Skip to main content


مایکل جکسون و یهودیت در برابر هیتلر و نازیسم

طی روزهای گذشته، شایعه‌ی طرفداری مایکل از حزب نازی در اینترنت سایت به سایت گشته است. این ماجرا وقتی آغاز شد که مت فایدز، محافظ سابق مایکل، روز سه‌شنبه در گفتگو با روزنامه‌ی سان، در کنار سایر ادعاها، مایکل را یک نازیست خواند. رَبای شمیولی بُتِیک (Rabbi Shmuley Boteach)، سخنران و خاخام یهودی مشهوری که در پایان دهه‌ی ۹۰ با مایکل جکسون رابطه‌ی دوستی برقرار کرد، به حمایت از وی در برابر ادعاهای یهودی ستیزی و طرفداری از هیتلر برخاسته است. ربای این دروغ را تهوع‌آور خوانده و گفته است: "من دو سال معلم روحانی مایکل بودم. طی این دو سال ما در مورد همه چیز با یکدیگر صحبت کردیم. مایکل هرآنکس را که به فرد دیگری ظلم میکرد یا آسیب می‌رساند، خوار می‌شمرد و تنفرش را ابراز می‌داشت. او از هیتلر و هرآنچه که انجام داد، بیزار بود. مایکل دوست خوب مردمان یهود بود." او در مقاله‌ای که در هافینگتن پست چاپ شده است، آورده:نام خوش تنها چیزی است که از انسان به جا می‌ماند، نام نیکو گر بماند ز آدمی به کزو ماند سرای زرنگار. پس این حق ماست که از اسم خود در برابر تخریب‌ها و اهانت‌ها دفاع کنیم. وقتی نام کسی مورد تخریب قرار می‌‌گیرد و او اینجا نیست که از خودش دفاع کند، این وظیفه بر دوش ما قرار می‌گیرد تا از نامش پاسداری کنیم. خروارها سخن پوچ و بی‌اساس در مورد مایکل جکسون گفته و نوشته شده است و در کمال ناراحتی او دیگر در بین ما نیست. من نمی‌خواهم با پاسخ دادن به یاوه‌گویی‌ها، خط پررنگی بر زیرشان بکشم. اما مشاهده‌ی تیترهای بزرگی که از زبان محافظ سابق مایکل جکسون مبنی بر هواداری او از حزب نازی نوشته شده بود، توجه مرا جلب کرد. معمولا نباید در پاسخ به چنین شرارت‌هایی چیزی گفت زیرا موجب پررنگ‌تر شدن آن می‌شود، اما اتهامی که در اینجا به مایکل زده شده، آنقدر بزرگ است که نمی‌توان از کنارش بی‌تفاوت گذشت. Rabbi-Shmuley-Boteach-MJ-1.jpg من به مدت دو سال معلم روحانی مایکل بودم. طی این دو سال ما در مورد همه چیز با یکدیگر صحبت کردیم. گفتگوهای ما بر روی نوار صوتی ضبط می‌شد و من آنها را درون کتاب‌هایی با عنوان "The Michael Jackson Tapes" (سال ۲۰۰۹) و "Honoring the Child Spirit" (سال ۲۰۰۱) منتشر کردم. در یکی از بحث‌هایمان، مایکل به خطابه‌های هیپنوتیزم کننده‌ی هیتلر و مهارت او در این کار پرداخت. او گفت که سخنوری، یکی از موثرترین ابزارهای شیطان برای تسلط یافتن بر مردمان و تکیه زدن بر مسند قدرت است. او گفت که هیتلر از همان ابزاری استفاده کرد که امروز بسیاری از صحنه‌گردانان، آن را برای غلطه یافتن بر تماشاچیان‌شان و هدایت آنان به سمت مسیرهای شیطانی به کار می‌گیرند. وقتی کتاب چاپ شد و دیدم که چگونه رسانه‌ها، سخنان مایکل را به گونه‌ای‌ دیگر جلوه داده‌ و نوشته‌اند که او هیتلر را تحسین می‌کرد، دچار یأس و نومیدی شدم. دروغی بزرگتر از این نمی‌توانست گفته شود. مایکل هرآنکس را که به فرد دیگری ظلم میکرد یا آسیب می‌رساند، خوار می‌شمرد و تنفرش را ابراز می‌داشت. به ویژه حزب نازی که ۶ میلیون یهودی را که یک و نیم میلیون‌شان کودک بودند، قتل عام کرد. او از هیتلر و هرآنچه که انجام داد، بیزار بود. همانگونه که همیشه گفته‌ام، مایکل دوست خوب مردمان یهود بود. او هرگز از گفتن اینکه طی بحث‌هایمان چقدر در مورد یهودیت آموخته بود، خجالت نمی‌کشید. در یکی از نخستین ملاقات‌هایمان یک دعانوشته که بر رویش متنی از تورات حک شده بود و بر روی درب آویزان میشد، به او هدیه دادم. هدفم این نبود که از او بخواهم این دعانوشته را مانند یهودیان بر روی درب خانه‌اش آویزان کند. اما او اصرار داشت که آن را بر روی درب اصلی منزل اجاره‌ای خود در منهتن قرار دهد. چند هفته بعد او در یکی از شادترین جشن‌های دین