فرزندان و مایکل به عنوان یک پدر
مقاله ای که در زیر می خوانید با استفاده از مطالب پراکنده ی خبرگزاری ها و مجله های آنلاین تهیه شده است:
پس از فوت مایکل مجله های مختلف طی مصاحبه هایی با افراد خانواده، دوستان، همکاران و کارمندان مایکل جنبه های مختلفی از شخصیت او را بسیار بیشتر از قبل نمایان ساختند. یکی از این جنبه ها، زندگی او به عنوان یک پدر و سرپرست خانواده بود. بسیاری از کارمندان و آشنایان مایکل علاقمند بودند که این اطلاعات در زمان حیات مایکل به مردم داده شود اما به دلیل شرایط محدود کننده ی قرارداد مبنی بر راز داری و یا به خاطر وفاداری شان به مایکل از انجام چنین مصاحبه هایی خودداری ورزیدند.
یکی از این افراد، نویسنده و مشاور تحصیلی ثروتمند، تونی بیوزان است که با نوشته های خود در مورد تکنیک های توسعه ی ذهن شهرت فراوان کسب کرده است. او در سال ۲۰۰۶ توسط مایکل به بحرین دعوت شد تا به فرزندانش تکنیک های تفکر بهتر را بیاموزد. تونی به تایمز آنلاین میگوید مایکل پشت تلفن با صدای معمولی مردانه اش صحبت میکرد و نه آن صدای ظریف و نجوا گونه ای که در بین مردم مشهور است. در طی مکالمه ی ۴۵ دقیقه ای مایکل از بیوزان خواست ایده هایش را برای فرزندان او شرح دهد و به آنها یاد بدهد که چگونه فکر کنند. بیوزان بی معطلی به بحرین رفت و در آنجا فورا دریافت که بچه ها تا چه حد دلبسته ی پدرشان هستند.
"من هر روز شاهد آمد و رفت آنها به مدرسه ی بین المللی بودم. آنها شاد می رفتند و شاد بازمی گشتند. این سه کودک مسافت اتومبیل تا خانه را تا جایی که می توانستند تند می دویدند تا به پدرشان برسند و او را درآغوش بگیرند."بیوزان میگوید مایکل خانه ی محل اقامتش را به هنرکده ی رنسانس تبدیل کرده بود. نقاشی های بزرگ رافائل بر روی دیوار ها فخر فروشی می کردند. او شیفته ی نوابغ بود. از اسکندر گرفته تا چارلی چاپلین و محمد علی کلی. اما خودش را یکی از نوابغ نمی دانست. او بسیار فروتن بود. خود را یک دانش آموز قلمداد میکرد. مایکل در کنار شاهکارهای نقاشی، تصاویر غول پیکری از فرزنداش را بر روی دیوارها نصب کرده بود.
به گفته ی بیوزان، مایکل پدر سختگیری نبود. نه از آن پدرهایی که اوقات فرزندانشان را با کلاس های مختلف، آموزش ساز و شطرنج پر می کنند. عصرها همگی روی کاناپه ای مقابل تلویزیون از تماشای دی وی دی ها لذت می بردند.
به گفته ی بیوزان بچه ها تمرکز ذهن داشتند و مانند پدرشان در یادگیری سریع بودند. او میگوید مایکل بهترین شاگردی بود که در عمرش داشته است.
بیوزان در خانه ی مایکل شاهد هیج قهر و غضب یا داد و فریادی نبود.
"بچه ها از بودن با هم لذت می بردند و این در جمع های سه نفره ی بچه ها که معمولا کشمکش در می گیرد، غیر معمول است."
بچه ها شخصیت های متفاوتی دارند.
بیوزان، مایکل جونیور که با نام پرینس مشهور است را بسیار باهوش، بذله گو اما جدی معرفی می کند. او همان بچه ای است که در کلاس درس، توجه معلم را به خود جلب می کند. او با اعتماد به نفس و بسیار حاضر جواب است.
پاریس یک شاهزاده خانم متین و موقر است. بسیار مستقل و متکی به خود، متفکر، تودار و با حوصله. ساکت اما مهربان. همیشه چیزهایش را به دیگران نیز تعارف میکند. او وقار و شخصیت فوق العاده ای دارد و رابطه اش با برادرها بسیار خوب است.
اما بلنکت ۴ ساله ی آن زمان، شیطان و ماجراجو بود. مثل یک دینام کوچک، همیشه در حال حرکت و جست و خیز بود. از وسایل آویزان میشد. او یک مایکل کوچک بود.
