Skip to main content


اسپایک لی: رفتارشان با مایکل جکسون شرم‌آور بود

اسپایک لی سازنده‌ی مستند جدید بد۲۵ و کارگردانی که دوبار نامزد جایزه‌ی اسکار بوده است، عقیده دارد که وقتی مایکل در میانه‌ی دهه‌ی هشتاد سرسختانه برای پیشی گرفتن از شاهکار خود، تریلر می‌کوشید؛ رسانه‌ها وحشیانه به شکار او رفتند و زندگی شخصی‌اش را هدف قرار دادند. از همین زمان بود که توجه رسانه‌ها از موسیقی و هنر او به سمت مسائل خصوصی زندگی‌اش جلب شد و لی عقیده دارد که این حقیقت، مایه‌ی ننگ رسانه‌هاست. Bad25-8.png اسپایک لی در فستیوال فیلم تورنتو که ماه گذشته برگزار شد، گفت:"مردمان دچار تنفر بودند، آنها تنفر را نفس می‌کشیدند. نقدهایی که آن زمان در مورد آلبوم BAD منتشر میشد را بخوانید، نوشته بودند که این آلبوم مفت نمی‌ارزد. آنها حتی اسم مایکل را صدا نمی‌زدند و او را «وکوجکو» می‌خواندند، شرم‌آور است. آن مردمان باید از کارهایی که در حق‌اش کردند، شرمسار باشند." "مایکل ابله نبود. او هنرمندان سیاه پوست بسیاری را در اوج دیده بود که در آخر به ورشکستگی گرفتار می‌شدند. او هنرمندان سیاهپوست بسیاری را دیده بود که فقط و فقط سعی کرده بودند هنرمند باقی بمانند، اما مایکل یک سدشکن بود. کمالگرا بودن هیچ ایرادی ندارد." "یک نگاهی به رتبه بندی جدول بیلبورد در ۲۵ سال قبل، وقتی بد برای نخستین بار منتشر شده بود، بیاندازید و سپس به آهنگ‌های همان دوران گوش فرا دهید و ببینید که آیا امروزه هیچ اثری از آنها بر جای مانده یا تاریخ مصرف‌شان به سرآمده است؟ BAD امروز هنوز زنده است. اما آن آهنگ‌هایی که ۲۵ سال پیش در بین ده آهنگ برتر روز بودند چه؟ خوانندگان‌شان کجا هستند؟ آیا امروزه کسی حرفی از آنها می‌زند؟ بزرگان در طول تاریخ تاب می‌آورند و می‌مانند. این حتی جای بحث هم ندارد." گرچه لی رسانه‌ها را در تخریب مایکل جکسون مقصر می‌شمارد، اما به کنجکاوی طیبعی مردمان نسبت به جنبه‌ای از زندگی وی نیز اشراف دارد: روشن شدن رنگ پوست‌اش. گرچه بعدها مشخص شد که این تغییر رنگ، نتیجه‌ی ابتلای او به بیماری پوستی ویتیلیگو و لوپوس بوده است. "این برای سیاهپوستان جای سوال بود، من هم یکی از آنها بودم، نمی‌خواهم به شما دروغ بگویم. دلیل‌اش این است که مایکل هرگز حرفی در مورد بیماری‌اش نزد. ما می‌گفتیم «صبر کن برادر، چه اتفاقی افتاده است؟» من نماینده‌ی ۴۵ میلیون سیاهپوست نیستم اما باید بگویم که در این مورد حرف‌ و حدیث‌هایی رد و بدل می‌شد." گرچه عمده تمرکز این مستند بر روی موسیقی مایکل جکسون استوار است، اما نکته‌های بیشتری را در مورد مرد بسیار خلوت‌گرایی که در واقع هرگز حریم شخصی را تجربه نکرد، فاش می‌کند و کمی نور بر پیکر مردی می‌تاباند که برای صرف شام همراه با برادران‌اش در رستوران، مجبور شد از گریم و تکنیک تغییر چهره استفاده کند، مردی که کوچکترین حضورش در اجتماع کافی بود تا مردمان را به جنون برساند، مردی که صنعت سرگرمی چیزی از کودکی‌اش به یاد ندارد. لی می‌گوید: "او از شش سالگی مجبور بود برای سیر کردن شکم‌اش بخواند و برقصد." جکسونها با ۹ فرزند قد و نیم قد، خانواده‌ی فقیری بودند. در جایی از فیلم یکی از معتمدان جکسون با چشمانی اشکبار، به بازگویی گفتگویی می‌پردازد که مدتها قبل با وی داشت. مایکل آرزو می‌کرد که ایکاش می‌توانست همانند روح در یک مهمانی ظاهر شود تا تنها ببیند که مردمان عادی از چه چیز‌هایی با یکدیگر سخن می‌گویند. یکی از آهنگ‌های آلبوم بد۲۵ با نام «بهای شهرت» (Price of Fame) به همین موضوع اشاره دارد. اما بهای شهرت برای مایکل جکسون چه بوده است؟ "مایکل اینجا نیست، او اینجا نیست، او دیگر در اینجا حضور فیزیکی ندارد. او شناخته‌ شده‌ترین فرد در زمین بود، و این هم بهایی دارد... می‌توان گفت که او بهای شهرت‌اش را با زندگی‌اش پرداخت کرد، و این حقیقت است." منبع: eMJey.com / Brandon Sun

گفته‌ها و مصاحبه‌ها