فهرست مطلب

در سال 1963، هنگاميكه مايكل در كلاس اول درس ميخواند، براي اولين بار در يك جمع عمومي در برنامه اي كه از طرف مدرسه (مدرسه ابتدايي گارنت در گري) ترتيب داده شده بود، حاضر شد. شلوار سياه و تيشرت سفيد پوشيده بود و آهنگ «از تمام كوهها بالا برو» (Climb Every Mountain) از فيلم آواي موسيقي (Sound Of Music) [اشكها و لبخندها] را خواند. واكنش تماشاچي ها بسيار شديد بود.

مايكل ميگويد: ”وقتي آهنگ را تمام كردم، واكنش جمعيت آنچنان مرا تحت تاثير قرار داد كه نمي دانستم بايد چه كار كنم. صداي تشويق مردم بسيار بلند بود و آنها لبخند ميزدند. بعضي از آنها ايستاده بودند. معلم هايم گريه ميكردند و من واقعا نميتوانستم آن را باور كنم. من تمامي آنها را خوشحال كرده بودم. اين يك احساس فوق العاده بود. كمي هم گيج شده بودم زيرا فكر نميكردم كه كار خاصي انجام داده باشم. من فقط همانطور كه هر شب در خانه ميخواندم، خوانده بودم. وقتي كه اجرا ميكنيد، متوجه نميشويد كه چگونه به نظر ميرسيد يا چه تاثير خاصي در تماشاچي ها به جا ميگذاريد. فقط دهانتان را باز ميكنيد و ميخوانيد.“

 جوزف گروه را به كافه هايي ميبرد كه خود با گروه فالكنز در آنها برنامه اجرا كرده بود. او گروه را براي مسابقات حاضر ميكرد و خيلي به سر و وضع آنان ميرسيد. پسران، هر روز پس از بازگشت از مدرسه، زير نگاههاي خشن و مراقب پدر سختگيرشان، به تمرين ميپرداختند. آنها دستور داشتند كه بلافاصله پس از اتمام كلاس درس به خانه بازگردند و بدين ترتيب در هيچ يك از فعاليتهاي فوق برنامه ي مدرسه حاضر نميشدند. زيرا بايد تمام توان خود را بر روي موسيقي متمركز ميكردند. آخر هفته ها را با رفتن به كلوپهاي مختلف و برنامه اجرا كردن در آنجا ميگذرانيدند. اغلب اوقات، اوايل صبح دوشنبه، به خانه باز ميگشتند تا خود را براي كلاس درس همان روز آماده كنند. در نتيجه ي اين رياضت كشيدنها، اعضاي گروه به تدريج به صحنه گردانهاي حرفه اي بدل ميشدند.

مايكل در اين باره ميگويد: ”ما براي او اجرا ميكرديم و او از ما ايراد ميگرفت. اگر خراب كني، كتك ميخوري. بعضي وقتها با كمربند بعضي وقتها با شلاق. پدرم واقعا به ما سخت ميگرفت.“

مايكل شش ساله و گروه جكسون فايو، جوايز زيادي را به خاطر شوهاي مختلف يا برنامه هايي كه شبها به عنوان آماتور و براي محك زدن خودشان اجرا ميكردند، بدست آوردند.

[مسابقات]

آقاي كيت، صاحب استيل تون، يك استوديوي ضبط محلي، اولين فرصت را براي گروه جكسون فايو فراهم كرد. آهنگ «پسر بزرگ» (Big Boy) در سال 1968 منتشر شد. اين آهنگ حتي از راديوي محلي گري پخش شد و گروه جكسون فايو در همسايگي خودشان بسيار معروف شدند.


[تك آهنگ «Big Boy»] در جولاي سال 1968، بابي تيلور پس از ديدن اجراي گروه در شيكاگو، تلفني با سلتزر، رييس دفتر كمپاني موتون(Motown) تماس گرفت و به او گفت كه پسرها چقدر فوق العاده و با استعداد بودند. سلتزر به او دستور داد تا پسرها را با خود به ديترويت بياورد. بابي تيلور آنها را به كمپاني موتون آورد و در اختيار سوزان دي پاس قرار داد تا آنها را مورد آزمايش قرار دهد.