بیوزان بلنکت را در حال انجام حرکات رقص بسیاری دید. مایکل تکنیک های رقص خود را به او یاد داده بود.
آنها سبزیجات تازه، غذاهای دریایی و آبمیوه می خوردند. نوشابه ی الکلی ای در خانه وجود نداشت. بچه ها با احترام برخورد می کردند. مایکل پشت میز غذا در مورد خودش و حرفه اش برای بچه ها تعریف میکرد. مایکل با بچه ها از شخصیت های برجسته ی تاریخ می گفت اما بحث مذهبی در کار نبود. بیوزان هیچگاه نشنید مایکل در مورد مسیح با آنها حرفی بزند.
او در مورد خلاقیتش صحبت میکرد و اینکه در گذشته مردم توانایی او را در انجام برخی امور باور نکردند تا اینکه بالاخره در پیش چشمانشان مشاهده اش نمودند. او عاشق مبارزه بود. Thriller دستاوردی بود که مردم میگفتند او نمی تواند تکرارش کند. اما مایکل احساس میکرد که به راحتی می تواند آن را عقب بزند.
لو فریگنو، مربی بدن سازی که به مایکل کمک میکرد خود را برای کنسرت های This Is It آماده سازد، میگوید مایکل پس از تمرینات با بچه ها به بازی مشغول میشد.
"او سالها قبل به من گفت که بینهایت تنهاست. اما وقتی من او را دیدم، بسیار شاد و همه چیز تمام بود."
مایکل جونیور (پرینس) و پاریس - مراسم یادبود ۷ جولای
شماره ی ۹ اکتبر شیکاگو سان تایمز مطلبی به قلم بیل زوئکر در مورد فرزندان مایکل داشت. در این مطلب کوتاه، نویسنده به نقل از یک منبع نزدیک به خانواده نوشته بود بچه ها که عمیقا دلتنگ پدرشان هستند، سعی می کنند آرام آرام خود را با زندگی و دنیای جدید بدون پدر وفق دهند. بچه ها هر روز از پدرشان حرف می زنند.
به گفته ی این منبع، مایکل جونیور بی وقفه بر روی لپ تاپ خود، سرگرم نوشتن داستانی است که آن را با عنوان "My Story" (داستان من) معرفی میکند. خاطرات پسرک ۱۲ ساله و سرگذشت اش پس از آنکه در روز ۲۵ ژوئن شاهد فوت پدرش بوده است. پرینس اولین نفری بود که دکتر کانراد موری پس از آنکه متوجه ی ایست قلبی مایکل شد، به کمک فراخواند و پرینس کوچک شاهد عملیات احیایی بود که بر روی پدرش توسط پزشک انجام میشد. اما اینکه چرا کانراد موری کودکی ۱۲ ساله را شاهد این صحنه ی زجر آور کرده، سوالی است که جوابش را هیچکس به درستی نمی داند.
این منبع حدس میزند پروژه ی داستانی پرینس که باید چیزی مانند دفترچه یادداشت های روزانه باشد، چند قطعه شعر که خطاب به پدرش در بهشت نوشته است نیز در خود جای دهد.
بچه ها از زمان تولدشان با سبک های گوناگون موسیقی در تماس بوده اند. موسیقی کلاسیک، سبک مورد علاقه ی مایکل بود و به گفته ی پرستار و متخصص تغذیه ای که به خانه ی آنها رفت و آمد میکرد، آوای موسیقی تمام مدت در خانه شنیده میشد. خانواده ی جکسون همگی اهل موسیقی هستند و این منبع می گوید نبوغ موسیقایی مایکل به فرزندانش نیز ارث رسیده است. طبق گزارشات این منبع ناشناس و غیر معتبر، پاریس مایکل کاترین چند آهنگ نوشته است و مایکل جونیور نیز بر روی ترانه ها کار میکند و شاید بخواهند طی سالهای آینده گروه موسیقی خود را تشکیل دهند. پس از مرگ مایکل روزنامه های جنجالی به نقل از جو جکسون، پدر مایکل، از تشکیل گروهی به نام "Jackson۳" با حضور سه فرزند مایکل خبر دادند که با واکنش منفی بسیاری روبرو شد. جو بعدا این گفته ی منتسب به خود را رد کرد و احتمال تشکیل چنین گروهی را منتفی دانست.
