سؤال در چه حالید؟

من با اسم hbmj2 و گاهی هم با اسم خودم اینجا فعالیت می کردم. از ۱۶-۱۷ سالگی اینجا عضو بودم و چند سالی میشه که چیزی اینجا ننوشتم.

بعد از ترک اینجا اتفاقات مختلفی تو زندگی من افتاد. فارغ التحصیل شدن دوره لیسانس مهندسی کامبیوتر؛ ثبت نام برای سربازی؛ نرفتن سربازی و شروع فوق لیسانس رشته هوش مصنوعی ؛ بروژه های مختلف برای شرکت های بزرگ و ورود حرفه ای به دنیای موسیقی و اینترتیمنت . کار روی آلبوم شخصی به عنوان خواننده و آهنگساز؛ ساختن استدیو خونگی با دست خالی! و ساختن موزیک ویدیو برای بخش تو کانال MTV و منصرف شدن از بخش اش!

اما شاید بزرگ ترین تغییر توی زندگی من مهاجرت از ایران بود. سال ۲۰۱۲ به کانادا مهاجرت کردم.
الان هم اینجا تو کانادا روی آهنگ هام کار می کنم تا آلبومم رو منتشر کنم؛ همزمان تو دانشگاه منیتوبا تو رشته فوق لیسانس مهندسی برق و کامبیوتر درس می خونم.
بعد از مهاجرتم به وینیبگ (Winnipeg) / کانادا با بچه های مایکلی زیادی در تماس نبودم و خوش و بش ها به فیسبوک محدود بوده؛
با بچه های مایکلی که تو این مدت ببشتر از سایرین در تماس بودم بیتا با تلفن و انواع اقسام راه های ارتباطی؛ الناز آذری (فیسبوکی و بیشتر موضوعات مربوط به صفحه امجی) و فرانک از طریق وایبر.

خیلی دوست دارم اینجا از ارسطو؛ حسین خورشیدی؛ الناز۲؛ مری و بقیه بچه هایی که خیلی سال ازشون بیخرم بشنوم. می دونم خیلی ها ازدواج کردند یا درگیری های مختلف دارن اما یه تابیک از هم که وقت نمی گیره
خوب فکر کنم خیلی سریع اوضاع و احوال خودم رو آبدیت کردم براتون؛ نوبت شماست.

عکس هام یا چیزهای مختلف رو هم می تونید از صفحه فن بیچ فیسبوکم ببینید. (مرسی از لایک هاتون)
facebook.com/HamidBagherli

instagram.com/HamidBagherli

اولللللللللل

سلام

منم حدودا زمانی که دوم راهنمایی بودم (فکر کنم سال 85) با اینجا آشنا شدم و صبر کردم تا سنم بیشتر بشه ، اول دبیرستان که شدم ثبت نام کردم. شاید بعضیا تصویر خشن یا سرد از من داشته باشن اینجا. یکی از بچه های اینجا بهم گفته بود من فکر میکردم تو سرد و خشکی ولی بعد فهمید اشتباه میکرد.

نمیدونم چی بگم. ولی در حال حاضر منتظرم ببینم تکلیف سربازیم چی میشه ، معاف میشم یا نه. منتظر نامه هستم. ترجیح میدم کمتر بیام اینترنت ، بیشتر به زندگیم بچسبم. دوران حساسی دارم. آرزو های بزرگی هم دارم.

حالا چرا کانادا رو انتخاب کردی ؟

به به آقا حمید !
محمد تو هم کم پیدا شدیا !

سلام !

منم که امین هستم ! و تقریبا همیشه با اسم kingmichael پست میزارم !
(به جز یه بار که اسمم رو وحید گذاشتم تا وحید رو سرکار بزارم ! که وجدانم بیدار شد و بیخیال شدم !)

من کم و بیش با فروم قبلی آشنا بودم ولی سر نمیزدم ! (که خیلی متاسفم از این بابت !)

فک کنم همون اوایل 2009 بود که فروم دوباره باز شد و من ثبت نام کردم !


