سؤال Alan Wake

انگیزه رو هم برای بار دوم پیدا کردم!

قسمتی به نام Video Commentaries رو از جایی دانلود کردم که مثه یه DLC واسه بازی می‌مونه.

درست مثل لایه صدای Commentaries فیلم‌های دی‌وی‌دی و بلو-ری! با فعال کردن این لایه صدا، صدای فیلم خیلی جاها کم می‌شه و صحبت عوامل فیلم رو راجع‌به همون بخش‌ها می‌شونیم. بعضی فیلم‌ها تا سه لایه صدای Commentary با اشخاص مختلف داریم.
خب...، این فیلم‌ها رو چند بار مثل بار اول می‌شه دید!

بعد از ریخت فایل‌ها در جای مخصوص، با فعال کردن این گزینه در آپشنز، در قسمت‌های مخصوص یه کادر کوچیک کنار صفحه باز می‌شه و صحبت عوامل به صورت ویدئویی پخش می‌شه. نمی‌دونم قبلا هم بوده یا نه، اما فوق‌العاده زیبا و ابتکاریه! این بازی مثل یه فیلم سینمایی می‌مونه، فقط همینش کم بود!

جالب شد!DLC ها جدیدا برای بازی ها ارائه میشن و خیلی جذابیت ها و قسمت های جدیدی به بازی اضافه می کنن و تو بازی های جدیدی دیگه داره به یک امر عادی تبدیل میشه.خیلی جالب بود برام این موضوعی که گفتی علی جان.ایده جالبی گرفتن دقیقا مثل فیلم های بلو ری!هر چقدر فیلم بود فیلم تر هم شد!

بالاخره تمومش کردم!
حالا می‌خوام نظر تو رو راجب کل داستان بدونم. برداشتت چیه؟
تام زین کیه؟! چه طرزه لباسشه؟!
اصلا کل داستان به‌نظرت رئاله یا تخیلی؟

خب بهت تبریک میگم که بازی رو تموم کردی....
داستان بازی که کلا خلی خوب و قوی و گیرا بود اما یکم بیشتر به درون خود داستان بازی اگر فرو بخوام برم میگم که داستانش خیلی نقاط قوت جالبی داشت که تمام جنبه های زندگی آلن و همسرش رو بررسی کرد ایده اینکه همسرش فوبیا ترس از تاریکی داره خیلی برام جالب بود و کلا داستانش جدیدی بود تو بازی های کامپیوتری همون طرو که مکس پین 1 در هنگام عرضه اش به بازی های کامپیوتری شخصیت داد.
میدونی من یک قسمت رو عالی متوجه نشدم اونم آخرشه که الن به اعماق دریا رفت...احساس کردم حرف هایی و بوهایی از خیانت می اومد در حالی که الن کاملا با این موضوع مبارزه می کرد و ردش می کرد این یک توهم و یک حمله روانی به آلن بود یا نه یک واقعیت؟
اجساس می کنم در آخر شماره اول بازی در پایانش آلن خودش رو یکجوری فدا کرد تا آلیس نجات پیدا کنه و خودش رو محو نوشتن کرد کاری که نمیتونست انجامش بده و روحش رو ازار می داد باید دید تو بازی بعد آلن چه سرنوشتی پیدا میکنه
در مورد توماس زین یا همون تام زین باید بگم تو داستان بازی توماس زین یک شاعر معروف و موفق در دهه 70 به شهر Bright Falls اومده و یک اثر به نام Cauldron Lake نوشته که کاملا تاثیر گرفته از حضورش در اون منطقه بوده و نکته مهمتر اینه که صاحب اصلی کلبه ای بوده که آلن و الیس درونش اقامت داشتند.
برای طراحی شخصیت تام زین رو باید گفت از بازی bioshock الهام گرفتند جایی اینو نخوندم اما کاملا معلومه!