این منبع در مورد کوچک ترین فرزند مایکل، پرینس مایکل ۷ ساله که به بلنکت مشهور است می گوید که او از همه خواسته است وی را با نام اصلیش صدا بزنند. مایکل او را بلکنت (پتو) صدا میکرد. اما مفهومی که پشت این کلمه پنهان بود، بسیار احساسی و زیبا است. مایکل می خواست بلکنت تمام مدت زندگی اش در پتویی از عشق پیچیده شود. مایکل با این ایده او را بلنکت صدا میزد تا بدین گونه هر بار که نامش را بر زبان می آورد، برای او یک زندگی پر از عشق و امید را آرزو کند. گویا پرینس ۷ ساله می خواهد پدرش تنها فردی باشد که او را بلنکت صدا میزده است و از سایرین خواسته است او را پرینس یا پرینس مایکل بخوانند.
صورت فرزندان مایکل را سالها کسی نتوانست ببیند. او فرزندانش را با پوشش هایی بر روی سرشان بیرون میبرد تا آنها بتوانند ناشناس بمانند و خلوتشان از هجوم عکاسان آسیب نبیند. به مدد همین ناشناس ماندن بود که بچه ها می توانستند بدون جلب توجه همراه با مایکل در لباس مبدل و یا حتی بدون حضور او از خانه خارج شوند و به تفریح بپردازند. در طی یکی دو سال اخیر در موقعیت هایی بچه ها همراه با پدرشان بدون ماسک و لباس مبدل حاضر می شدند و البته هرجا میرفتند سیلی از طرفداران، خبرنگاران و عکاسان محلی در تعقیب آنها بود. پس از مرگ مایکل برای اولین بار عکس هایی بطور رسمی از بچه های او که بدون پوشش در مراسم یادبود پدرشان شرکت کرده بودند، در دنیا منتشر شد.
به دنبال آن با آرام گرفتن جو رسانه ها، بچه ها به دفعات برای رفتن به گردش علمی، موزه، استخر و حتی دیزنی لند از خانه خارج شدند و جای تعجب نیست که عکاسان پاپاراتزی نیز هر بار به دنبالشان باشند. بچه ها طی هفته ی گذشته از مرکز علمی کالیفرنیا دیدن کردند و روز چهارشنبه ی گذشته نیز عکس های آنها که از کلاس کاراته باز می گشتند، توسط روزنامه های محلی منتشر شد. منابع نزدیک به خانواده ی جکسون حال بچه ها را رویهم رفته مساعد گزارش می کنند.
جو جکسون، پدربزرگ بچه ها می گوید هر سه نفر آنها بسیار باهوش و زیرک هستند و پدرشان چنین خصوصیت هایی در آنها پرورش داده است.
ریمون بین سخنگوی سابق مایکل پس از فوت وی در مصاحبه ای اعلام کرد که بچه ها در کلاس های درس خصوصی شرکت میکردند و هرکدام می توانند به سه یا چهار زبان دیگر نیز صحبت نمایند. وقتی در سال ۲۰۰۶ ریمون بین همراه با مایکل در ژاپن اقامت داشت، متوجه شد که بچه ها همگی از استقلال زیادی برخوردارند.
کارمندان مایکل در خانه ی بل ایر، جایی که او فوت کرد، می گویند که از پرینس برای انجام کارها دستور می گرفتند. مایکل کارهایی که میخواست انجام شود را از طریق پسر ارشدش به اطلاع کارمندانش می رساند.
پرینس مایکل (بلنکت) - مراسم یادبود ۷ جولای
داگلاس جونز، سرآشپز سابق مایکل در خانه ی بل ایر میگوید پرینس در آن زمان سرگرم کار بر روی پروژه ای بود که میخواست با استفاده از آن رکوردی را در کتاب گینس به نام خود ثبت کند. جونز، پرینس را مردی جوان در بدن یک کودک توصیف کرده است که بسیار بیشتر از سن خود درک میکند.
پس از مرگ مایکل جونز در گفتگو با RadarOnline داستانی را در مورد مایکل و فرزندانش و پرنده ی کوچکشان نقل کرد. او گفت:
"مایکل اغلب اوقات با فرزندانش شام صرف میکرد. اما گاهی اوقات که در خانه نبود، بلنکت، کوچکترین فرزند او صندلی پدر را در پشت میز در اختیار میگرفت و برادر و خواهر بزرگ ترش هرگز از این کار وی ابراز ناخشنودی نکردند. زیرا او کوچکترین بود."