بري گردي، صاحب كمپاني موتون، اولين ملاقاتش با گروه جكسون فايو را در كتاب زندگي نامه اش با نام «To Be Loved: The Music, The Magic, The Memories Of Motown» اينچنين توصيف ميكند: ”وقتي امروز به آن نگاه ميكنم، هنوز ميتوانم قدرتي را كه همه ي ما در نحوه ي اجرا كردن آن پنج پسر اهل گري، در آن صبح ماه جولاي حس كرديم، به خاطر بياورم. ما آنجا ايستاده بوديم تا اجراي آنها را محك بزنيم. مايكل نه ساله، مارلون يازده ساله، جرمين چهارده ساله، تيتوي پانزده ساله و جكي هفده ساله آمده بودند تا با موتون قرارداد ببندند. تمامي آنها مانند فاتحان ميرقصيدند، ميخواندند و آهنگ مينواختند. وقتي رهبر گروه (مايكل) آواز ميخواند، من حس كردم كه او قبلا اينجا بوده است. او طوري ميخواند كه انگار غزليات را ميفهميد و مفهوم آنها را درك ميكرد. انگار با آهنگ زندگي كرده بود. واقعا تماشايي بود. من هيچگاه به زبان نياوردم كه با آنها قرارداد امضا ميكنم زيرا اين كاملا بديهي بود. وقتي يكي از پسر ها از من پرسيد: ”خوب، آقاي گردي، آيا اين بدين معني است كه شما با ما قرارداد ميبنديد؟“

 مايكل لبخند زد، انگار ميخواست بگويد ”البته كه با ما قرارداد ميبندد.“ آنها آهنگ «Ain\'t Too Proud To Beg» از گروه تمپتيشن را اجرا كردند و همگي مانند ديويد رافينز، اما به شيوه ي مخصوص خودشان ميرقصيدند. آهنگهاي «I Wish It Would Rain» و «Tobacco Road» را طوري اجرا كردند كه انگار آن آهنگها براي آنها نوشته شده بودند. در خاتمه مايكل كوچك، «I Got The Feeling»، يكي از آهنگهاي جيمز برون را اجرا كرد. مطمئنا خود جيمز برون هم به رقص پاي خيره كننده ي او افتخار ميكرد. اين پسر نه ساله تا حدي از جيمز برون اطلاعات داشت كه حتي توجه مرا نيز جلب كرد. او آهنگش را با چنان احساس، الهام و درد و رنجي خواند كه گويي هر آنچه را كه ميخواند، خود تجربه كرده است. در بين آهنگها، تمام مدت به من خيره ميشد، انگار داشت فكرم را ميخواند.“ دو روز بعد، در زمستان سال 1968، برادران جكسون به چيزي كه براي آن زحمت بسياري كشيده بودند، دست يافتند. كمپاني موسيقي موتون با آنها قرارداد بست. بري گردي به آنها قول داد: ” اولين آهنگ شما، شماره يك خواهد شد. دومين و سومين آهنگ شما نيز همينطور. سه تا آهنگ شماره يك، كه پشت سر هم رديف شده اند. شما وارد جدول پر فروشها ميشويد. دقيقا همانطور كه دايانا راس و سوپريمز اين كار را انجام دادند.“ وقتي كه بري گردي از ديترويت به كاليفرنيا مهاجرت كرد، تمام ستارگان بزرگ موتون نيز با او همراه شدند. خانواده ي جكسون نيز همينطور. سوزان دي پاس كه براي موتون كار ميكرد، تاثير بسيار زيادي بر زندگي خانواده ي جكسون ميگذاشت. و اين سوزان دي پاس بود كه وقتي خانواده ي جكسون به لس آنجلس نقل مكان كردند، به بچه ها تعليمات مذهبي ميداد. او مدير اجرايي گروه جكسون فايو نيز بود.

