دبی رو همسر مایکل جکسون در جلسه ۶۹ دادگاه اایجی: پزشکان برای دارو دادن به مایکل رقابت میکردند (محتوای ناراحت کننده)
مایکل سه بار تور جهانی برگزار کرد، او میدانست هواداراناش چقدر مشتاق تماشای او روی صحنه هستند. اما تا پیش از دادگاه اایجی هرگز به ذهن هیچیک از ما خطور نمیکرد که مایکل برای اجرای کنسرتها، متحمل چه رنجی میشده است. گرچه مایکل علاقهای به افشای این اطلاعات نداشت، اما فهم آن به ما در درک شرایطی که وی با آن روبرو بود، یاری میرساند. این دادهها همچنین پاسخگوی اتهامات بیاساسی هستند که مردم و رسانهها بر او وارد میکردهاند.
آنچه در ادامه خواهید خواند، اطلاعات بیشتری در مورد بیماریها و دردهای جسمانی مایکل در اختیار شما قرار خواهد داد. همچنین برای نخستین بار در مورد دلیل جراحیهای پلاستیک (بینی) او صحبت خواهیم کرد. با این توضیح که محتوای این مطلب گاه ناراحت کننده است.






دبی رو به یکی دیگر از پزشکان مایکل با نام آلن متزگر هشدار داد که دو پزشک مایکل بیش از حد به او دارو تزریق میکنند. او در حالیکه با اشکهایش میجنگید، گفت:
"تنها پزشکی که کاری کرد، تنها پزشکی که به مایکل اهمیت داد، آلن متزگر بود."
دلیل اینکه دبی متزگر را خبر کرد این بود که از دوستان مایکل و پزشک عمومی او بود و بیماری لوپوس مایکل را درمان میکرد. متزگر تا سالها پزشک اصلی مایکل باقی ماند.
پوتنام پرسید که آیا متزگر مایکل را تا زمان مرگ مداوا میکرده است.
دبی: "نمیدانم، زیرا کانراد موری از راه رسید و او را کشت."
پس از جراحی، مایکل عازم سومین بخش از تور دنجروس بود و میبایست داروهای مسکن را ترک میکرد. دبی تلاشهایی را برای ترک وابستگی مایکل به مسکنهای قوی به خاطر آورد.
دبی: "فکر میکنم باید برای تور تمرین میکرد."
دکتر متزگر یک برنامهی دارویی متنوع برای مایکل در پیش گرفت تا پیش از تور، وابستگیاش به دمرول و مخدرهای مسکن درد به سوی مسکنهای غیر مخدر کاهش یابد. طی این زمان دبی به مدت سه هفته در کنار مایکل زندگی کرد تا اطمینان یابد که این برنامه اجرا میشود و نیز مایکل را در کنار آمدن با درد جراحی یاری دهد.





مایکل و دبی در ۸ اکتبر سال ۱۹۹۹ طلاق گرفتند.
"پس از اینکه من و مایکل تصمیم گرفتیم که جدا شویم، مایکل سرپرستی «پزشکان» را برعهده گرفت. برای من مهمتر این بود که متزگر در کنارش بود، زیرا متزگر به او به عنوان یک انسان اهمیت میداد، بهترینها را برایش میخواست. مایکل تا ۱۰ دقیقه لجاجت میکرد و بعد منطقی میشد و همیشه به متزگر احترام میگذاشت."
دبی میگوید آخرین بار مایکل را در سال ۲۰۰۳ دید، دخترشان پاریس چهار ساله بود.
پوتنام از او پرسید که وقتی در سال ۲۰۰۹ با خبر شد که مایکل بر اثر تزریق دارو از دنیا رفته است، چه واکنشی نشان داد؟
دبی: "من با دکتر کلین تماس گرفتم و گفتم «تو چه کردی؟ او را کشتی.»"
دبی گزارش تیامزی را دیده و گمان کرده بود که کلین در مرگ مایکل دخیل بوده است. در آن زمان در اخبار چیزی از دکتر موری گفته نشده بود.
پوتنام به پرسشهایش پایان داد و دبورا چنگ، وکیل جکسونها کار را ادامه داد.
چنگ با دبی حال و احوال کرد. دبی گفت: "از سردرد دارم میمیرم، خستهام."
دبی گفت که با احضاریهی وکلای کمپانی برای ادای شهادت آمده و داوطلبانه نبوده است. او گفت گوشی را روی دستیار کاترین جکسون قطع کرده بود زیرا نمیخواست با وکیل جکسون حرف بزند و در این پرونده برای هیچ طرفی شهادت دهد.
************************************************
دبی رو، ۵۴ ساله، همسر سابق مایکل جکسون روز چهارشنبه در دادگاه اایجی حاضر شد. او از جانب ماروین پوتنام، وکیل کمپانی اایجی به جایگاه فراخوانده شده بود، اما لبخند رضایت برایان پنیش، وکیل کاترین جکسون نشان میداد که شهادت او به نفع آنان بوده است.
در ابتدای جلسه دبی در معرفی خود گفت که متولد اسپوکن، واشنگتن است. پدرش خلبان نیروی هوایی بود. وقتی او یازده ساله بود، والدیناش طلاق گرفتند و دبی به لس آنجلس نقل مکان کرد. دبی ده سال است که به کار تولید و پرورش اسبهای آمریکایی مشغول است. او به دبیرستان هالیوود رفت و در سال ۱۹۷۷ فارغالتحصیل شد. او یک سال در کالج ولی در لس آنجلس درس خواند و تکنسین پرستاری شد. او همچنین در رشتهی تکنسین فوریتهای پزشکی به آموزش پرداخت و پیش از آنکه در اواخر دهه هفتاد در سالهای ۱۹۷۸ یا ۷۹ دستیار آرنولد کلین شود، با آمبولانس اورژانس کار میکرد. یکی از دختران هم دانشگاهی دبی که در شرکت خدمات بیمهی طرف قرارداد مطب دکتر کلین کار میکرد به او گفته بود که کلین در پی یک دستیار است. کلین پزشک متخصص پوست بود، او کارش را با امراض پوستی آغاز کرده و سپس در تزریق بوتاکس و کولاژن متخصص شد، کاری که بیشتر برای آن شناخته شده است.

دبی در نوجوانی
دبی در مطب، بیماران را به اتاق هدایت میکرد، پرونده تشکیل میداد، سابقهی آنها را یادداشت میکرد، از دلیل مراجعهشان جویا میشد، روشهای درمانی را به ایشان توضیح میداد، تلفنهای دکتر را جواب میداد، گزارشهای بیوپسی را آماده میکرد و وقت ملاقات تعیین مینمود.
ستارههای بسیاری به مطب کلین میآمدند و دبی میگوید: "او در ذهن خود، خویش را یک اسطوره میپنداشت. ارباب رجوعهایش افراد بسیار مهمی بودند."
دبی در سال ۱۹۹۶ همسر مهمترین بیمار کلین یعنی مایکل جکسون شد. مایکل او را تشویق کرد تا برای ادامهی تحصیل به دانشگاه بازگردد، برای همین دبی در سال ۹۷ به کار برای کلین خاتمه داد.
دبی دو سال و نیم در دانشگاه انتیاک در لس آنجلس درس خواند و روانشناس شد. زندگی مشترک مایکل و دبی پس از سه سال در ۱۹۹۹ به پاپان رسید. دبی حضانت دو فرزندش را واگذار کرد. او سپس شهر لس آنجلس را ترک کرد و در سال ۲۰۰۲ به پالمدیل رفت و مزرعهی اسبی خریداری نمود و همینک در همانجا زندگی میکند. او گفت که محل زندگیاش ۹۶ کیلومتر با دادگاه فاصله دارد.