یهود (شمینی اتسرس) همراه با من به کنیسه‌ی کارلبچ در منهتن آمد. او سپس به من گفت که یکی از شادمان‌ترین شب‌های عمرش را گذرانده بود. وقتی مایکل در کودکی همراه با گروه جکسون فایو تور کنسرت برگزار می‌کرد، یک معلم یهودی با نام رز فاین (Rose Fine) در کنار او شهر به شهر می‌رفت و به او درس می‌داد. مایکل با احترام بسیار از او سخن می‌گفت و برای من فاش کرد که وقتی فاین پا به سن گذاشته بود، او و خواهرش جانت، هزینه‌های زندگی‌اش را پوشش می‌دادند. مایکل گفت یکبار که هواپیمای آنها در آلمان بر زمین نشسته بود، خانم فاین دچار تشویش و دلهره گشت. مایکل علت را جویا شد و فاین خاطره‌ی وحشت‌ کشتار یهودیان (طی جنگ جهانی دوم در اروپا) را با او درمیان گذاشت. او هنوز یک پسربچه بود و برای نخستین بار در این باره می‌شنید. مایکل را به ملاقات دوست عزیزم الی ویزل* (Elie Wiesel)، برنده‌ی جایزه‌ی صلح نوبل بردم - او بزرگترین شخصیت زنده‌ی یهود است - پروفسور ویزل به گرمی و مهربانی به مایکل خوشامد گفت و در مورد وحشت کشتار و نیاز به آشتی و عشق با او صحبت کرد. مایکل در سال ۱۹۹۳ برای اجرای تور دنجروس به اسرائیل سفر کرده و در تل آویو در برابر ۱۶۰ هزار هوادار بر روی صحنه رفته بود. دوست عزیز من، فرانک کاسیو که بعدها مدیر برنامه‌ی مایکل شد، او را در این سفر همراهی می‌کرد و به من گفت که مایکل از حضور در سرزمین مقدس چقدر خوشحال بود. Rabbi-Shmuley-Boteach-Uri-Geller-MJ-A.riel-Sha.ron-2000-1.jpg
از راست: نخست وزیر، ام‌جی، یوری گلر و ربای
در اواخر سال ۲۰۰۰، یک نیکوکار یهودی به من خبر داد که نخست وزیر تازه‌ی اسرائیل مهمان اوست. او گفت برای اسرائیل خوب خواهد بود اگر مایکل جکسون نیز برای دیدار نخست وزیر به منزل او برود. از مایکل برای این دیدار دعوت کردم و او گفت که بسیار مشتاق است تا وی را از نزدیک ببیند. کارمندان مایکل از این پیشنهاد استقبال نکردند. آنها می‌گفتند که مردمان برخی از مناطق به ویژه کشورهای عربی از نخست وزیر اسرائیل بیزارند. یک تکه عکس از مایکل در کنار او می‌توانست به ممنوعیت فروش آثار مایکل در آن نواحی بیانجامد. مایکل با آنان مخالفت کرد. چند دقیقه بعد درون اتومبیل به سمت خانه‌ی محل ملاقات در حرکت بودیم. روز بعد عکس مایکل در کنار من، دوست مشترکمان، یوری گلر و نخست وزیر دور دنیا چاپ شد. حق با کارمندان مایکل بود. بسیاری از وب سایتها می‌گفتند که باید مایکل را به خاطر حمایت از رهبر منفور اسرائیل تحریم کرد. اما مایکل اهمیتی نداد. مایکل اسرائیل و مردم یهود را دوست داشت. مایکل بسیار نسبت به حساسیت‌های مذهبی خانواده‌ی من هشیار بود و به آن احترام می‌گذاشت. وقتی در خانه یا هتل مهمان او بودیم، او از رستوران‌های حلال برای ما خوراک سفارش می‌داد. او حتی خودش برای صرف خوراک به رستوران‌های حلال و شناخته شده‌ای که به او معرفی کرده بودم، می‌رفت. متن سخنرانی‌ای که من بر اساس گفتگوهایم با مایکل برای کنفرانس دانشگاه آکسفورد او تنظیم کردم، به خواست مایکل پر از اشاره‌ها و حکمت دین یهود بود، (این سخنرانی یکی از دستاوردهای برجسته‌ی او است، او از حضار تشویق ایستاده دریافت کرد، اما متاسفانه هنوز توسط بنیادش منتشر نشده است) او به عنوان یک شاهد یهوه (Jehovah's Witness) با مردمان یهود و تعالیم آنان احساس خویشاوندی می‌کرد. مایکل که یک آمریکایی آفریقایی تبار بود، به من گفت که خانواده‌اش سالها مورد تبعیض نژادی قرار گرفته بودند. انگ نژادپرستی به مایکل زدن، نمک روی زخم او پاشیدن است، اویی که هرگز نه در رفتار و نه در قلبش، نشانی از این خصیصه نداشت. (*الی ویزل، نویسنده و فعال سیاسی و از بازماندگان کشتار یهودیان اروپا است. او در سال ۱۹۸۶ بخاطر آثارش درباره‌ی کشتار یهودیان، جایزه‌ی صلح نوبل دریافت کرد.) منبع: eMJey.com / Huffington Post