Skip to main content


مروری بر فیلم This Is It از راجر ابرت

مایکل جکسون به طرفدارانش در لندن گفت: «این پرده ی آخر است.» پرده ها زود تر از آنچه انتظار میرفت، فرو افتاد. آنچه که باقی مانده، این مستند خارق العاده است، چیزی که هرگز انتظار دیدنش را نداشتم. در این فیلم او یک مردم بیمار و معتاد نیست که به زحمت خود را در تمرینات طاقت فرسا سرپا نگاه دارد، بلکه روحی است که در موسیقی مجسم شده است. مایکل جکسون چیز متفاوتی بود.این مستند، پرتره ای است از مایکل جکسون که او را در شمایلی غیر از آن شایعاتی که میگفت برای برپایی تور، بیش از حد ضعیف است، نشان میدهد. هم نمایش دهنده ی کنسرت نهایی است و هم هنرمندی را ضمن کار به تصویر میکشد. هرگز صدایش را بلند نمی کند، هرگز عصبانیت اش را بروز نمی دهد، همواره آرام و فروتنانه با کارکنان و افراد صحنه سخن می گوید. مایکل و کارگردانش، کنی اورتگا، پروسه ی تولید را پیش می برند. او زمان بندی ها را تصحیح می کند، اشارات را اصلاح میکند، در مورد جزئیات موسیقی و رقص صحبت می کند. من که همیشه او را دورادور می دیدم، او را چون اسباب عملیات تولیدش تصور می کردم. اما اینجا ما او را خالق نمایش اش می بینیم. حالا ما می دانیم که او با ترکیبی از داروها که منجر به ایست قلبی اش شد، از دنیا رفت. اما این دانسته ی ما، فهم این موضوع را که او چگونه می توانسته است در چنین وضعیت جسمی بسیار خوبی قرار داشته باشد، مشکل میکند. حرکات رقصی که او با چنان دقت و ظرافتی طراحی میکرد، حرکت های ناگهانی و به موقع او، طاقت فرسا هستند. او هرگز نشانی از خستگی بروز نمی دهد. حرکات او آنقدر به خوبی با حرکات سایر رقصندگان روی صحنه که بسیار جوانتر و بسیار تمرین دیده هستند، همگام شده که گویی با آنها یکی شده است. این مرد چنان فرمانده ای برای حالات جسمانی اش است که موجب میشود چرخ زدن هایش چون پلک زدن برایش ذاتی باشد. او همواره نخست یک رقصنده بود و بعد یک خواننده. او تک خوانی ها را اختصاصی اجرا نمی کند. به استثنای یک تصنیف عاشقانه ی شیرین، آوازهایش با صدای چهار خواننده ی پشتیبان در هم آمیخته است. این می توانست یک نمایش تمام عیار باشد. اورتگا و جادوگران جلوه های ویژه، تکه های فیلم را با نمایش صحنه هماهنگ کرده اند. یک فیلم ترسناک در این نمایش وجود دارد که طی آن دیوان از قبرهاشان بر می خیزند (و ارواحی که قرار بود در کنسرت بر بالای سر تماشاچیان به پرواز درآیند.) مایکل یک صحنه در هفت تیر بازی با همفری بوگارت ظاهر میشود و در جایی دیگر، جنگلی انبوه به نمایش در می آید. او در داخل جراثقالی بر بالای سر تماشاچیانش به پرواز در می آید. اما این بار تماشاچیان او، کارکنان صحنه هستند. آنها همه ی این چیزهای را دیده اند. آنها عاشق او شده اند. وانمود نمی کنند. آنها او را به خاطر موسیقی اش دوست می دارند و شاید بیش از آن، به خاطر حالات و رفتارش. تمرین با ستاره های بزرگ به ندرت قابل تحمل و بی دردسر است. مایکل با روحیه ی همکاری در کار غرق میشود. آماده است تا کارش را انجام دهد و تا پایان دوام آورد. اما این چطور ممکن است؟ حتی اگر بدنش برای این کار آماده بود، که به طور قطع بود، او چگونه نیروی ذهنی را مهیا کرد؟ وقتی پزشکی دارید که سر ساعت گرد شما میچرخد تا داروهایتان را به شما تزریق کند، وقتی تصور شما از یک خواب خوب، بیهوش شدن به مدت ۲۴ ساعت است، چگونه می توانید با چنین هوشیاری زیرکانه ای از خواب بر خیزید؟ داروهای نشاط آور؟ فکر نمیکنم آنها چنین اثری داشته باشند. من همچو یک باز شکاری در این فیلم منتظر لحظه ای بودم که او را تحت تاثیر داروی مخدر نشان دهد. اما نتوانستم چیزی ببینم. لابد دلیلی دارد که از بین آن همه افرادی که در تمرینات حضور دارند، او تنها کسی است که همیشه آستین بلند دارد. خوب، ما نمی دانیم او چگونه توانست. This Is It تایید اینست که او توانست. او افرادی که برایش سرمایه گذاری کرده بودند یا همکارانش را نا امید نکرد. او کاملا برای افتتاح کنسرتش آماده بود. او و کنی اورتگا، که این فیلم را نیز کارگردانی کرده است، در اوج خود بودند. یک صحنه ی تاثیر گذار مربوط به روز آخر تمرین در فیلم وجود دارد. وقتی که جکسون و اورتگا به سایرین در حلقه ای که با دستانشان بسته اند محلق میشوند و از آنها قدردانی می کنند. اما کنسرتی که به این شدت رویش کار کردند هرگز اجرا نشد. این دیگر آخرش است. منبع: eMJey / rogerebert.com

موسیقی