پوتنام: "حالتان چطور است؟"
دبی: "اینجا کمی گرم است. من ۲۰ دقیقه در ترافیک ماندم! ۲۰ دقیقه! شما مردم چطور میتوانید؟"
البته شوخیهای دبی به اینجا ختم نشد. وقتی پوتنام از او پرسید که آیا به منظور آماده شدن برای ادای شهادت کار خاصی انجام داده است، او گفت: "یک دوش گرفتم." و با این پاسخ موجب خندهی حضار شد. و یا پس از بازگشت از ناهار در پاسخ به پوتنام که حال وی را جویا شده بود، گفت: "دلم برای شما تنگ شده بود." و بار دیگر حضار را خنداند.
دبی همیشه گفتاری خودمانی و غیر رسمی دارد، حتی در دادگاه. او یک بار از جایگاه شهود انگشتاش را به سوی جسیکا بینا، وکیل کمپانی، اشاره رفت و گفت: "او عصبانی است... چرا؟؟؟" قاضی پاسخ داد که وکلا گاهی نیاز دارند تا با یکدیگر مشورت کنند.
دبی گفت که متن بازجوییاش و یا مدارک دیگر را که معمولا شاهدان برای آماده شدن در دادگاه میخوانند، مطالعه نکرده بود. دبی گفت که تاریخها را به خوبی به خاطر ندارد اما حقایق از ذهناش نمیروند.

دهه هشتاد
دبی رو نخستین بار در ابتدای دههی هشتاد در مطب دکتر متخصص پوست، آرنولد کلین، مایکل را ملاقات کرد. مایکل برای مداوای آکنه آمده بود و دبی به عنوان دستیار برای کلین کار میکرد.
دکتر کلین مشتریان بسیاری در میان ستارههای هالیوود داشت که برای جلوگیری از ایجاد آشوب و بلوا، آخر هفتهها و پس از ساعت اداری با آنان دیدار میکرد اما این امر مورد رضایت دبی نبود. کلین در یک روز تعطیل آخر هفته، دبی را که آمادهی وقت گذرانی با برادرزادههایش شده بود، به مطب فراخواند و دبی سخت تلاش کرد تا این خواسته را رد کند اما نتوانست. وقتی دبی در مطب را گشود، مایکل جکسون را در اتاق دید. دبی سپس به مایکل گفت که در نوبتهای بعدی در زمانهای مناسبتری به مطب بیاید.
دبی: "من خود را معرفی کردم و گفتم هیچکس کار تو را بهتر از خودت انجام نمیدهد، هیچکس. تو شگفتانگیزی. و هیچکس کار مرا بهتر از خودم انجام نمیدهد، من شگفتانگیزم. و اگر بتوانیم این کارهای شگفتانگیز را در وقت معمول انجام دهیم، ممنون خواهم شد."
مایکل سپس خندید و دوستی آنها از همان دم آغاز شد و سپس به گفتوگوهای تلفنی و قرار گذاشتن و بیرون رفتن انجامید.
دبی هرگز رفتارش مانند یک پرستار خشک و جدی نبود، او همواره زنی خاکی و بذله گو بود و میگوید مایکل تحت تاثیر همین شخصیت او قرار گرفته بود.
دبی: "از نظر دکتر کلین، من غیرحرفهای ترین دستیار او بودم."
دبی میگوید او "آچار فرانسه"ی خیلی خوبی برای بیماران بود و مایکل از خدماتی که او برایش انجام میداد، قدردانی میکرد.دبی میگوید آنها تا زمانی که در سال ۹۹ طلاق گرفتند، مرتب با یکدیگر در ارتباط بودند و صحبت میکردند.
دبی مادر پرینس و پاریس است که به ترتیب در ۱۹۹۷ و ۹۸ به دنیا آمدند. دبی حضانت فرزندان را به مایکل بخشید و اکنون سرپرستی آنها را در دست ندارد. بچهها توسط مادربزرگشان که شاکی پروندهی اایجی است، سرپرستی میشوند. دبی از زمان طلاق از مایکل مصاحبههای زیادی به انجام نرسانده و زندگی آرامی را در مزرعهی پرورش اسباش گذرانده است. او این مزرعه را با پولی که مایکل به او بخشیده، خریداری نموده است.
دبی پیشتر به نفع مایکل در دادگاه سال ۲۰۰۵ او شهادت داده بود. مایکل در آن دادگاه از تمامی اتهامات آزار کودکان تبرئه شد.
دبورا رو امروز یک شهادت احساسی ارائه داد، در جایگاه به گریه افتاد، او از اعتماد فراوان مایکل به پزشکان و ترس وی از درد گفت. و از سخناناش چنین برمیآمد که از معدود افرادی بود که به سلامتی مایکل اهمیت میداد.
دبی پیش از پاسخگویی به سوالات، از قاضی پرسید که آیا مطرح کردن اطلاعات پزشکی بیمار ایرادی ندارد. قاضی سپس به او گفت که به پرسشها پاسخ دهد.
به گفتهی دبی رو، تعدادی از پزشکان مایکل، جراح پلاستیک استیفن هائفلین و متخصص پوست آرنولد کلین، بر سر تزریق داروهای ضد درد به مایکل به رقابت میپرداختند و هریک سعی میکردند با تزریق بیشتر دارو خود را به وی نزدیکتر نگاه دارند. دبی در هنگام مداوای مایکل توسط این پزشکان در محل حاضر بود. دبی بیان داشت که آرنولد کلین درمان دردهای مایکل را در سلطهی خویش میگرفت و سپس استیفن هائفلین به مایکل زنگ میزد و میگفت که داروهایی بهتری در چنته دارد.

آرنولد کلین
دبی: "مایکل احترام فراوانی برای پزشکان قائل بود، میگفت آنها به دانشگاه رفتهاند، درس خواندهاند و آسیبی به مردم نمیرسانند."
"او از درد کشیدن بسیار میترسید. فکر میکنم پزشکان نیز از همین طریق از او سوءاستفاده کردند. متاسفانه وقتی مایکل درد میکشید برخی از پزشکان تصمیم گرفتند که با یکدیگر به رقابت بپردازند و ببیند چه کسی میتواند بهترین ضد درد را به او تزریق کند. این احمقها تمام مدت همین کار را میکردند، به او اهمیتی نمیدادند."
دبی گفت که مایکل برای بیماریهای بسیاری از جمله لوپوس، ویتیلیگو (بیماری از بین برندهی رنگ پوست) و زخمها و جای سوختگی روی پوست سرش (ناشی از حادثهی پپسی) مورد درمان قرار میگرفت.
کاترین جکسون طی شهادت دبی رو به جلو خم شده و به دقت گوش میداد.
ماروین پوتنام شانزده هفته پیش در نطق آغازین خود پیش از آغاز دادرسی به اعضای هیئت منصفه گفته بود: "خانم رو به شما خواهد گفت که شاهد مصرف پروپوفول توسط آقای جکسون در تورها بوده است. او پزشکان بسیاری را دید که طی تور برای خواباندن آقای جکسون در اتاق هتل در شهرهای مونیخ، لندن و پاریس به او پروپوفول تزریق میکردند. خانم رو همیشه اصرار داشت که طی این تزریقات حاضر باشد تا اطمینان یابد که این کار بسیار خطرناک توسط متخصص بیهوشی انجام میشود."