"یکبار پرینس ۱۲ ساله نزد من آمد و از ناپدید شدن پرنده ی کوچکشان خبر داد. یکی از گربه ها قفس او را واژگون کرده بود. من متوجه ی پرهای ریخته شده روی زمین شدم و به پاریس ۱۱ ساله گفتم: «شاید اینطور نباشد، اما پرهای ریخته شده را می بینی؟ فکر میکنم گربه پرنده را خورده باشد.» پاریس ناراحت شد و گفت: «اینطور نیست چون خونی اینجا نریخته.» و من گفتم: «اگر گربه پرنده را گرفته باشد لازم نیست حتما خونی اینجا ریخته باشد.» مایکل برای پیدا کردن پرنده ی کوچک به کمک فرزندانش شتافت و ده تا پانزده دقیقه بعد، او و بلنکت پرنده را مرده در تماشاخانه پیدا کردند. مایکل از من و پرستار بچه ها به خاطر کمک در پیدا کردن پرنده تشکر کرد. بچه ها بسیار ناراحت بودند و گریه میکردند. پرینس با بیل کوچکی در دست به حیاط پشتی رفت تا پرنده را خاک کند.»
دیوید نوردهال، نقاشی که سالها مایکل را می شناخت و چندین پرتره از او کشیده است، در گفتگو با یو اس ای تودی، او را یک پدر واقعی توصیف میکند و نه یک پدر هالیوودی.
"او شبها از خواب بیدار میشد تا به آنها شیر بدهد و جایشان را عوض کند. کارهایی که یک مادر برای فرزندانش انجام میدهد. تمام مدتی که با بچه ها بودم، نشنیدم برای داشتن چیزی گریه و زاری راه بیندازند و یا عصبانی شوند. آنها بسیار خوش رفتار بوند. من هرگز ندیدم گریه کنند. آنها اجازه نداشتند پیش از انجام تکالیف شان تلویزیون یا دی وی دی تماشا کنند و یا سرگرم بازی های ویدئویی شوند. مایکل میخواست آنها مانند کودکان عادی بزرگ شوند. بچه ها بسیار مودب، فروتن و شیرین بودند."
این نقاش می گوید پرینس در جشن تولد ساده و مختصر هشت سالگی اش، هدیه ای دو دلاری از پدرش دریافت کرد. در حالیکه نوردهال انتظار داشت از داخل جعبه، هدیه ای اشرافی بیرون بیاید. او میگوید مایکل بچه ها را لوس نمیکرد.
مارک لستر، دوست مایکل و پدرخوانده ی فرزندانش می گوید بچه ها بسیار مودب و بسیار ساکت و آرام هستند. و به رغم جنجال ها و هیاهوی دنیای هالیوود، یک زندگی عادی دارند. آنها مانند کودکان مشهور بزرگ نشده اند. او میگوید بچه ها عاشق طراحی و نقاشی هستند و این چنین خود را سرگرم می کنند تا با مرگ پدرشان کنار بیایند.
جرمین، برادر مایکل در مصاحبه های تلویزیونی خود گفته بود که پاریس هرشب با درآغوش کشیدن یک خرس عروسکی که پدرش به او هدیه داده بود به خواب میرود زیرا هنوز بوی پدرش را میدهد. لاتویا، خواهر مایکل در طی مصاحبه هایش گفته بود که پاریس پوسترهای مایکل را به دیوارهای اتاقش زده و تمام مدت آهنگ های او را می خواند و سرش را با نقاشی و آبرنگ گرم میکند.
جرمین میگوید با اینکه مرگ مایکل بچه ها را ویران کرده است اما آنها با این غم کنار می آیند. بلنکت شب ها با گریه می خوابد. اما پرینس ۱۲ ساله و پاریس ۱۱ ساله سعی می کنند به بردار ۷ ساله خود کمک کنند که موقعیت جدید را درک نماید.
برخی منابع میگویند پس از مرگ مایکل، پرینس به عنوان فرزند ارشد نقش هدایت کننده ای در خانه بر عهده گرفته است. آنها از زمان فوت پدرشان در خانه ی انسینو همراه با مادر بزرگ و عمو زاده هایشان زندگی میکنند. این خانه جزو اموال مایکل است. او این خانه را به مادرش هدیه کرده است.