Thomas Zane



بازی Bioshock

در مورد توماس زین جداگانه توضیح میدم.....
به نظر شخصی خودم بیشتر داستان فانتزیه تا رئال اما خود شخصیت پردازی و محیط ها و یک سری عناصر بخصوص درگیری ها رو میشه بیشتر رئال دونست تا فانتزی اما داستان و طراحی بازی خیلی خوب تونسته خودش رو به صورت یک اثر رئال نشون بده...نظر خودت در این مورد چیه؟
کلا می خواتسم بازی رو تموم کردی حتما ازت بپرسم نظر کلیت در مورد بازی و داستانش چطور بود؟تجربه موقتی بود یا یک تجربه ماندگار؟

Thomas Zane





توماس زین شاعر و نویسنده معروفی در دهه 70 یکی از کاراکترهای مهم بازی alan wake است.در نوشتن اثارش معشوقه اش Barbara Jagger نیز به او کمک می کرد.اما بعد از اینکه موفقیت های بسیاری بدست آورد و در هنگامی که متوجه قدرت دریاچه lake شد دست از نوشتن کشید چون یک روز باربارا برای شنا به رودخانه رفت و در آنجا غرق شد.در بازی شخصیت باربارا به عنوان یکی از نقش های اصلی حضور دارد.



باربارا

بعد از درگذشت باربارا یکی از دستیاران توماس به نام Emil Hartman که بعدها او رو به عنوان دکتر در بازی میبینیم به توماس گفت که باید به نشوتن ادامه دهد و این باعث می شود که از اعماق تاریکی های دریاچه لیک بتواند امیلی را زنده کند وقتی این کار را انجام داد متوجه شد که روح باربارا کاملا تاریک شده و اصلا باربارا به هیچ وجه خودش نیست و تصمیم گرفت کاری رو که کرده بود رو تمام کند و در آخرین صفحه داستانش نامی از آلن آورد و او را انتخاب کرد تا کار نیمه تمامش را به پایان برساند.آلن رو در کابوسی تشبیه کرد و همچنین در مورد ترس الن از تاریکی و اینکه مادرش با دادن یک light clicker به او باعث شد او بر ترسش غلبه کند و توماس با پوشیدن لباس غواصی اش خودش را به درون دریاچه انداخت و خودش را کشت.
در فصل اول بازی زین به صورت یک نور درخشان نشان داده شد که در نقش راهنمای آلن حضور داشت و به آلن راه چگونگی مبارزه کردن با تاریکی ها رو یاد داد.

Alan Wake's American Nightmare





در سال 2012 شرکت remedy خبر یک نسخه جدید از بازی الن ویک را داد داستان این شماره کاملا مربوط بخ شماره اول نیست و بیشتر شبیه یک بازی جداگانه برای تجربه ای جدیدی در دنیای بازی آلن ویک است.
در پایان بازی شماره اول آلن تاریکی رو نابود کرده و پایان خوشی برای داستان departure می نویسد,آلیس نجات پیدا می کند ولی آلن در کلبه گیر می افتد.در بخش بعدی به اینکه آلن دقیقا کجاست اشاره خواهم کرد.اما در دنیای واقعی چه می گذرد,آلیس مدت دو سال منتظر می ماند,اما خبر از آلن نیست,در نتیجه آلن رو مرده در نظر می گیرد.آلیس حالا علاوه بره کار عکاسی,یه کارگردان نیمه حرفه ای است.بری,دوست صمیمی و ایجنت آلن بعد از گم شدنش,کار فروش کتاب های آلن رو انجام می دهد و کتاب های آلن همچنان فروش می رود.بری حالا اینت گروه old gods of asgard هم هست.گروهی شامل برادران اندرسون(در نسخه ی اول در تیمارستان انها را دیدیم)هست.اندرسون ها که زمانی با تاریکی مبارزه می کردند,بعد از مدت ها دوری دوباره شروع به خواندن کردن و نکته ی جالب اینجاست که هیچ اثری از پیری در خواندن انها نیست.
اما در همین حال افسانه هایی در مورد آلن ویک بووجد می آید,افسانه های که سرمنشا ان برایت فالز است.که آلن به شکلی شیطانی بازگشته و به خرابکاری دست می زند.اما آیا اینها افسانه هست یا از واقعیتی منشا گرفته؟یا اینکه واقعیت از افسانه ها سرمنشا گرفته....
در پایان نسخه ی اول,توماس زین,نماینده ی نور شخصی را به آلن معرفی می کند.شخصی به اسم Mr.Scratch,این Mr.scratch کاملا شبیه آلن هست,درواقع دوقولی شیطانی آلن به حساب می آید.توماس زین به آلن می گوید که هنگامی که الن در تاریکی فرو رفته,اقای اسکرچ جایش را در دنیای واقعی می گیرد.