آغاز درمان با آرنولد کلین
دبی شهادت داد که مایکل نخستین بار در ابتدای دهه هشتاد برای درمان آکنه به مطب کلین آمده بود. کلین برای ترمیم جای آکنه بر روی پوست صورت او، به وی کلاژن تزریق میکرد. (دبی گفت ۱۹۸۲ یا ۸۴ - به احتمال زیاد ۸۲ صحیح است)
طی دو دفعهی نخست تزریق کلاژن، مایکل داروی ضد درد دریافت نمیکرد. اما در نوبتهای بعدی کلین پیش از انجام تزریق، مایکل را با دمرول نسبت به درد بیحس میکرد. مایکل بر اثر این دارو به خواب میرفت که معمولا یک ساعت طول میکشید. دبی گفت که کلین پنج یا شش بیمار دیگر نیز داشت که آنها را نیز طی انجام عملیات خواب میکرد. مایکل در نوبتهای بعدی برای مداوای بیماریهای پوستی لوپوس و ویتیلیگو نیز به کلین مراجعه مینمود.
دبی میگوید مایکل فقط وقتی برای تزریق کلاژن و درمان آکنه میآمد که لازم بود در مراسمی حضور بهم رساند یا برنامه اجرا کند.
در هر بار کلاژن، آنها ابتدا ۱۰۰ میلیگرم دمرول را از طریق عضله به بدن مایکل وارد میکردند. تزریق را دبی انجام میداد.
(به جلسه ۴۴ دادگاه رجوع شود! دکتر فینکلشتاین: "سعی کردم داروی عضلانی دمرول به او تزریق کنم اما باسناش به دلیل تزریقهای بسیار پیشین، آنقدر متورم شده بود که سوزن تقریبا خم شد. فکر کردم تزریق ایمن نخواهد بود.")
دبی گفت که مایکل از دهه هشتاد تا وقتی که فوت کرد، بیمار دکتر کلین بود.
لوپوس و جراحی پلاستیک بینی
شاهد گفت که دفعات مراجعهی مایکل به مطب کلین پس از تشخیص ابتلا به بیماری لوپوس در سال ۱۹۹۳ (اشتباه! احتمالا غلط تایپی گزارشگر و ۱۹۸۳ صحیح است) افزایش یافت.
(در منابع نوشته شده است که ابتلای مایکل به لوپوس در سال ابتدای دهه ۱۹۸۰ توسط کلین تشخیص داده شد. این بیماری موجب تشدید ویتیلیگو، بیماری از بین برندهی رنگدانههای پوست شده بود.)

لوپوس بر گونهها مشهود است، ۱۹۸۳
دبی گفت که گاهی زخمهای بزرگی که درون بینی مایکل وجود داشت، تنفس را برای او دشوار میکرد و او به تزریق دردناک استروئید به دورن بینیاش نیاز داشت تا ورمهای ایجاد شده را از بین ببرد.
(ورمهای درون بینی احتمالا ناشی از بیماری لوپوس بود. پس از فوت مایکل، دکتر ریچار استریک که در جریان معاینهی بدن برهنهی او به دنبال اتهامات جنسی در سال ۱۹۹۳، لوپوس و ویتیلیگو را تشخیص داده بود گفت که لوپوس باعث تخریب بینی او شده بود و نیاز پزشکی ایجاب میکرد که جراحیهای ترمیم کنندهای بر روی بینی مایکل به انجام برسد. این پزشک گفت که بخشی از پوست روی بینی بر اثر لوپوس از بین رفته بود (نکروز یا بافتمردگی) و بر اساس آنچه که از عکسهای منتشر شده از مایکل استنباط میشود، او در اواخر دهه ۹۰ و ابتدای دهه ۲۰۰۰ به همین دلیل جراحیهایی را بر روی بینیاش به انجام رسانده بود.
پیش از آن مایکل به گفتهی زندگی نامه نویساش، جی رندی ترابورلی، تا سال ۱۹۸۶ چهار بار جراحی بینی داشت. نخستین جراحی او در سال ۱۹۷۹ در پی شکستگی بینی هنگام تمرین رقص روی داد. جراحی موفقیت آمیز نبود و به اجبار در سال ۸۱ تکرار شد. اما مایکل در کتاب زندگی نامهی خود، مونواک که در سال ۱۹۸۸ منتشر شد، نوشته است که آزادانه میپذیرد که دو بار جراحی بینی انجام داده است. طبق کتاب ترابورلی، دو جراحی دیگر طی سالهای ۸۴ و ۸۶ روی داد. بدین ترتیب مایکل شمار جراحیهای بینی را ۲ اعلام کرده که احتمالا جراحی زیبایی بودهاند و اگر اطلاعات کتاب ترابورلی صحیح باشد، باقی جراحیها دلیل و نیاز پزشکی داشتهاند. مایکل سراسر عمر به دلیل انجام عمل بینی مورد سرزنش و انتقاد جامعهی جهانی بود در حالیکه روزانه میلیونها نفر در دنیا مبادرت به انجام جراحی پلاستیک میکنند و یا طبق گفتهی مایکل اگر تمامی ساکنان شهر لس آنجلس که جراحی زیبایی داشتهاند از شهر میرفتند، این منطقه خالی از سکنه میشد. اکنون با شهادت دبی رو، ادعای پزشک ریچارد استریک مبنی بر تخریب بینی بر اثر لوپوس تایید میشود.
همچنین گفته میشود بیماری خودایمنی لوپوس در شرایط بحران روحی رو به وخامت میگذارد و مایکل دو بار در سالهای ۱۹۹۳ و ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ استرس شدید را به دلیل اتهامات جنسی تجربه کرده بود. این بیماری همچنین میتواند موجب درد مفصلی شدید شود و یا به دیگر بخشهای بدن آسیب برساند. مایکل به لوپوس پوستی مبتلا بود که البته امکان پیشرفت این بیماری به سمت لوپوس سیستمی وجود دارد. این موضوع در جایی بیان نشده است، اما با فرض اینکه مایکل بر اثر لوپوس به در مفصل دچار بود، تحمل این درد برای وی به عنوان یک رقصنده و در شرایطی که ناچار به رفتن به روی صحنه بود، بسیار طاقت فرسا میشد. به هر حال حتی با صرفنظر از این مسئله، مایکل بنابر شهادت بسیاری افراد دلیل کافی برای مصرف داروهای مسکن را داشت اما پزشکان مورد اعتماد او به وی خیانت کردند و موجب آزارش شدند.)
دبی: "نمیتوانم چیزی را دردناکتر از تزریق به درون بینی تصور کنم."
مایکل به دبی اعتماد داشت و دبی در تمامی جلسههای درمان مایکل توسط دکتر هائفلین او را همراهی میکرد. دبی گویی دستیار مایکل شده بود و خود را نسبت به او متعهد میدانست.

دکتر هائفلین
دو بار که مایکل از زخمهای دردناک در بینیاش شاکی بود و برای دریافت کلاژن به مطب هائفلین رفته بود، پزشک او را با پروپوفول بیهوش کرد اما هیچ کاری برای بهبود زخمها انجام نداد و فقط روی بینیاش چسب زد تا وانمود کند که تزریق را انجام داده است. هائفلین در مورد چرایی عمل خود به دبی گفته بود که نتوانسته بود زخمهایی را که مایکل فکر میکرد در بینیاش وجود دارد، پیدا کند.
هر بار بیهوشی مایکل در مطب هائفلین ۴ تا ۶ ساعت به درازا میانجامید.
دبی البته در آن زمان چیزی در مورد پروپوفول نمیدانست و دارو را نیز به اسم تجاری دیپریوان میشناخت. او تا زمان بازجویی نمیدانست که دیپریوان همان پروپوفول است.
دبی گفت که طی سالها دست کم ۱۰ بار شاهد تزریق دیپریوان به مایکل توسط هائفلین بود. هائفلین پیش از تزریق کولاژن با این دارو مایکل را بیهوش میکرد.
در دادگاه گفته که تلاش برای برقرای تماس با دکتر کلین بینتیجه بوده است. همچنین ایمیل فرستاده شده به مطب هائفلین با این پاسخ روبرو شد که این پزشک پنج سال پیش بازنشسته شده و کار نمیکند.