لاتویا جکسون در مصاحبه های جدیدش عنوان کرده است که پرینس دچار افسردگی شده است و برای کنار آمدن با غم از دست دادن پدر، دوره های درمانی را میگذراند. لاتویا میگوید او رابطه ی عاطفی بسیار نزدیکی با پدرش داشت و هنوز به شدت گریه میکند.
بچه ها پشتیبان یکدیگر هستند و پاریس رابطه ی مادرگونه ای با بلنکت دارد.
مادر مایکل، کاترین جکسون عضو فرقه ی مذهبی شاهدان یهوه است وعکس هایی از بچه ها که کتابهای مربوط به این آئین را در دست داشتند، گرفته شده است. به نظر خانواده تعالیم دینی می تواند به بچه ها در کنار آمدن با این درد کمک کند.
و در آخر بر خلاف گزارش هایی که در مورد برهم خوردن رابطه ی گریس روآمبای ۴۲ ساله با خانواده ی جکسون داده شده بود، گریس به زندگی بچه ها بازگشته است. مارک لستر میگوید او برای بچه ها شبیه ترین فرد به مادر است. گریس از زمان تولد فرزند بزرگ تر مایکل در سال ۱۹۹۷ به عنوان پرستار بچه استخدام شد و در دسامبر سال ۲۰۰۸ توسط مدیر برنامه ی وقت مایکل، دکتر تمی اخراج گردید.
گریس در ماه جولای هنگام بازگرداندن بچه ها از کلاس تعلیم آئین یهوه در کنار آنها مشاهده شده بود.
برادر مایکل تیتو جکسون میگوید خانواده به تدریج دارد با مرگ مایکل کنار می آید. اما شرایط آنها کمی متفاوت است زیرا در تلویزیون، رادیو و روزنامه ها مرتب در مورد مایکل می بینند و میشوند و می خوانند. و مردم همچنان به نزد آنها می آیند و از فوت مایکل اظهار تاسف می کنند. به همین دلیل غم آنها کهنه نمی شود.
جکی میگوید خوابیدن برایش سخت است زیرا مدام به مایکل فکر میکند.
"گاهی اوقات با چشمان خیس از خواب بیدار میشوم. او برای دنیا و برای من بسیار با ارزش بود. به عنوان یک برادر، دلم بسیار برایش تنگ شده است. بسیار زیاد. و نمی توانم باور کنم که دیگر بین ما نیست."
آخرین بار برادران، مایکل را در مراسم شصتمین سالگرد ازدواج پدر و مادرشان، تنها چند هفته پیش از فوتش ملاقات کردند.
تیتو در مورد کنسرت های هرگز اجرا نشده ی برادرش می گوید: "من پرسیدم اوضاع چطور است و او گفت کنسرت ها فوق العاده خواهند بود. او نمی توانست برای تماشای آن توسط ما صبر کند. او هیچ چیزی در موردش به ما نمی گفت. فقط میخواست آن را با چشمان خودمان ببینیم. من به او گفتم دوستش دارم و او گفت مرا بیشتر دوست دارد. من بسیار خوشحال بودم که توانستم او را در آن زمان ببینم. آخرین ملاقاتمان بود."
مارلون میگوید آنچه به او آرامش می بخشد این تفکر است که او هم اکنون در مکان بهتری قرار دارد.
"تکه ای از وجود او تا ابد با من زندگی میکند و این برای من مایه ی آرامش است. پس از مرگ مایکل هر صبح یک مرغ مگس چند ثانیه روی دیوار ایوان اتاقم می نشیند. آخرین باری که آنجا بود به او گفتم «خیلی خوب مایکل، اوضاع چطور است؟ امیدارم حالت خوب باشد.» و فکر میکنم که هست. در قلبم حس میکنم که او در آرامش است."
منبع: eMJey / Chicago Sun-Times / The Sun / Daily mail / Mirror / Times Online / USA TodayNewer articles:
Older articlesnews items:
Latest news items (all categories):
Random articles (all categories):
Popular articles:
- تصاویری از نمایشگاه یادگاری های مایکل در شیلی - 13/07/1388 19:53 - Read 166 times
- This Is It را ۱۲ اکتبر گوش دهید - 17/07/1388 23:24 - Read 162 times
- مایکل نامزد دریافت پنج جایزه شد - 22/07/1388 00:41 - Read 162 times
- مایکل جکسون، رونق بازار موسیقی - 13/07/1388 21:18 - Read 157 times
- فیلم TII به این زودی ها روی DVD نمیاید - 01/08/1388 22:07 - Read 142 times