Mr. Scratch

آلن در یکی از دست نوشته هایش اشاره می کند که در دنیای مکان هایی هست به نام dark places,مکان هایی از ابعاد دیگر زمان و مکان,پر از تاریکی و نیروهای شیطانی,این مکان ها پر از ناامیدی هستند,ولی به کسانی که در ان هستند قدرت تغییر دادن واقعیت زندگی را می دهند.یکی از این مکان ها دریاچه ی کلدرون هست,که در نسخه ی اول تاریکی آلن را در آن مجبور می کند که داستانی را بنویسد که قدرتش را افزایش دهد و در پایان قسمت اول آلن در ان کلبه,پایان خوشی را برای داستانش می نویسد.اما الن در این مکان تاریکی گیر افتاده و آقای اسکرچ از آن آزاد شد ه است.اما آلن در قسمتی اشاره می کند:با وود آنکه آقای اسکرچ به شدت قدرتمند است,اما کاملا معلوم است که او هم برای کسی کار می کند.در مکان های تاریکی,نیروهای شیطانی قدرتمندی وجود دارد که آقای اسکرچ برای آنها کار می کند(درست مثل باربارا در نسخه ی اول),و اینکه آقای اسکرچ در تلاش است که انها را به دنیای واقعی ببرد..





داستان این نسخه در قسمتی از سریال night springs که آلن ویک نویسنده اش بوده می گذرد.اما اینکه داستان این نسخه چجوری به نسخه ی قبل ربط پیدا کرده و چه ربطی به واقعیت داره,معلوم نیست.چیزی که که معلومه اینه که آلن در کلبه هست,و به نوعی داستان یکی از قسمت های night springs که آلن در جوانی آن را نوشته است برای او اتفاق می افتد.





داستان این نسخه در بیابان های آریزونا رخ می دهد.در این نسخه,آلن به عنوان قهرمان نور است و دشمن اون اسکرچ هست که حالا نماینده ی تاریکی است.اسکرچ بعد از گیر افتادن آلن در تاریکی,به دنیای واقعی پا گذاشته و شروع به خرابکاری می کند.قتل های زنجیره ای و....اسکرچ آلن را وارد یک تله می کنه که تا ابد او را گوشه نشین کند.آلن ابتدا کنار یک سکوی نقتی از خواب بیدا می شود.او متوجه می شود که باید طبق دست نوشته های خود در سریال,صحنه ای را در سکوی نفتی بوجود بیاورد تا مهاواره ای از آسمان سقوط کند و به سکو خورده و انفجاری بوود آورد.این صحنه به این شکل است:در ضبط آهنگی پخش می شود,شیری که در کنار سکو است باز شود و باطری فیوز گذاشته شود و برق روشن وشد.آلن برای پیدا کردن وسایل مورد نیازش به موتلی در نزدیکی می رود.در انجا با شخصی به اسم اما رو به رو می شود.اما به او می گوید که آقا اسکرچ شب قبل در موتل بوده است . از اینجا تلاش آلن برای رهایی از وضعیتی که در آن گیر افتاده آغاز می شود.
در این شماره صداپیشه الن Matthew Porretta است و مدل طراحی شخصیت الن مانند بازی قبل Ilkka Villi است.