حادثهی پپسی، نخستین جراحی پوست سر توسط استفن هائفلین
حادثهی آتش سوزی پپسی در ژانویه سال ۱۹۸۴ هنگام ضبط یک آگهی تبلیغاتی به وقوع پیوست و مایکل بر اثر سوختگی درجه دوم و سوم به بیمارستان براتمن در لس آنجلس که هائفلین در آن کار میکرد منتقل شد. (در مورد این حادثه بیشتر بخوانید: اینجا و اینجا)
تصویری از زخم سر مایکل در سال ۱۹۸۴
(هشدار! تماشای این عکس توصیه نمیشود!)
لینک عکس
در سال ۱۹۸۴ نخستین جراحی به منظور درمان زخمهای سوختگی بر روی سر مایکل توسط هائفلین به انجام رسید. دبی این جراحی را بینهایت دردناک توصیف کرد و گفت که هائفلین داروهای مسکن قوی برای مبارزه با این درد تجویز کرده بود. از آن پس هائفلین به عنوان پزشک مایکل فعالیت میکرد.
کمپانی پپسی ۱.۵ میلیون دلار خسارت به خاطر حادثهای که زندگی مایکل را تا پایان عمر تحت شعاع خود قرار داد، پرداخت نمود. مایکل این پول را صرف راه اندازی یک مرکز ویژهی سوانح سوختگی در بیمارستان براتمن نمود که به نام خودش نامگذاری شد.

پس از حادثه در بیمارستان براتمن، هائفلین در راست تصویر
در ابتدای دهه ۹۰ مایکل همچنان به مطب کلین سر میزد اما نه آن قدر زیاد. و هائفلین را نیز هر شش ماه یکبار یا زودتر ملاقات میکرد.
تور دنجروس
تور دنجروس در ژوئن سال ۱۹۹۲ آغاز شد و مایکل پیش از آن به منظور آمادگی برای تور به خاطر ناراحتی آکنه، ویتیلیگو و لوپوس تحت درمان قرار گرفت و تزریق کلاژن دریافت کرد.
درمانهای دکتر کلین طی تور نیز ادامه مییافت و دبی نیز با او میرفت. او در اواخر تور بد، تور دنجروس و تور هیستوری حضور داشت.
در تور بد فقط درمان آکنه صورت گرفت و در تور هیستوری درمان آکنه، لوپوس، ویتیلیگو و نیز باز هم تزریق کلاژن انجام پذیرفت.
پوتنام، وکیل کمپانی، از دبی پرسید: "بوتاکس چه؟"
دبی: "فکر نمیکنم در آن زمان استفاده از بوتاکس تایید شده بود."
پوتنام: "چگونه کلاژن را با خود به مسافرت میبردید؟"
دبی: "همانگونه که دانههاش عشق اسب (اسپرم) را درون ظرف عایق منتقل میکنیم." (خندهی حضار)
پوتنام: "شما باور میکردید که درد داشت؟"
دبی: "کلین در پلک پایین او تزریق میکرد. بله، من باورش داشتم."
آنها در ابتدا کلاژن را در پرهی بینی مایکل تزریق میکردند، اما مایکل در بینیاش زخمهایی داشت و همین موجب درد فراوان و کبودی بینی میشد. این مشکل وقتی رخ میداد که مایکل در نتیجهی تمرین یا اجرا، وزن از دست میداد. دبی میگوید هر یک بار اجرا، مساوی با از دست دادن ۳.۵ تا ۴ کیلوگرم از آب بدناش بود. به همین دلیل پس از آن تزریق را در چشم یا نواحی چشم انجام میدادند.
دبی: "واقعا دردناک است."
آنها پس از آن در مرکز صورت نیز تزریقاتی انجام میدادند.
دومین جراحی پوست سر
مایکل در نتیجهی حادثهی آتش سوزی پپسی دچار کلوییدهای ضخیم و دردناکی بر روی سرش شده بود و تصمیم گرفت که پیش از آغاز سومین بخش از تور دنجروس در سال ۱۹۹۳، یک عمل جراحی روی سرش انجام بدهد. او دیگر نمیتوانست از موی مصنوعی استفاده کند و پزشکان میخواستند شرایط رویش مجدد مو را فراهم کنند. طی این عمل که توسط دکتر ساساکی انجام شد، پوستهای اضافی بریده و یک بالون منبسط کننده در زیر پوست سر او جاسازی شد تا پوستهای سالم را به سمت نواحی از بین رفته، انبساط دهد. دبی گفت که پزشک بطور هفتگی داروهایی را به درون بالون تزریق میکرد و کل این پروسه برای مایکل بسیار طاقت فرسا بود و درد جانکاهی داشت.
"او از درد ترس بسیاری داشت زیرا درد فوقالعاده شدید بود. من در تمامی جلسهها همراهش بودم تا اینکه این پروسه به آخر رسید."
(کلویید گوشت اضافه است که پس از جوش خوردن محل زخم بر روی پوست شکل میگیرد و در سیاهپوستان شایعتر است. میتوانید با سرچ Keloid در گوگل، تصاویر وحشتناکی از کلوییدها را مشاهده نمایید!)
کتر ساساکی برای مایکل داروهای پرکودان و ویکودین (از دستهی مخدرهای مسکن درد) تجویز کرد.
دبی نگران مصرف داروهای تجویز شده توسط مایکل بود.
"درد او یا بدتر و بدتر میشد یا اینکه بهتر نمیشد."
دبی که دیگر رابطهی نزدیکی با مایکل پیدا کرده بود میگوید: "در این زمان حساسیتاش نسبت به درد بسیار بالاتر از سطح معمول بود."
دبی دو بار در روز به عیادت مایکل میرفت. مایکل از او خواسته بود در کنارش باشد تا اطمینان یابد که همه چیز به خوبی پیش میرود.
دبی میگوید پس از خاتمهی جراحی، مشکل درد او شدیدتر شد و حتی ترس او از درد به مشکل بزرگتری بدل گردید، مایکل پیش از آن چنین مشکلی نداشت و دمرولی که دریافت میکرد برای تسکین درد او کافی بود، اما مایکل حالا دیگر به دمرول کفایت نمیکرد.
دبی گفت که در این زمان دکتر ساساکی از پروسه خارج شده بود و کلین و هائفلین برای تزریق دارو به مایکل با یکدیگر رقابت میکردند. بر اثر داروها مایکل گاهی نمیتوانست به خوبی کلمهها را ادا کند.
اقدام برای ترک وابستگی دارویی و دکتر متزگر
دبی نگران بود که با وجود داروهای قویای که کلین و هائفلین تجویز میکردند، حال مایکل بهتر نمیشد.
"کلین کاری که برای مایکل مفید بود را انجام نمیداد."


دبی زن جذابی بود
"من کسی بود که در این زمان به او دارو میدادم. ما دیگر دوست بودیم، او برای من یک بیمار نبود."
دبی میگوید که مایکل میدانست که نمیتواند برای همیشه از داروهای ضد درد استفاده کند اما به یک نیروی قوی نیاز داشت تا او را از این کار بازدارد.
دبی: "به او گفتم «داری زیاده روی میکنی. تو نمیتوانی تا ابد دارو مصرف کنی.» من احتمالا یکی از معدود افرادی هستم که به او «نه» گفتم."
دبی رقابت دارویی بین کلین و هائفلین را به "مسابقهی پرتاب ادرار" مانند کرد! آنها داروهایی را برای مایکل میفرستادند و سعی میکردند از یکدیگر پیشی بگیرند.