[سوزان ـ مايكل ـ بري] فردي پرين، بابي تيلور و ديك ريچاردز، همراه با هال ديويس و فونس ميزل، اعضاي تيمي بودند كه اولين آهنگهاي گروه جكسون فايو را مي نوشتند و توليد مي كردند. به اين تيم، كرپريشن (The Corporation) ميگفتند. وقتيكه آهنگ «ميخواهم برگردي» (I Want You Back) در نوامبر سال 1969 وارد بازار شد، در طي شش هفته، دو ميليون نسخه از آن به فروش رفت و شماره يك شد. آهنگ بعدي آنان با نام «ABC»، در مارس سال 1970 عرضه شد و در سه هفته، دو ميليون نسخه فروش كرد. هنگاميكه «عشقي كه نجات دادي» (The Love You Save)، سومين آهنگ گروه، در جوئن سال 1970 شماره يك شد، وعده اي كه بري گردي به گروه داده بود، به حقيقت پيوست. «قصر هاليوود» (HollyWood Palace) اولين شوي بزرگ تلويزيوني جكسون فايو بود. شوي بزرگ تلويزيوني شنبه شب با ميزباني دايانا راس. آنها آهنگ «I Want You Back» را بطور زنده اجرا كردند. هرچند كه اولين حضور تلويزيوني جكسون فايو در آگوست سال 1969 و در برنامه ي «انتخاب دختر شايسته ي سياه پوست» (Miss Black America Pageant) اتفاق افتاده بود. آنها در آن برنامه، آهنگ «اين كار مال توست» (It\'s Yor Thing) را اجرا كردند. «آنجا خواهم بود» (I\'ll Be There) آهنگي بود كه تمام موانع بر سر راه جكسون فايو را از ميان برداشت. مايكل ميگويد: ”اين آهنگ به همه اعلام كرد كه گروه جكسون فايو اينجاست تا بماند و ادامه دهد.“ اين آهنگ به مدت پنج هفته در صدر جدول ماندگار شد.


 

 جكسون فايو اولين گروهي بود كه چهار تا از آهنگهايش، پي در پي شماره يك ميشد. بدون در نظر گرفتن صداي شيرين و هيجاني كه در رفتار مايكل بود، جذابيت خاص كودكانه اش، او را محبوب قلبهاي مردمي كرد كه دوست داشتند او را در آغوش بگيرند. روزهاي پر كار تور بزرگ جكسون فايو در پاييز 1970 شروع شد. سال 1971، وقتي كه آهنگ «هيچوقت نميتوانم خداحافظي كنم» (Never Can Say Goodbye) از محبوبيت زيادي در بين مردم برخوردار شده بود، گروه در طي نود روز تابستان، در چهل و پنج شهر كنسرت برگزار كرد. اين آمار به اين معناست كه مايكل و برادرانش بطور متوسط، يك روز در ميان كنسرت اجرا ميكردند. در همان سال، اين رقم به نود و پنج شهر افزايش يافت.

[تور] در طول اين مسافرتها، رز فاين، معلم خصوصي آنها نيز همراهشان بود تا مطمئن شود كه آنها به درسهايشان هم ميرسند. اولين آهنگ تك نفره ي مايكل با عنوان «بايد آنجا باشم» (Got To Be There) در پاييز سال 1971 منتشر شد. همان سال شوي كارتوني «صبح شنبه ي جكسون فايو» (The Jackson 5\'s Saturday Morning) در شبكه هاي تلويزيوني به نمايش درآمد.