Matthew Porretta



Ilkka Villi

در این شماره از بازی شاهد استفاده از دموهای داستانی به صورت فیلم هستیم که به جذابیت بازی افزوده اند.در این شماره قدرت موتور گرافیکی بازی افزایش پیدا کرده و بازی و گیم پیلی وکنترل اون پیشرفت قابل ملاحضه ای داشته است.در این شماره شاهد تنوع زیادی هستیم و بخش جذاب chalange که ارزش اینکه بازی رو در شرایط مختلف تجربه کنید رو به شما میده.صداگذاری و موسیقی این بخش واقعا عالیه و بر خلاف شماره قبلی بازی بازی در آریزونا دنبال میشه و از جنگل دیگه خبری نیست.

اول از همه نکته‌ای که برام خیلی جالب بود، کتاب The Sudden Stop نوشته الن ویک هست.
از روی جلد هم می‌شه چیزایی فهمید:



توی اپیزود دو دو صفحه از پایان کتاب وجود داره که جدا از داستان مشخصش، حتی با صدای مکس پین خونده می‌شه! اما رفته رفته توی بازی کاملا متوجه می‌شید که این کتاب دقیقا داستان مکس پین هست!
گرچه این‌جا اسم قهرمانش تغییر کرده. اما نکته‌ی جالب این‌جاست که الن ویک قهرمان داستان رو آخر کتاب کشته!
شباهت اسمی Lake و Wake هم کم نیس. خیلی از حرف‌های این نویسنده (Sam Lake) رو تو این بازی متوجه می‌شیم.
بخصوص بلاکش بعد از کتاب Sudden Stop!
پس سم خیلی می‌خواسته مکس رو آخر داستان از بین ببره.

خوش‌حال شدم توی تاک شوی وسط بازی شاهد سم لیک هم بودیم! و جالبه که میمیک مکس پین‌شو هم در میاره!

راستی شایان جان اون بالا فکر می‌کنم اسم باربارا رو نوشتی امیلی. یا نه؟

این پست به اشتباه دوتایی شد و انجمن هم که قابلیت پاک کردن پستو داره!

هرچند نویسنده سعی داره مخاطب رو بین خیال و واقعیت می‌پیچونه اما دید من تا قبل از اتمام دو تا اپیزود اضافی این بود که الن ویک بدون شک به یه مشکل نادر روانی دست پیدا کرده.

بیماری‌ای که همیشه تو وجودش بود و باعث پیش بردن داستان‌های ترسناکش می‌شده و این‌بار با مرگ آلیس شدت گرفته و دیگه کار از کارش گذشته. در اتاقش در تیمارستان هارتمن مشغول نوشتن تمام بلاهایی هست که سرش میاد و خب البته این هم تجویز دکتر هارتمنه که با نوشتن خودشو بتونه از جنون بیرون بکشه – اما گاهی جنون به حدی شدت می‌گیره که می‌فهمیم حتی درحال نوشتن هم نیست!
در دو اپیزود آخر، باز کردن صفحات بازی سه چهارتا لغت در اختیار می‌ذارن که با نور سوزوندن‌شون باعث می‌شه الن ویک همون لحظه اونارو در واقعیت تایپ کنه و پدیدار بشن – حتی دیگه صدای تایپو می‌شنویم. اما جالب این‌جاست که دیگه می‌فهمیم بیشتر از همون چند لغتی که با باز کردن هر صفحه می‌بینیم وجود ندارن و سایر اتقافا فقط وهم مطلق نویسنده برای گشتن دنبال یه موضوع مناسبه. و اطمینان این قضیه جایی حاصل می‌شه که یه ماشین تایپ غول آسا و یک کاغذ مچاله شده می‌بینیم.

این نویسنده کم و بیش هنوزم در بلاکش قرار داره.

شاید بشه گفت دادن کلید کابین توسط باربارا یه جوری اونو از واقعیت خارج می‌کنه اما اگر دقت کنیم کابوس اول بازیش خیلی بیشتر از کابوس بود. فانوس دریایی آخر همون اول وجود داشت، تمام المان‌های داستان دپارچر از همون اول بود و حتی شروع داستان این کتاب همون کابوسه!