طی این مدت مایکل در هتل شراتون در لس آنجلس اقامت داشت. او یک بار با هائفلین دیدار کرده و این پزشک دارویی به مایکل داده بود. مایکل دارو را مصرف کرده و به دکتر کلین زنگ زده بود. سخنان مایکل در پشت تلفن واضح نبود، بنابراین دبی به عیادت مایکل رفت و در هتل شراتون با او ماند.
دبی به محض ورود به اتاق مایکل، متوجه شد که او تحت تاثیر شدید دارو قرار دارد. او قوطی قرص هیدرومورفون، یک مسکن مرفین دار فوقالعاده قوی که توسط هائفلین تجویز شده بود را بر روی میز توالت پیدا کرد و آن را در کیف خود گذاشت و به مایکل گفت که این دارو را مصرف نکند. او همچنین تلفن اتاق مایکل را از پریز کشید تا تماسی با افراد برقرار نکند.
پوتنام: "آیا به او گفتید که قرصها را برمیدارید؟"
دبی: "بله."
پوتنام: "به او چه گفتید؟"
دبی (دقیقا واژههایی که گفته بود را بر زبان آورد و البته عذر خواست): "گفتم «من این را برمیدارم، تو ***.» متاسفم."
پوتنام: "او چه گفت؟"
دبی: "او گفت «باشد» و من سپس حالش را پرسیدم. بعد تمامی تلفنها را از پریز کشیدم. او دوست داشت با تلفن صحبت کند. نمیشد حرفهایش را فهمید. من نمیخواستم که او به دیگران زنگ بزند و آبروی خودش را ببرد. من تمام شب آنجا بودم."
دبی گفت صبح روز بعد حال مایکل مساعد بود و به دارویی نیاز نداشت. او داروهای هائفلین را توقیف کرد و داروهایی که کلین برای مایکل فرستاده بود را نیز با خود برد.
دکتر متزگر به دبی گفت که با کلین و هائفلین دربارهی برنامهی ترک داروی مایکل صحبت میکند. دبی شنید که متزگر و کلین پشت تلفن گفتوگو میکردند. از آن پس کلین در مطب از ویستریل که بسیار ضعیفتر از دمرول بود، برای مایکل استفاده کرد.
این شاهد اظهار کرد که وقتی موعد آغاز تور نزدیکتر و نزدیکتر میشد، مراجعههای مایکل به کلین نیز بیشتر و بیشتر میشد. دبی نگران مصرف دمرول بود، مایکل هنوز کاملا وابستگیاش را درمان نکرده بود، اما به آن نزدیک شده بود.
دبی: "برای رساندن مایکل به آن مرحله باید میجنگیدیم، زیرا ترس داشت که در نبود دمرول دردش شروع شود. او خیلی خوب داشت پیش میرفت. نمیخواستم هیچ چیز این وضعیت را خراب کند."
یکی دیگر از اقدامات دبی، کاهش دوز دمرول تزریقی به مایکل به دور از چشمان دکتر کلین بود. کلین در ابتدا ۵۰ میلیگرم دمرول به مایکل تزریق میکرد که آن را به ۱۰۰ افزایش داده بود. پس از مداخلهی متزگر، کلین ترکیب دارو را به ۱۰۰ میلیگرم دمرول و ۵۰ میلیگرم ویستریل تغییر داد. دبی گفت افزودن ویستریل (هیدروکسیزین) برای آن بود که کمتر از دمرول استفاده شود گاهی وقتها دبی دوز دمرول را بدور از چشمان کلین کاهش میداد و ویستریل بیشتری میافزود، زیرا فکر نمیکرد مایکل به این مقدار دمرول نیاز داشته باشد چرا که با دوز کمتر دمرول هم نتیجهی مطلوب حاصل میشد. او هرگز به کلین نگفت که چکار میکند.
پوتنام: "آیا امجی به خودش افتخار میکرد؟"
دبی: "مایکل فرد مغروری نبود."
پوتنام: "آیا شما به او افتخار میکردید که توانسته بود صرف سه هفته خود را از دارو پاک کند؟"
دبی: "خیال من راحت شده بود که کمتر مصرف میکند و دردی که پس از جراحی داشت را دیگر احساس نمیکرد."
پوتنام: "آیا این سه هفته بر شما سخت گذشت؟"
دبی: "این به خاطر مایکل بود. به خاطر دردی که داشت، او بیقرار بود."
آغاز تور
دبی گفت این روش داشت جواب میداد که مایکل به ناگاه لس آنجلس را ترک کرد و راهی تور شد.
دبی یک روز به خانهی مایکل رفت و متوجه شد که تمامی وسایل منتقل شدهاند و خانه خالی است. دستیار مایکل به دبی گفت که او عازم تور شده است. مایکل به بانکوک، تایلند رفته بود.
به دبی گفته شده بود: "آنها او را با خود بردند. کاری از دست ما برنمیآید."
دبی: "من نمیدانستم که او میرود. به دکتر متزگر زنگ زدم و گفتم که چقدر نگرانم."
دکتر متزگر به دبی گفت که داروهای تجویز شده و برنامهی دارویی مایکل را به دکتر فورکست که به عنوان پزشک مایکل راهی تور بود و در هتل پنینسولا در بورلی هیلز اقامت داشت، تحویل دهد.
دبی اشک ریزان ابراز داشت: "من در لابی پنینسولا (فورکست) را ملاقات کردم. به او پیشنهاد دادم که برنامه را با او مرور کنم و توضیح دهم. او فقط کیف را چنگ زد و رفت، گفت «من خود میدانم که چه کنم.»"
این ملاقات کمتر از ۵ دقیقه طول کشید.

دبی در تور دنجروس
دبی توضیح داد که متزگر روند درمان را در یادداشتهایی توضیح داده و شماره تلفن خود و کلین را نیز نوشته بود. این یادداشتها به همراه داروهای دمرول و تورادول درون کیف قرار داشتند.
"کار ما (برنامهی دارویی) هنوز تمام نشده بود و من برای همین آشفته بودم، دکتر فورکست به حرفهای متزگر گوش نمیداد. او هیچ چیزی در مورد اتفاقاتی که طی ماههای گذشته افتاده بود، نمیدانست، اما کار را در دست گرفته و یک *** متکبر بود."
دبی میگوید فورکست به توضیحات وی در مورد درمان دارویی مایکل وقعی نگذاشته بود. او سپس فهمید نخستین کاری که فورکست پس از پیوستن به تور انجام داده بود، تزریق ۱۰۰ میلیگرم دمرول به مایکل بوده است. دبی گفت فورکست زحمات او و متزگر را تماما بر باد داد و مشکلات بزرگتری برای مایکل ایجاد نمود.
(اطلاعات تکمیلی! به جلسه ۴۴ رجوع شود. - دکتر فینکلشتاین گفته بود که در بانکوک داروی دمرول که توسط متزگر تجویز شده بود، برای تزریق به مایکل توسط کارن فی به دست او رسید. طبق شهادت دبی رو، داروهای تجویز شده با این ایده که به نحو صحیح مصرف خواهند شد، از متزگر به فورکست منتقل شده بود. نکتهی دیگر آنکه مایکل پس از اجرای نخستین کنسرت از بخش سوم تور در ۲۴ آگوست در بانکوک، به دلیل فشار اتهامات جنسی در هم شکسته بود. در آن شب مایکل با مرفین توسط فینکلشتاین مورد درمان قرار گرفته بود. همچنین کارن فی در جلسهی ۸ دادگاه سخنان بهت آوری در مورد فورکست بر زبان آورده بود: "من دستانم را به دور مایکل حلقه زدم و به فورکست گفتم تو نمیتوانی او را ببری. او گفت «بله، من میتوانم.» او مرا به سینهی دیوار چسباند، دستش را به دور گردنم فشار داد و گفت «تو نمیدانی که چه میکنی.» من تقریبا از هوش رفتم و او مایکل را با خود برد.")
