در خانه اش راه داده باشد." منبع: eMJey

آگهی‌های سایت