فانوس دریایی که اول می‌بینه و آخر داستان بهش می‌رسه. این هم یه فن نوشتنه. پس باربارا، کلید اشتباهی، دریاچه، توماس زین و اطلاعش از زندگی الن، اینا هم می‌تونن یه توجیه واسه مرگ آلیس باشن.

اگه دقت کنیم به وضوح می‌بینیم زمانی که الن رو صدا می‌زنه یه مایو پاشه! و هوا هم کاملا روشنه. پس می‌خواسته شنا کنه. اما وقتی میافته به عرض چند دقیقه هوا تاریک می‌شه. اینا همه توهم نویسنده برای پیدا کردن یک علت مرموز واسه یه حادثه‌ی عادیه. آلیس فوبیا داشته پس وقت افتادن، ناگهان هوا رو در کتابش تاریک می‌کنه.

گاهی نویسنده‌ها برای تفسیر واقعیت، از المان‌های خیال استفاده می‌کنن.

در کل بازی الن رو در تلویزیون‌هایی مشغول نوشتن در کابینی که آخر بازی توش قرار می‌گیره می‌بینیم. پس نوشتن کتاب "انحراف" از همون‌جا شروع شده که کاغذهاشو هم وسط بازی می‌بینیم. تام زین این کاغذها رو پخش می‌کنه.
در پایان آلیس زنده می‌شه اما به قیمت فرو رفتن الن در توهم کامل. یعنی تنها در جنون محض می‌تونه آلیس رو جایی اون بیرون ببینه.


بعد از تموم کردن دو اپیزود آخر فکر دیگه‌ای هم سراغم اومد. این‌که دقیقا تمام چیزایی که شرح داده شد برای زین اتفاق افتاده و با جا دادن الن ویک و حوادث مشابه در داستان، و کمک خودش برای عوض کردن مسیر الن، خودش رو از این حادثه آزاد کنه.

اون با یه لباس فضایی میاد و به هر فضا و مکان – چنان‌که داستان بهم نخوره – بصیرت کامل داره. هرچیزی رو می‌تونه تغییر بده و به نوعی نقش خدا رو داره. همین‌طور لباس فضایی تن یک نویسنده!! هیچ معنایی جز این نداره که می‌خواد اونو از یه دنیای دیگه نشون بده. شاید از واقعیت.
از کلاه تام، شدیدترین نور بازی تابیده می‌شه. شاید اساس کار که همون تاریکی و روشناییه ساخته‌ی ذهن اونه. گرچه خودش می‌گه من نویسنده‌ی داستان تو نیستم!

به نظرم داستان این‌جا قفل می‌شه که کدوم خیال و کدوم واقعیته؟ الن یا تام؟ و سم لیک هم به هیچ وجه نخواسته متوجه این ماجرا بشیم!

تو نوشتم اشتباه شده بود امیلی و باربارا که اصلاحش کردم ممنون از توجهت...
خیلی توضیحات خوبی دادی که باعث شفاف تر شدن ماجرا برام شد یکی سری نکات جالب رو گفتی که کاملا بهشون دقت نکرده بودم.در مورد دریاچه احساس میکنم قسمتی از توهماتشه اما از بعد بیماری روحی الن...باید به سم لیک تبریک گفت داستان پیچیده ای طراحی کرده که میتونه خیلی خوب ادامه پیدا کنه المان های زیادی داره که میتونه مدت ها ذهن مخاطب رو درگیر خودش کنه.باید دید که چطور ادامه میدن این داستان رو امیدوارم شاهد روشن تر شدن ماجرا در شماره های بعدی باشیم نه اضافه شدن معماهای خیلی زیاد که باعث سردرگمی بیشتر بشه.
در مورد اون قسمت که در مورد مکس پین گفتی فکر کنم بالا بهش اشاره داشتم یا شاید فراموش کردم ولی خیلی کار جالبی بود کلی جا خوردم واقعا سم و remedy حسابی مکس رو دوست دارن و فکر کنم باید باز هم بازی های remedy خبرهایی از ایده هاشون و جزییاتی در مورد مکس پین باشیم!