لغو تور و آغاز دوبارهی درمان وابستگی دارویی
مایکل در نوامبر سال ۱۹۹۳ تور دنجروس را در مکزیکو سیتی به پایان برد. دبی گفت که در مکزیکو سیتی نگران این مسئله بود که مایکل بیش از حد از دمرول استفاده میکرد. قرار بود تور پس از مکزیکو به پورتوریکو برود و در هند پایان یابد اما به دلیل وخامت حال مایکل، تور در مکزیکو خاتمه یافت و مایکل بطور داوطلبانه عازم یک دورهی ترک اعتیاد در لندن شد.
دبی میگوید شش هفته پس از آخرین ملاقاتشان در لس آنجلس، در مکزیکو سیتی مایکل را دید. (اشتباه! به نظر میرسید ۹ هفته صحیح باشد.) او در حالیکه در جایگاه اشک میریخت خاطرهی رویارویی با مایکل در مکزیکو سیتی را به یاد آورد:
"من به مکزیکو سیتی رفتم و دیدم که مایکل کاملا یک آدم دیگر بود. او حسابی درب و داغان شده بود. افسرده بود. چیزی مصرف کرده بود، اما دقیقا نمیدانم چه و یا آنکه از کجا بدستاش آورده بود. فکر کردم دوباره مصرف دمرول را آغاز کرده است. من به اتاقاش رفتم، اتاق او هرگز بهم ریخته نبودند اما این بار بود. او هرگز سرگشته و حیران به نظر نمیرسید اما این بار چنین بود. او تماس چشمی برقرار نمیکرد، سخن نمیگفت و اگر هم میگفت حرفهایش معنا و مفهومی نداشت و بیان کرد که درد سرش دوباره عود کرده است. ما دعوا کردیم و وقتی دعوا میکردیم، طوفانی میشد. من زود به جوش میآیم. به یک باره عصبانی شدم. من نمیخواستم دوست خود را بر سر این جریان از دست بدهم. به خاطر فورکست انتقاد را به جاناش کشیدم. خشمگین بودم که فورکست برنامهی درمانی متزگر را قطع کرده و کارهایی که کرده بودیم را بیاثر کرده است. فکرمیکردم فورکست به جای کمک کردن، به او آسیب میرساند. (فورکست) متکبر بود. به او گفتم رفتن به پورتوریکو مانند رفتن به ایالات متحده است، (جزیرهی پورتوریکو در حاکمیت سیاسی ایالات متحده قرار دارد.) نمیتوانی با چنین ظاهر و رفتاری به آنجا بروی. باید قامت خود را راست و سینه سپر کنی، با تمامی مسائل رویارو شوی. ما به کمک هم از پساش برمیآییم. من نمیتوانم همه چیز را آنقدر که میخواهم بهبود ببخشم، این کار را تو باید انجام دهی. این نیز خواهد گذشت، تو کار خطایی انجام ندادهای، فقط باید قوی باشی."

دکتر متزگر
مایکل در این زمان به خاطر اتهامات جنسی زیر فشار جهانی بود.
"او میدانست که خراب کرده است. میدانست که دچار مشکل شده است. احساس میکرد که مرا مایوس کرده است. به او گفتم که از اوناامید نشدهام و من تقصیر را به گردن فورکست میاندازم. فورکست هم یکی دیگر از پزشکانی بود که مایکل را به عنوان بیمار، به عنوان یک انسان، اولویت خویش نمیدانست. کادر مدیریتی به من اجازه ندادند او را ببینم. مایکل احمقانه به بسیاری افراد اعتماد میکرد و نمیدید که چه کسی به او آسیب میرساند، (کاترین جکسون سرش را به نشان تایید تکان داد) - فورکست میدانست که من میخواهم *** را بجوم. از نگهبانان خواستم تا با دکتر حرف بزنم، آنها گفتند که من باید شرایط را بفهمم و مرا رد کردند."
جدل دبی با مایکل دو تا سه روز ادامه داشت. دبی به مایکل گفت که نباید تور را ادامه بدهد. در این زمان دبی به او گفت که مشکل دارویی پیدا کرده است. او طی دورهی ترک دارو در لس آنجلس، وضعیت پیش آمده را هنوز یک مشکل ارزیابی نمیکرد.
"به او میگفتم باید به جایی برود تا حالاش مساعد شود و اگر نه این کارها فایدهای نخواهد داشت. او برای ترک دارو به مکانی در انگلستان رفت."
(مایکل در روز ۱۲ نوامبر بیانیهی پاپان تور را منتشر کرد و عازم انگلستان شد. او در روز ۱۰ ماه دسامبر به ایالات متحده بازگشت. در سال ۱۹۹۵ داستانی با عنوان مصاحبهای با استیو تارلینگ، محافظ بریتانیایی مایکل جکسون طی دورهی اقامت وی در انگلستان به قلم راب مک گیبون در شیکاگو تریبون به چاپ رسید. میتوانید این داستان را طی چهار بخش در اینجا، اینجا، اینجا و اینجا مطالعه کنید.)
دبی میگوید مایکل دورهی ترک اعتیاد به دارو را کامل کرده بود. پس از این دوره، حال مایکل بسیار بهبود یافت. دبی او را ملاقات کرده بود، او عالی به نظر میرسید. دبی در مورد دورهای که مایکل گذرانده بود چیزی از او نپرسید. از آن پس دبی دیگر مانند گذشته نگران مصرف دمرول توسط مایکل نبود، حالش خوب بود، دارو مصرف نمیکرد.
"در آن زمان به شدت سرگرم ضبط آلبوم هیستوری بود. به راننده نیاز داشت چون تمام مدت با تلفن حرف میزد. دبی او را از مطب کلین به استودیو میرساند. مایکل گاهی در مطب دمرول دریافت میکرد، زیرا متاسفانه جراحی پوست سر او موفقت آمیز نبود و درد مایکل شروع شده بود.
دبی در سال ۱۹۹۶ مایکل را در صحنهی ضبط فیلم ارواح ملاقات کرده بود و میگوید: "عالی به نظر میرسید."
دبی تا سال ۹۷ در مطب کلین کار میکرد و تا آن زمان تعداد دفعات مراجعهی مایکل غیر عادی نبود.
پروپوفول برای خواب
تور هیستوری در سپتامبر ۱۹۹۶ آغاز شد و در ۱کتبر ۱۹۹۷ خاتمه یافت. مایکل و دبی در ۱۶ نوامبر ۹۶ در سیدنی، استرالیا ازدواج کردند. دبی نخستین فرزند مایکل، پرینس را هفت ماهه باردار بود. پرینس در ۱۳ فوریه ۹۷ در لس آنجلس به دنیا آمد.

مراسم ازدواج
دبی: "وقتی ازدواج کردیم و من دیگر برای دکتر کلین کار نمیکردم، احساس کردم که نقش کاملا متفاوتی در زندگیاش داشتم. دیگر نمیتوانستم به مطب کلین بروم و پروندهها را بخوانم، این کار غیرقانونی بود. احساس کردم اگر مایکل بخواهد که من آنجا باشم، خود به من خواهد گفت. او به کسی نیاز داشت تا در کنارش باشد، کسی که به او مانند کیسهی پول نگاه نکند."
دبی گفت که طی تور هیستوری در کشور آلمان، مایکل دو بار از پروپوفول برای خوابیدن استفاده کرده بود، هیچگونه عمل جراحی انجام نشده بود و مایکل فقط خوابید. دبی گفت که پرینس هنوز بسیار کوچک بود، او زمان دقیق را نمیدانست. (۴ و ۶ جولای ۹۷ صحیح است.) دبی گفت که در لندن و پاریس از پروپوفول استفاده نشده بود. (خلاف ادعای ماروین پوتنام در نخستین جلسهی دادگاه)
پوتنام: "دو شب پشت سر هم؟"
دبی: "شما آدمها حتی یک کنسرت او را هم تماشا نکردهاید! به هیچ طریق ممکن نبود که او بتواند دو شب پشت سر هم اجرا کند، اجراهای او بسیار قدرتی بودند. معمولا یک یا دو شب بینشان فاصله میافتاد."
