Skip to main content


مصاحبه با فرانک کاسیو در مورد مایکل جکسون

فرانک کاسیو به مناسبت انتشار کتابش «دوست من، مایکل» با هافینگتون پست مصاحبه کرد. این مصاحبه نمایی از آنچه که در کتاب آمده است را ارائه می‌دهد.آشنایی با مایکل فرانک ۴ ساله بود که برای نخستین بار مایکل را در سال ۱۹۸۴ ملاقات کرد. برای مدت ۲۵ سال پس از آن خانواده‌ی کاسیو همراه با مایکل به دور دنیا سفر می‌کردند، به نورلند می‌رفتند و مایکل در جشن کریسمس و سایر مناسبت‌ها، مهمان خانه‌ی آنان در نیوجرسی بود. وقتی فرانک به ۱۸ سالگی رسید، کارش را به عنوان دستیار مایکل آغاز کرد و سپس مدیر برنامه‌اش شد. آشنایی مایکل و این خانواده به زمانی برمی‌گردد که پدر خانواده، دومینیک کاسیو مدیر کل هتل هلمسلی پلس در نیویورک بود. مایکل که در آن هتل اقامت داشت با او رابطه‌ی دوستی را شروع کرد و سپس دومینیک، مایکل را به خانه‌اش دعوت نمود. مایکل از فرزندان خانواده‌ی کاسیو، ادی، فرانک و دخترشان نیکول دعوت کرد که همراه وی در تور کنسرت‌هایش شرکت کنند و به دور دنیا سفر نمایند. فرانک می‌گوید: "ما یک خانواده‌ی گسترده بودیم. مایکل عضوی از ما بود. هر کریسمس، جشن شکر گزاری و زادروزها با ما بود. در کنار هم جشن می‌گرفتیم. حضور او در کنار ما یک سنت خانوادگی بود." مصرف مسکن فرانک گاهی می‌دید که مایکل قرص مسکن مصرف می‌کند. "البته هربار یک دلیل فیزیکی پشت قضیه بود و پزشکان به او مسکن می‌دادند. برای مثال در کنسرت مونیخ بر روی صحنه یک حادثه‌‎ی ناگوار پیش آمد که در نتیجه‌ی آن کمرش دچار آسیب شد و درد بسیاری داشت و دکترش به او دارو داد. استفاده‌ی او از مسکن همیشگی نبود و بستگی به شرایط فیزیکی داشت. با این حال گاهی نگرانش می‌شدم." خانواده‌ی کاسیو سعی کردند در مصرف دارو توسط مایکل مداخله کند اما مایکل تمایلی بابت گفتگو در این زمینه نداشت. اتهامات "اتهامات سال ۱۹۹۳ براستی ضربه‌ی سختی برای او بود. او هیچ کاری نکرده بود و متهم شد. خانواده‌ی جردی چاندلر تنها در پی رسیدن به پول بودند و از او اخاذی کردند. پدر خانواده به مایکل حسودی می‌کرد. بسیار غم‌انگیز بود. تمام دنیا در مورد مایکل بد قضاوت کرد. او انسان زیبایی بود، معصومیت مایکل و مهربانی‌اش نسبت به کودکان، کاملا عکس چیزی بود که آنها برداشت کردند. او بسیار به فکر کمک به کودکان بود و آنها همین را وسیله قرار دادند و علیه او به کار بردند." "من و برادرم صدها بار در اتاق او خوابیدیم. برای مردمی که از بیرون به این قضیه نگاه می‌کنند، شاید عجیب یا نادرست به نظر برسد. اما مایکل انسان متفاوتی بود. شما هرگز نمی‌توانید او را با یک فرد دیگر مقایسه کنید. او به معنای راستین کلمه، قلب یک کودک را داشت. او براستی فرد برگزیده و خاصی بود. اما باید به شما بگویم که هرگز اتفاق ناشایستی رخ نداد. در واقع او اصلا هیچگونه علاقه‌ی جنسی نسبت به بچه‌ها نداشت. کودکان منبع الهام او بودند، همین!" فرانک می‌گوید مایکل اهل صحبت با زنان بود و به آن سمت گرایش داشت. طی دادگاه سال ۲۰۰۵ بین مایکل و فرانک جدایی افتاد. علت چه بود؟ "یک نفر با غرض ورزی به او گفته بود که من حاضر نیستم در دادگاه به نفع او شهادت دهم. این حرف از اساس نادرست بود. من از خدا می‌خواستم که بتوانم در دادگاه حقیقت را بیان کنم اما نام من در پرونده نبود و امکان شهادت من وجود نداشت. افرادی که در آن زمان برای او کار می‌کردند، بسیار حسود و بدجنس بودند و به او اطلاعات نادرست می‌دادند. آنها نمی‌خواستند که من جزئی از تیم مایکل باشم و هرکار می‌کردند تا من دیگر نتوانم با مایکل کار کنم. بسیار غمگین شدم زیرا من از ته قلبم حاضر بودم هرکاری برای مایکل انجام دهم." بحران مالی فرانک می‌گوید که مایکل در سالهای آخر زندگیش به بحران مالی که توسط تیمی نالایق برای او پیشامد کرده بود، اشراف یافت و تصمیم گرفت که اوضاع باید تغییر کند. "او مشاوران بدی گرد خود داشت و من بسیار خوشنودم که جان برانکا اکنون یکی از سرپرستان بنیاد اوست زیرا طی فراز و نشیب‌ها او همیشه به مایکل وفادار مانده است. او همیشه کار درست را انجام داده است." دادگاه قتل فرانک صدای ضبط شده‌ی مایکل را که در دادگاه کانراد موری پخش شد، شنیده است. موری صدای مایکل را پس از تزریق دارو به او ضبط کرده بود. فرانک می‌گوید: "چرا این مرد (موری) صدای مایکل را در چنین شرایطی ضبط کرد؟ کارش اشتباه بود. این کار نباید از هیچکس سر بزند. وقتی فردی در این شرایط است نباید از او سوء استفاده کرد. بسیار غم‌انگیز است زیرا اگر به این نوار صوتی گوش دهید می‌فهمید که او تا چه حد نگران کودکان دنیا بوده است. او در مورد ساخت یک بیمارستان برای آنها می‌گوید. او براستی از ته قلبش این را می‌خواسته است." بهترین پدر دنیا "او بهترین پدر دنیا بود. فکر نمی‌کنم هرگز مردی را دیده باشم که تا آن حد برای پدر شدن آمادگی و اشتیاق داشت. او برای من و برادرها و خواهرانم یک پدر بود. کتابهای زیادی در مورد تربیت و بزرگ کردن فرزندان مطالعه کرده بود. او می‌خواست بهترین پدر دنیا باشد و به خواسته‌اش رسید. من براستی قادر نیستم توضیح دهم که او چه پدر خارق‌العاده‌ای بود. او فرزندانش را از زندگی بیشتر دوست می‌داشت." منبع: eMJey.com / Huffington Post

کتابها و مجله‌ها, گفته‌ها و مصاحبه‌ها