Skip to main content


اندر احوالات شیخ ما!

بیشتر
13 سال 8 ماه قبل #16213 توسط NicoleL2
سلام دوستان
چند روز پیش که داشتم تو اینترنت گشت میزدم،به یه سری مطالب خنده دار(البته به نظر من!)برخوردم تحت عنوان"اندر احوالات شیخ ما".نوشته های خیلی خلاقانه ای هستن.اگه مطلبی رو که توی پست بعدی گذاشتم بخونید خودتون متوجه میشید.البته من اینو از تو یه وبلاگ برداشتم(آخرش منبعشو ذکر کردم)اما فکر میکنم دوستانی که قوه ی نویسندگی و البته طنز خوبی دارن میتونن خودشون از اینا بنویسن.(من که از این استعدادا ندارم!)
امیدوارم از خوندنش لذت ببرید و برای لحظاتی(هر چند کوتاه) لبخند روی لباتون بشینه.:)

فردای من و تو باز هم تاریک است
سالی که نکوست از بهارش پیداست...
كاربر(ان) زير تشكر كردند: mohammad

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

بیشتر
13 سال 8 ماه قبل #16214 توسط NicoleL2
پاسخ داده شده توسط NicoleL2 در تاپیک پاسخ: اندر احوالات شیخ ما!
اندر احوالات عادل فردوسی پور
آن عادل فوتبال، آن دوستدار قیل و قال، آن بیدار دوشنبه شبها، آن آورنده خنده به لبها، آن برپاکننده دعوا، آن خورنده حلوا، آن رفیق فاب فنایی و حاج‌رضایی، آن درگیر با علی دایی، آن زاده شهرآرا، آن گزارشگر لالیگا، آن اصالتاً اهل رفسنجان، آن آکل خورشت فسنجان، آن نودش پر از حاشیه، آن پخش‌کننده تصاویر ماضیه، آن برگزارکننده مسابقات، آن پرکننده جیب مخابرات، آن مظهر مسابقات اس‌ام اسی، آن نتایجش همیشه هفتاد به سی، آن تکرارکننده تصاویر آهسته، آن داعی داوران شایسته، آن جویای اس‌ام‌اس پیر و جوان، آن به دنبال سوتی داوران، آن مفسر جام جهانی، آن رقیب علی‌فر و خیابانی، مایه افتخار اهل گزارش و سرآمد مچ‌گیری در ورزش، عادل فردوسی پور ـ انارالله برهانه ـ مؤثر در فوتبال و سمبل جنجال بود.
ابتدای کار او آن بود که در ایام صباوت هر کجا گل‌کوچک به راه بود پس او هم در آن بود و به کار گزارش مشغول بود. پس به دانشگاه شریف افتاد و مدرک صنایع بگرفت و آن بر در کوزه نهاد و عزم همی کرد تا شمایلش از جام‌جم نبیند بر جای ننشیند. از کرامات شیخنا این بود که سنش به بیست نرسیده به محضر شیخ اردشیر لارودی رسید که مطبوعه ابرار ورزشی داشت پس گفت: «خواهم که قلم زنم». شیخ لارود گفت: «چه در چنته داری؟» گفت: «ترجمه بلدم و هرچه خارجی و انجلیزی باشد به فارسی تبدیل توانم کرد.» پس گفت: «بنویس» و شیخ ما به ترجمه افتاد و این از کرامات بود.
آورده‌اند هر روز به در جام‌جم همی رفت برای تست و او را می‌زدند و می‌راندند تا پیری فرزانه بر او ظاهر گشت و حال پرسید. فرمود: «اگر داخل شوم برنامه‌ای سازم که نظیر آن نباشد.» پس پیر، دلش بسوخت و او را وارد همی کرد.
نقل است در ابتدا تفسیر تنیس و فوتسال می‌گفت تا اینکه پخش فوتبال فراوان شد و نوبت به شیخنا هم رسید. آورده‌اند شیخنا چنان در امور خفیه و خصوصی فوتبال متبحر بود که شماره کفش عمه گری نویل را از بَر بود و این پایه از بلاغت، فکها را بیانداخت. و از کرامات او این بود که برنامه‌ای راه انداخت که صد نبود اما نود بود و در آن صغیر و کبیر فوتبال را می‌نواخت و خلق را تا سحر پای جعبه می‌نشاند با چشمان پُف‌کرده، و آورده‌اند هیچ چیزی برای او جذاب‌تر از این نبود که اهالی فوتبال را به جان هم اندازد و خود در گوشه‌ای به خنده مشغول گردد و از کرامات او نقل است که شبی نبود که نودش پخش شود جز آنکه میلیونها اس‌ام‌اس به سویش دوان شود و پاسخ نظرسنجی‌ها به سویش روان. از وی جملات عالی نقل است؛ گفت:« الجنجال‌الشغلی ـ ترجمه: جنجال کسب و کار من است» و گفت: «خداحافظ جام جهانی، خداحافظ برانکو» و گفت: «وات ایز دواینگ دیس پلیر ـ ترجمه: چه می‌کند این بازیکن» و گفت: «عجب گل‌نزنی شده این بازیکن» و گفت: «چه بازی دراماتیکی شده این بازی». و در آخر کار او آورده‌اند که چون عزرائیل برای قبض روحش وارد گشت، گفت: «یه بار دیگه صحنه رو تکرار کن ببینم خطا بوده یا نه! »
(به نقل از وبلاگ آقای ناظم بکایی خبرنگار واحد مرکزی خبر-چاپ شده در شماره 19 گل اقا)

فردای من و تو باز هم تاریک است
سالی که نکوست از بهارش پیداست...
كاربر(ان) زير تشكر كردند: Jasmine Jackson-mjforever, Nikolay, mohammad, mohammad, blackfire, Michaellover

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

بیشتر
13 سال 8 ماه قبل #16233 توسط Farnaz
پاسخ داده شده توسط Farnaz در تاپیک پاسخ: اندر احوالات شیخ ما!
شکوفه جان فقط من ربط این مطالبو با بخش گفتگوی مایکلی نفهمیدم:D

URL=http://img4up.com/] [/URL]
كاربر(ان) زير تشكر كردند: Nikolay

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

بیشتر
13 سال 8 ماه قبل - 13 سال 8 ماه قبل #16250 توسط NicoleL2
پاسخ داده شده توسط NicoleL2 در تاپیک پاسخ: اندر احوالات شیخ ما!
وااااااااای!!!
چرا اینجوری شد؟!!!
این درسا که حواس واسه آدم نمیذاره!!!
خیلی ممنون که گفتی فرناز جان:x
درست شد!
دیدی یادم رفت؟!!!
از الناز جان و رضای عزیز هم یک دنیا ممنونم:x

فردای من و تو باز هم تاریک است
سالی که نکوست از بهارش پیداست...
Last edit: 13 سال 8 ماه قبل by NicoleL2.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: Farnaz, Michaellover

لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.

مدیران انجمن: Ehsanblackfire
زمان ایجاد صفحه: 1.901 ثانیه
قدرت گرفته از كيوننا