Skip to main content


آرنو بانی از تجربه‌ی عکاسی از سلطان پاپ می‌گوید

جولای سال ۱۹۹۹، پاریس: مایکل با رکوییم موتزارت، مونواک می‌رقصد و آرنو بانی دیافراگم دوربین‌اش را تنظیم می‌کند. شاید زوج ناهماهنگی بنظر آیند، اما سلطان پاپ سوژه‌ی عکاسی این جوان فرانسوی شد. حتی اجازه داد به دستور آرنو بانی موهایش کوتاه شود زیرا عکاس او را اینگونه "دوست‌تر داشت". پس از آن مایکل باز هم موهایش را بلند کرد. بانی می‌گوید: "صورتش را دوست نداشت. با موهای بلند می‌توانست پنهانش کند." mj-auction13dec2010-catalogue-arnobani.jpg
کاتالوگ عکسهای مایکل اثر آرنو بانی
اکنون ۱۱ سال از آن روز می‌گذرد و ۴ سری عکس خیره کننده میرود که در روز ۱۳ دسامبر در شهر پاریس به مزایده گذاشته شود. و اینها حاصل "تنها" صحنه‌ی عکاسی است که مایکل جکسون "خود" بانی‌اش بود. (کاتالوگ را در اینجا ببینید.) آرنو بانی در نشست با ARTINFO.com از این تجربه می‌گوید:
-----------------------------------------------------------
"مانند دو پسربچه بازی می‌کردیم، پازل می‌چیدیم. من بچه بودم اما او ۱۰ بار از من بچه‌تر بود. من پودرهای براق رنگی را حاضر می‌کردم و او انگشتانش را در آنها فرو میبرد تا درخشش‌‌شان را ببیند. ما آنها را به اطراف می‌پاشیدیم. پوشه‌های طرح‌های مد برای او کاتالوگ‌های اسباب بازی بودند." "مایکل جکسون از من نمی‌خواست که فقط عکسش را بگیرم. او می‌خواست چهره‌ای بسازم برای ۱۰ سال بعد." MJ-by-ArnoBani-BlueEye-July1999-Paris_03.jpg
مایکل جکسون در اثری از آرنو بانی: چشم آبی
دور تا دور آنها را که سرگرم گفتگو بودند، کارگردانان هنری مایکل گرفته‌اند. با دفترچه‌هایی در دست از او می‌پرسند که آیا پودر آبی دوست دارد یا قرمز. "این دنیایی بود که درش زندگی می‌کرد. در زندان طلایی کوچکش مشغول اکتشاف بود. او بی‌نهایت کنجکاو و تحصیل کرده بود، اما همیشه متواضع، محترم و مهربان. وقتی از چیز جدیدی خوشش می‌آمد، روی کاناپه بالا و پایین می‌پرید و دستهایش را بهم میزد. مرا در آغوش می‌گرفت و با دستان بهم چسبیده‌اش تعظیم میکرد - از آن نوع ژاپنی‌اش. مجبور میشدم از او خواهش کنم دست از تشکر از من بردارد. اما براستی تحت تاثیر قرار می‌گرفتم." این یک تصادف بود. مایکل طرح جلد مجله‌ی ساندی تایمز را که اثری از بانی بود، دید و بی‌درنگ خواست که با او کار کند. در ابتدا بانی هم مانند تمامی آنهایی که صدای مایکل را از پشت تلفن می‌شنیدند، تصور کرد که قربانی یک شوخی مضحک و بی‌رحمانه شده، تا اینکه دوست وکیلش تایید کرد که از جانب شخص سلطان پاپ برای یک ملاقات رسمی دعوت گردیده است. MJ-by-ArnoBani-EgyptionGod-July1999-Paris_02.jpg
مایکل جکسون در اثری از آرنو بانی: شنل طلایی
عکسی که "شنل طلایی" نام گرفت، قرار بود طرح جلد آلبوم Invincible باشد اما کمپانی موسیقی سونی رای مخالف داد و... بانی: "بسیار مایوس شدم." MJ-by-ArnoBani-BlueEye-ContactSheet-July1999-Paris_05.jpg مزایده‌ای که پیر برج (Pierre Bergé & Associés) راه انداخته، در نوع خود بی‌نظیر است. چهار پرتره-عکس تک چاپ در اندازه‌ی بزرگ و همراه با ۳۱ قطعه عکس فتوشاپ نشده بر روی کنتاکت شیت. دست خط سلطان پاپ بر روی بسیاری از این شیت‌ها وجود دارد. ۵۵ چاپ از چهار قطعه عکس اصلی بر روی کنتاکت شیت‌ نیز فروخته خواهد شد. بدون ذخیره و بدون برآورد قیمتی، مزایده برای هریک از پرتره‌ها از ۱۴۱۰ دلار شروع میشود. قیمت پایه‌ی کنتاکت شیت‌ها ۷۰۵ دلار است. عکسها دیگر نه چاپ خواهند شد و نه پوستر. بر روی لباس‌ها نیز نخواهند آمد. کاتالوگ مخصوص مزایده، در اندازه‌ی بزرگ به همراه چاپ نقره‌ای از چهار عکس‌ گرفته شده توسط آرنو بانی، ۱۴۱۰ دلار قیمت گذاری