[شوي كارتوني جكسون فايو] وقتي كه مايكل تنها سيزده سال داشت، به خاطر اجراهايش، جايزه ي گلدن گلاب (Golden Globe) را دريافت كرد و بعد ها نيز براي اولين بار نامزد دريافت جايزه ي اسكار (Academy Award) شد. مايكل، روز به روز بزرگتر ميشد. او در اين باره گفته است: ”وقتي چهارده ساله شدم، ظاهرم به كلي تغيير كرد... تغيير كردن پوستم، تجربه اي بود كه بدون اينكه خودم متوجه باشم، تاثيراتي در ضميرم باقي گذاشت. خيلي خجالتي شدم. از ملاقات با مردم خجالت ميكشيدم. چون ظاهرم خيلي بد شده بود. واقعا اينطور به نظرم ميرسيد كه هر چقدر بيشتر به آينه خيره ميشدم، جوشهاي صورتم بيشتر ميشد. ظاهرم واقعا مرا ناراحت ميكرد. اما در نهايت همه چيز تغيير كرد. من ديگر احساس متفاوتي نسبت به وضع خودم داشتم. من ياد گرفته بودم كه چگونه طرز تفكرم را تغيير دهم و احساس بهتري نسبت به خودم پيدا كنم. از همه مهمتر اينكه رژيم غذايي ام را تغيير دادم. و اين كليد حل اين مشكل بود.“ مايكل با خواندن آهنگ فيلم «بن» (Ben) در سال 1972، براي اولين بار بطور جدي وارد عرصه ي فيلمسازي گرديد. اين آهنگ شماره يك شد و هنوز هم يكي از آهنگهاي مورد علاقه ي مايكل است. زمانيكه آهنگ «Ben» منتشر شد، برادران جكسون ميدانستند كه به سرتاسر دنيا سفر خواهند كرد. آنها در سال 1972 اولين تور خارج از كشور را با سفر به انگلستان تجربه كردند.

[ديدار با ملكه ي انگلستان] مايكل: ”وقتي براي اولين بار در اروپا در حال برگزاري تور بوديم، تجربه ي سه سال موفقيت را پشت سر داشتيم. و براي راضي كردن بچه هايي كه موسيقي ما را دنبال ميكردند و همينطور ملكه ي انگلستان كه با ايشان در طي يك اجراي سلطنتي فرمايشي ديدار كرديم، تجربيات كافي كسب كرده بوديم. انگلستان براي ما، يك سكوي پرتاب بود. با هر جاي ديگري كه رفته بوديم، تفاوت داشت. هر چه از خانه دور تر مي شديم، دنيا هم جالبتر وعجيب تر ميشد. ما موزه هاي فوق العاده ي پاريس را ديديم و كوههاي زيباي سوئيس را. مسافرت به اروپا، براي ما درسهايي به همراه داشت كه ما را با ريشه هاي فرهنگ غرب آشنا كرد. و از طرفي نوعي آمادگي بود، براي ديدن كشورهاي آسيايي كه معنويات بيشتري داشتند.“ استراليا و نيوزيلند، ايستگاههاي بعدي برادران جكسون بودند. مردم اين كشورها انگليسي زبان بودند. اما برخي از آنها هنوز به صورت قبيله اي در منطقه هايي دور از شهر زندگي ميكردند. مايكل: ”آنها با ما مثل برادرانشان ديدار كردند و به ما خوشامد گفتند. در حالي كه حتي زبان ما را نمي فهميدند. اگر تا آن زمان براي اثبات برادري تمامي انسانها به مدركي نياز داشتم، مطمئنا اين مدرك را در طي برگزاري تور در همان مناطق بدست آوردم.“ جكسون فايو، آهنگ «ماشين رقص» (Dancing Machine) را در ادامه ي آهنگهاي روز آن زمان كه در ديسكوها پخش ميشد، منتشر كرد. مايكل: ”وقتي اين آهنگ در سال 1974 منتشر شد، من مصمم بودم كه رقصي طراحي كنم كه ارزش اين آهنگ را بالاتر ببرد و اجراي آن را مهيج تر كند. و اميدوار بودم كه تماشاي اجراي آن نيز براي سايرين هيجان انگيز تر شود. بنابراين وقتي «Dancing Machine» را در مراسم سول ترين (Soul Train) كه از تلويزيون پخش ميشد، اجرا كرديم؛ من يك مدل رقص خياباني به نام روبات (Robot) را انجام دادم. اين اجرا براي من درسي بود تا با تاثيري كه تلويزيون ميتواند بر افكار عمومي داشته باشد، آشنا شوم. «Dancing Machine» شبانه به صدر جدول صعود كرد و در طي چند روز به نظر ميرسيد كه تمام كودكان ايالات متحده، همين رقص روبات را انجام ميدادند. من هرگز چيزي شبيه به اين نديده بودم.“