آنها چند شب در مونیخ ماندند. روز نخست: پروپوفول - روز دوم: کنسرت - روز سوم: استراحت - روز چهارم: پروپوفول - روز پنجم: کنسرت. (طبق گفتهی دبی دو روز بین اجراهای مایکل در مونیخ فاصله داشت، اما یک روز صحیح میباشد.)
آنها در مونیخ در هتل اقامت داشتند. در شب دو نفر پزشک متخصص بیهوشی همراه با تجهیزاتشان به داخل اتاق آمدند و دستگاهها را نصب کردند، اتاق مانند یک بخش جراحی شده بود. دبی میگوید فکر میکند این عده توسط دکتر متزگر به کار گماشته شده بودند. دبی نمیدانست که قرار است این تزریق صورت بگیرد، او همچنین انتظار دومین تزریق را نیز نداشت. دبی گفت که مایکل با متزگر تماس گرفته و گفته بود که نمیتواند بخوابد. البته تزریق پروپوفول نخستین راهکار متزگز نبود. مایکل قرصهای خواب آور مصرف کرده بود اما اثری نداشت. دبی نگرانیاش از این بابت را به گوش مایکل و متزگر رساند.
پوتنام: "چرا خواب آور مصرف نکرد؟"
دبی: "قرصها را امتحان کرد که جواب نداد. اگر نمیتوانست بخوابد، نمیتوانست اجرا کند. گفت که دیگر تحمل این وضعیت را ندارد و نمیداند که چه کند."
پوتنام: "آیا به شما گفت که پیشتر نیز این کار را انجام داده بود؟"
دبی: "خیر."
پوتنام: "آیا از انجام این کار دلهره داشت؟"
دبی: "به نظر نمیرسید. او فقط در مورد نخوابیدن نگران بود."
دبی: "ما با پزشکان نشستیم و در مورد تمامی ریسکها و نگرانیها صحبت کردیم. آنها گفتند این همان دارویی است که در آمریکا استفاده میشود. آنها به او هشدار دادند که هر بیهوش کنندهای خطرناک است."
پوتنام: "آیا به او گفتید که نگرانید او بمیرد؟"
دبی: "خیر، به او گفتم چه میشود اگر بمیری. او گفت جراحیهای بسیاری را نزد دکتر هائفلین انجام داده بود و فکر نمیکنم در این باره نگرانی داشت."
دبی گفت که از عملکرد پزشکان آلمانی تحت تاثیر قرار گرفته بود و احساس میکرد مایکل در دستان آنها در امان است، زیرا پیش از آغاز کار، مایکل را مورد معاینه قرار دادند. بیهوشی مایکل هشت ساعت طول کشید. دبی گفت که طی این مدت بین پرینس کوچک و مایکل در رفت و آمد بود و به هر دو سر میزد.
"مطمئن نبودم که مایکل پس از برخاستن در چه حالی خواهد بود. ما در مکانهای مختف هتل میماندیم زیرا هواداران سر و صدا میکردند و بچه را از خواب میپراندند و من هم از خوابم لذت میبردم."

دبی و پرینس
بی: "۸ ساعت برای من به سختی گذشت و تمام شد."
مایکل پس از برخاستن، حال بهتری داشت. پشت تلفن با کمک مربی صدای خود را گرم کرد و برای اجرای برنامه به استادیوم رفت. دبی گفت که مایکل در روزهایی که اجرا داشت، سخن نمیگفت و به صدایش استراحت میداد، البته وقتی به استادیوم میرفت صحبتهای معمولی را انجام میداد و سپس توسط کارن فی گریم میشد.
مایکل نتوانسته بود شب پس از اجرای کنسرت نخست بخوابد و دبی دوباره به متزگر زنگ زد. شب پیش از اجرای دوم، تزریق دوم انجام شد. تزریق دوم را دکتر استول و گروهاش برعهده داشت. شرایط درست مانند شب نخست بود با این تفاوت که این بار موکدا به مایکل گفته شد که بار سومی در کار نیست. دبی شرح عملیات پزشکان را یادداشت کرد و از آنان خواست در نامهای به متزگر به او گزارش کار دهند.
دبی گفت که مایکل همیشه مشکل خواب داشت اما نمیدانست که چرا چنین شدت یافته بود.
پوتنام: پس از دومین تزریق در هتل، آیا نگران شدید که این باز هم اتفاق خواهد افتاد؟"
دبی: "قرار نبود اتفاق بیافتد. ما نمیخواستیم تکرارش کنیم. برای خواب کردن افراد به آنها پروپوفول نمیدهید، این اشتباه است. او هرگز وقتی من در کنارش بودم این کار را نکرد. هرگز اتفاق نمیافتاد."
پوتنام: "و اگر در نوبتهای بعدی مبادرت به این کار کرده بود، در حضور شما نبوده است؟"
دبی: "خیر، زیرا اگر من بودم، اتفاق نمیافتاد."
پوتنام: "آیا ماموران نگهبان یا پرستار بچه دیدند که او بیهوش بود؟
دبی: "آیا وقتی او خواب بود، آنها داخل شدند؟ خیر، وقتی او خواب بود من کسی را به داخل راه نمیدادم، توهین آمیز است."
پوتنام: "پس وقتی آقای جکسون بیهوش بود به استثنای شما و پزشکان کسی داخل نبود؟"
دبی: "گریس ممکن است، پرستار بچه."
پوتنام: "پس به خاطر ندارید؟"
دبی: "آیا شما به افراد اجازه میدهید به اتاق خوابتان بیایند؟ این عجیب است."
دبی همچنین گفت که وقتی به آمریکا بازمیگشت، به گریس میگفت که اگر حال مایکل مساعد نبود او را با بچه تنها نگذارد. تور اروپا ادامه داشت و دبی هرچند هفته یکبار به اروپا میرفت تا پسرش پرینس را ببیند. دبی همچنین گفت که او و مایکل طی آن مدت در فکر دوباره بچهدار شدن بودند.
دبی: "ما داشتیم پاریس را درست میکردیم."
پاریس در ۳ آپریل ۱۹۹۸ به دنیا آمد.
دبی بیان داشت که در انتهای تور او پیشنهاد داد که مایکل برای درمان بیخوابی از روش بیوفیدبک استفاده کند و به روش پزشکی به مداوای بیخوابیاش بپردازد. دبی مایکل را در این مرحله همراهی نمیکرد، اما دکتر متزگر با او بود.
پوتنام سپس بخشی از فیلم بازجویی دبی را در دادگاه پخش کرد.
******************************************************
فیلم بازجویی دبی
پوتنام: "آیا شما باخبر بودید که امجی از پزشکان کمک میخواست تا در مطب بخوابد؟"
دبی: "نه تا وقتی که دوست شدیم."
پوتنام: "آیا هرگز در این باره با شما حرف میزد؟"
دبی: "فقط وقتی آنجا بودم."
پوتنام: "آیا در مطب دکتر میخوابید؟"
دبی: "گاهی وقتها."
پوتنام: "آیا این شامل آن سه باری میشود که خارج از کشور بود؟"
دبی: "بله."
پوتنام: "شما چرا اصرار داشتید که آنجا باشید؟"
دبی (با گریه): "میخواستم مطمئن شوم که به هوش خواهد آمد."