شده است. کاتالوگ کوچکتر به قیمت ۶۳ دلار برای عرضه در کتاب فروشی‌ها در نظر گرفته شده و نسخه‌ی ۲۸ دلاری نیز در اقدامی نادر راهی سوپرمارکت‌ها می‍شود. MJ-by-ArnoBani-July1999-Paris_06.jpg.jpg ویراستاران دنیا حتی بدون آنکه هیچ یک از این عکسها را دیده باشند، برای چاپ نسخه‌های ترجمه شده‌ی کاتالوگ‌ها ثبت نام کرده‌اند. بانی می‌گوید: "مزایده از آنچه پیر برج سابق بر این بود، بیشتر تم راک اند رول یا پاپ به خود گرفته است. قصدمان ساخت پروژه‌ای هیجان انگیز و هنرمندانه بود که البته بتواند طیف وسیعی از مردم را جذب خود کند." بانی در قراردادی که با مایکل امضا کرد مقید شد که ۱۰ سال این عکس‌ها را از دید عموم دور نگاه دارد. وقتی مایکل در ۲۵ ژوئن ۲۰۰۹ از دنیا رفت، این مهلت ۱۰ ساله داشت به روزهای آخرش نزدیک میشد: درست سه هفته پس از آن! عکس‌ها در یک گاوصندوق، جایی در جنوب فرانسه زنده و در انتظار رونمایی بودند. "ما نمی‌خواستیم با استفاده از این زیرخاکی‌ها بر امواج بیمارگون فروش که پس از فوت او طغیان کرد، سوار شویم." MJ-by-ArnoBani-July1999-Paris_04.jpg
مایکل جکسون در اثری از آرنو بانی: پرده‌ی قرمز
مایکل به آرنو بانی برای فراهم آوردن تیم همکارانش و ساخت چهره از وی، اختیار تام داده بود. عکاس جوان؛ ستاره‌ی دنیای آرایشگری مو، سب بسکل - خالق میکاپ، تاپالینو - و پیشگامان مد، فردریک لورکا و مادا را برای سلطان پاپ گرد هم آورد و این گاهی اوقات ایجاد اشکال میکرد. بانی شرح میدهد: "برای مثال در حادثه‌ای تقریبا صلح آمیز، هنرمند میکاپ، تاپالینو و دستیارانش وازلین را در اطراف چشم مایکل پخش کردند و به آرامی پودر آبی رنگ را به طرف صورت وی دمیدند." کارمندان مایکل شوکه شدند. بانی به خاطر می‌آورد: "آنها اعتراض کردند «شما اجازه ندارید بر روی صورت مایکل جکسون فوت کنید!»" بانی می‌گوید کار با مایکل جکسون لذت بخش بوده است. نه از آن درخواست‌های عجیب و غریب افراد مشهور خبری بود، نه گله و شکایتی از وضع غذا و دمای اتاق. بانی ‌می‌گوید مایکل طی ساعت‌های طولانی که بر روی صورتش کار میشد، بی‌حرکت به حالت آیین ذن و مراقبه می‌نشست. مرحله‌ی نخست ترمیم کردن و گذاشتن ماسک بود و پس از آن ساخت چهره‌ی مورد نظر. "او این توانایی را داشت که خودش را خاموش کند و بعد ظرف ۲ ثانیه بازگردد. از او خواستم که برای گرفتن برخی از تصاویر، در مقابل دوربین برقصد. انگار خواب آلود بود. خسته به نظر می‌آمد. اما در همان لحظه کار را شروع کرد و انجامش داد." MJ-by-ArnoBani-SilverHand-July1999-Paris_01.jpg
مایکل جکسون در اثری از آرنو بانی: دست نقره‌ای
بانی می‌گوید تنها تنش بر سر راهشان، کمپانی طرف قرارداد مایکل و مدیریتش بود. "مایکل جکسون تصمیم گرفته بود که این بچه‌ی ۲۳ ساله را از ناکجا آباد بپذیرد. یک بچه عکاس مد پاریسی. کمپانی اعتماد نداشت. به خصوص وقتی پروژه به این گرانی باشد." "من محدودیت بودجه نداشتم. اگر دوختن درز تویی شلوار مایکل جکسون ۱۰ هزار یورو تمام میشد، ایرادی نداشت. یکبار کارمندان سونی به من گفتند که تا آن زمان این همه خرج لباس نکرده بودند. حتی لباسهای صحنه‌ی مایکل را از انبار بیرون کشیدند تا ببینم روند کارشان چگونه بوده است." "یک کت افتضاح در بین‌شان بود که پولک‌های براق گرد بر رویش وصله شده بود و با لحاظ آن همه نور و روشنایی، دست بالا تا فاصله‌ی ۱۰۰ متری از صحنه دیده میشد." برای «چشم آبی» مایکل یک دست لباس قلابدوزی شده‌ی طرح ایوسنت لارنت بر تن کرد. "می‌خواست که در رویاهایش، ظرافت و زیبایی فرانسوی را لمس کند." "وقتی قلابدوزی‌های فرانویز لسیژ را برایش آوردم، لمسشان کرد و شیدای‌شان شد. هرگز چنین کاردستی ظریفی ندیده بود." منبع: eMJey / artinfo.com