[اواخر دهه 70] مشكلات آنها با موتون در حدود سال 1974 شروع شد. موقعي كه برادران جكسون به موتون گفتند كه ميخواهند آهنگهاي خودشان را بنويسند و توليد كنند. زيرا از سبك موسيقي اي كه موتون براي آنها توليد ميكرد، خوششان نمي آمد. مايكل: ”سال 1972 بود. زمانيكه من چهارده سال داشتم. آنها از من ميخواستند به يك شيوه ي خاص بخوانم و من ميدانستم كه آنها اشتباه ميكنند. مهم نيست چند سال داريد، اگر ميدانيد چيزي براي گفتن داريد، مردم بايد به شما گوش بدهند.“ موتون نه تنها خواسته ي آنان را برآورده نساخت، بلكه برادران را حتي از مطرح كردن چنين درخواستي منع كرد. مايكل: ”من واقعا دلسرد شدم و از تمام چيزهايي كه موتون براي ما توليد ميكرد، جدا بدم آمد. وقتي احساس كنم كه چيزي درست نيست، بايد اين را خيلي روشن و صريح به همه بگويم. ميدانم كه بسياري از مردم به من به عنوان يك انسان محكم و با اراده نگاه نميكنند و اين تنها به اين دليل است كه مرا نمي شناسند. عاقبت زماني فرا رسيد كه من و برادرانم احساس بسيار بدي نسبت به موتون پيدا كرديم اما هيچ كدام چيزي نميگفتيم. پدرم نيز چيزي نميگفت. بنابراين مسئوليت ترتيب دادن قرار ملاقاتي با بري گردي و صحبت كردن با او، بر عهده ي من گذاشته شد. ماموريتم اين بود كه به بري گردي بگويم: ”ما ـ جكسون فايو ـ تصميم داريم موتون را ترك كنيم.“ من براي ديدن او رفتم. رو در روي هم قرار گرفتيم. و اين يكي از مشكل ترين كارهايي بود كه تا اين لحظه انجام داده ام. اگر من تنها فرد گروه بودم كه احساس نارضايتي ميكردم، ممكن بود هرگز در اين مورد هيچ حرفي نزنم. اما همه ناراضي بودند و ما آنقدر در خانه در مورد همين موضوع با يكديگر صحبت كرده بوديم كه باعث شد من نزد او بروم و از احساس مان براي او بگويم. به او گفتم كه ناراضي هستم. ميدانستم كه زمان تغيير دادن اوضاع فرا رسيده است. ما به دنبال غريزه مان رفتيم و زمانيكه تصميم گرفتيم تا كارمان را با كمپاني ديگري شروع كنيم، موفق شديم.“ در 28 ماه مي سال 1975، گروه جكسون فايو قراردادي را با كمپاني اپيك (Epic _ CBS) به امضا رساند. اين قرارداد، در ماه مارس 1976 به ثمر نشست. جرمين كه داماد بري گردي شده بود، تصميم گرفت در موتون بماند. زيرا موقعيت او از سايرين پيچيده تر بود. وقتي جرمين گروه را ترك كرد، مارلون اين فرصت را بدست آورد كه جاي او را در گروه پر كند. رندي رسما جاي قبلي مايكل را كه نوازنده ي بانجو بود، تصرف كرد و كوچكترين عضو گروه شد. وقتي كه قرارداد گروه با موتون به پايان رسيد، موتون به آنها گفت كه اسم گروه، متعلق به كمپاني است و در صورتيكه آنها موتون را ترك كنند، نمي توانند از اين اسم استفاده كنند. و اين براي آنها يك شوك بود. بنابراين از آن به بعد، اسم گروه را به جكسونز (Jacksons) تغيير دادند.

[اولين حضور رندي در گروه جكسونز]