******************************************************
پوتنام: "آیا شما در بازجویی گفتید که مایکل برای دریافت دارو و خوابیدن به مطب پزشکان میرفت؟"
دبی: "خیر، اینگونه بود که پس از درمانهای پزشکی میخوابید."
پوتنام: "پس اینگونه نبود که به خاطر خوابیدن این داروها را دریافت کند؟"
دبی: "خیر، من طی بازجویی سوال شما را به خوبی درک نکرده بودم."
دبی: "مایکل به مطب کلین میآمد و میخوابید."
پوتنام: "با دیپریوان (پروپوفول)؟"
دبی: "خیر، فقط میخوابید."
دبی: "در مطب هائفلین طی انجام درمانهای پزشکی به خواب میرفت و پس از آن نیز میخوابید. آنجا تنها جایی بود که دیدم مایکل با پروپوفول بیهوش میشد."
وی همچنین توضیح داد که در آلمان بیدرنگ پس از قطع تزریق پروپوفول، مایکل به هوش میآمد و پس از یک ساعت میتوانست راه برود و صحبت کند. اما در مطب دکتر هائفلین، او ساعتها در ریکاوری میخوابید. دبی نمیدانست که تفاوت بین بیهوشیهای مایکل در این دو حالت چیست.
پوتنام: "آیا شما را نگران میکرد؟"
دبی: "شما طوری حرف میزنید انگار او دایم کارش همین بود، در حالیکه چنین نیست. ما داریم در مورد یک دورهی دوازده ساله حرف میزنیم."
طلاق

******************************************************
وکلای کاترین جکسون در جلسه ۴۷ دادگاه در مورد دبی به مجادله با وکلای کمپانی پرداخته بودند. این بحث وقتی پیش آمد که وکیل کمپانی، کاترین کاهان از دبی به عنوان مادر بچهها یاد کرد و مورد اعتراض سه وکیل کاترین قرار گرفت.
دبورا چنگ: "اکنون هیئت منصفه فکر میکند که همه چیز خوب و بر وفق مراد است زیرا بچهها دبی را دارند. پس مشکل چیست؟ او مادر بچههاست. من باید چه کنم؟ بگویم دبورا رو هیچگونه رابطهی حقیقی با بچهها نداشته است؟ این برایم دشوار است. باید به هئیت منصفه گفته شود که بیان وکلای کمپانی نباید تاثیری بر قضاوت آنها بگذارد. رابطهی او و بچهها بسیار پیچیده است و او بطور قانونی حقوق سرپرستی آنها را واگذار کرده است."
کوین بویل: "مشکل اینجاست که خانم رو مادر بچهها نیست. شما شنیدید که وکیل گفت دبی رو مادر است، دبی رو مادر نیست."
برایان پنیش: "او (کاهان) گفت «مادرشان، دبی رو»"
دبورا چنگ: "گفت «مادر بچهها، دبی رو»"
کاترین کاهان: "من گفتم مادر پرینس و پاریس." (دبی مادر بیولوژیکی بلنکت نیست.)
دبورا چنگ: "اما پرینس با او رابطهای ندارد، او (دبی) را رد میکند. آنها بسیار سفر میکردند، سه سال در خاورمیانه بودند. بلنکت هفت ساله بود (در زمان فوت مایکل) و عمهها و عموها و فرزندانشان را نمیشناخت. آنها هیچگونه رابطهای با مادر خویش نداشتند. و حالا وکیل کمپانی این احساس اشتباه را در هیئت منصفه برانگیخته که بچهها مادر دارند و او دوباره با آنها رابطه برقرار کرده است. این کاملا نادرست است. پرینس با او دیدار نکرده و نخواهد کرد."
******************************************************
امروز دبورا چنگ از دبی پرسید که آیا حقیقت دارد که وی تا پیش از امسال وقت کمی را با پرینس و پاریس گذرانده بود. دبی پذیرفت و گفت که امسال رابطهاش با پاریس را از سر گرفته است. او هرگز در مورد پرونده با بچهها صحبت نکرده است.
چنگ: "آیا تایید میکنید که شما و امجی به مدت بیست سال دوستان صمیمی بودید؟"
دبی: "بله، بیشتر از بیست سال."
و حتی پس از طلاق نیز: "اینگونه نبود که از یکدیگر نفرت داشتیم. "
چنگ: "اما ارتباط شما به خاطر وکلای طلاق دچار پیچیدگی شد؟"
دبی: "وکلای طلاق و دستیاران شخصی اعصاب خرد میکردند."
چنگ: گذشته از تفکری که امروزه در مورد دکتر کلین دارید، آیا او در گذشته پزشک مورد احترامی بود؟"
دبی: "بله، بسیار ماهر بود. او در دانشگاه یوسیالای و استنفورد درس میداد."
در انتهای جلسه چنگ قصد داشت تصویری از دست فردی مبتلا به ویتیلیگو را برای هیئت منصفه نمایش دهد که با اعتراض وکیل کمپانی روبرو شد و رایزنی دیگری در گرفت. ادامهی بحث به جلسهی بعد موکول گردید.
منبع: eMJey.com / Reuters & Yahoo & CBC News & CNN & Daily News & Washington PostNewer articles:
- جلسه ۷۱ دادگاه اایجی:Dr. Gary Green Testimony - 28/05/1392 20:25
- جلسه ۷۰ دادگاه اایجی: دبی رو از ویتیلیگو میگوید - 28/05/1392 20:22
- دفاع دبی رو از ازدواجش با مایکل جکسون: "او عاشق من بود" و انتقاد شدید از جاستین بیبر - 28/05/1392 15:05
- جاستین بیبر آهنگ مایکل جکسون را بازخوانی کرد (دانلود آهنگ) - 26/05/1392 13:26
- دانلود ویدیوهای دیده نشده از پشت صحنهی فیلم ارواح مایکل جکسون (Ghosts) - 25/05/1392 23:16
Older articlesnews items:
- جلسه ۶۸ دادگاه اایجی:William Ackerman Testimony - 25/05/1392 18:01
- جلسه ۶۷ دادگاه اایجی:William Ackerman Testimony - 24/05/1392 10:31
- جلسه ۶۶ دادگاه اایجی:Kathy Jorrie Testimony - 24/05/1392 10:29
- جلسه ۶۵ دادگاه اایجی:Kenny Ortega Testimony - 24/05/1392 10:28
- جلسه ۶۴ دادگاه اایجی:Kathy Jorrie Testimony - 24/05/1392 10:27
Latest news items (all categories):
Random articles (all categories):
- بازگشایی سخنگاه هواداران مایکل جکسون - 12/02/1390 23:39
- جلسه ۴۶ دادگاه اایجی: کنی اورتگا از مصائب مایکل جکسون تا دگردیسی معجزهآسای او میگوید (محتوای ناراحت کننده) - 22/05/1392 13:25
- Break of Dawn - 25/01/1385 00:50
- دادخواست AllGood Entertainment علیه مایکل - 21/03/1388 23:47
- کت اصلی تریلر به فروش میرسد - 19/03/1390 11:39
Popular articles:
- جلسه ۷۳ دادگاه اایجی:Rhoma Young Testimony - 31/05/1392 16:36 - Read 208 times
- جاستین تیمبرلیک: در سایهی مایکل جکسون بودن نیز افتخار است - 06/06/1392 14:45 - Read 167 times
- ستارهها تولد مایکل را تبریک گفتند - 10/06/1392 14:50 - Read 150 times
- جلسه ۶۳ دادگاه اایجی:Kathleen Ann Jorrie Testimony - 24/05/1392 10:26 - Read 147 times
- دفاع دبی رو از ازدواجش با مایکل جکسون: "او عاشق من بود" و انتقاد شدید از جاستین بیبر - 28/05/1392 15:05 - Read 144 times