"ما داريم بر روی يک آلبوم کار می کنيم. من مديرها، وکيلهای حقوقی و مشاوران جديدی را به همکاری دعوت کرده ام، خون تازه و ايده های تازه، می دونيد... اين بار می خواهم درستش کنم. فکر می کنم داشتم واقع بينی خودم را از دست می دادم. من Koppelman را به دعوت کردم چون به يک فرد صادق نياز داشتم. اولين چيزی که او به من گفت اين بود که "بايد چيزهای زيادی تغيير کنند. در غير اينصورت حتی ديگر بيشتر از اين ديدار را هم نمی خواهم." من هم همين را می خواستم. ما قرار است با هم کار کنيم، مثل يک تيم. او به من گفت "خيلی از مردم وقتی اسم تو را می شنوند ديگر به ياد يک هنرمند بزرگ نمی افتند، آنها فقط بر روی نقاط منفی تمرکز می کنند، مزخرفات روزنامه ها، دروغها، همه دروغها." من می خواهم اين را تغيير بدهم. من صد در صد در باره آلبوم هيجانزده هستم. من در موقعيتی از زندگيم هستم که بالاترين موقعيتها را ديده ام، من آنجا بوده ام، می دانم چگونه است. خوشحالم که هم اکنون ديگران هم اين موضوع را تجربه می کنند. من تنها می خواهم موسيقيی بسازم که از آن لذت ببرم."

وقتی از او درباره تاريخ انتشار آلبوم پرسيدند پاسخ داد: "تقريبا کار تمام شده است، اما زمان بندی لازم است، مراحل پيش از انتشار، می دانيد، خيلی چيزها هستند که بايد مرتب شوند. می خواهم مطمئن شوم که اين بار همه چيز درست از آب در بيايد. احساس می کنم هنوز چيزهای بسيار بيشتری دارم که ارائه کنم و می خواهم اين را به همه ثابت کنم."