اون زمان اوایل دبیرستان بودم و تقریبا دوران حساسی بود که خیلی خوشحالم که این دوران و تحولات زندگیم رو توی این فروم گذروندم !

الان دارم توی علم و صنعت ، طراحی صنعتی میخونم و بگی نگی راضی هستم !

والا نمیدونم دیگه چی بگم !

همه ی بچه های اینجا رو دوست دارم ولی خیلی کم خارح از فروم باهاشون در ارتباطم
اسم نمی برم چون ممکنه چند نفر ججا بمونن و از دست من ناراحت بشن !





واقعا حیف شد که این جمع صمیمی و دوستانه کم کم از هم پاشید !
همش هم تقصیر این فیسبوک و وایبر و این مضخرفاته !

من همیشه اینجا هستم ، ولی اگه کسی براش سخته که بیاد اینجا میتونه تو فیسبوک هم منو پیدا کنه !
www.facebook.com/amin.taheri.m

راستی اگه کسی آدرس فیسبوک بقیه اعضا رو دارم برام بفرسته ، خیلی ممنون میشم !

خوب بذار تا اینجا ببینم چی به چیه! آها! ۶ تشکر از نوشته ام و ۳۷ بازدید. اما نه صبر کن! بنظرم یه چیزی جور در نمیاد؛ انگار این بچه ها بچه های قدیم نیستن چون همش ۲ نفر اینچا نوشتن. فقط ۲ نفر؟؟

خوب؛ چه میشه کرد؛ تو دنیای سرشار از تنهایی توجه همین دو نفر دوست قدیمی هم زندگی من رو زیبا می کنه
اما یادمون باشه که هیچ چیز از همسایه شروع نمیشه و از خود ما و حضور ما اتفاق میوفته. جمله قبلی تمام چیزی بود که در ۱۱ سال فعالیتم اینجا سعی کردم بگم. براش تلاش کردم و ثابت کردم که بهش ایمان دارم. بس ارزش داره یکبار دیگه با تاکید بیشتر بنویسمش

همه چیز از خود ما شروع میشه

اگر یک ماه هم صبر کنیم تا بقیه اول بنویسن اتفاقی نخواهد افتاد. البته می دونم چند نفر از بچه ها کمی مشغول بودند و قراره بیان.
اونهایی هم که با یوزر و رمزشون مشکل دارن به صورت مهمان بنویسن؛ نتونستن به من تو فیسبوک مسیج بدن؛ نتونستن ایمیل بزنن
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

برگردیم به بحث
نیکولای؛ امیدوارم که معاف بشی و منم باهات موافق هستم که دوران خیلی مهمی از زندگیت رو می گذرونی؛ تصمیم هایی که الان تو زندگیت می گیری می تونه تاثیر زیادی (نه ۱۰۰ درصد) روی آینده ات داشته باشه. اما تجربه من از زندگی یک چیزی رو به من یاد داد. اینکه جدی باش اما سخت نگیر؛ زندگی باور نکردنی می چرخه و خیلی وقت ها زیاد مهم نیست که چیکار کردی و کجا بودی؛ مسیری رو بیش میره که خودش می خواد بره و گفتن اش کلیشه ست که ما زیاد عمر نمی کنیم. یس طوری زندگی کن که همیشه برای خودت یه سوبر استار باشی و همین که خودت با خودت حال کنی دیگران رو هم تحت تاثیر قرار می دی.
خیلی خوشحال شدم که در موردت خوندم. وقتی می بینم اینجا می نویسی حس می کنم برادر من اینجا داره می نویسه و همه با هم دوره ای زندگی کردیم و یاد گرفتیم و تغییر کردیم. چرا رفتم کانادا؟
خوب کانادا تک تک درهاش رو به روم باز کرد و خودم هم احساس کردم تصمیم درستیه ورود به این کشور می تونه من رو چند قدم به اهدافی که دارم نزدیک تر کنه.

امین عزیز؛ اینکه به فروم قبلی سر نمی زدی نباید باعث تاسف ات باشه در مقابل اینکه اینجا رو زنده نگه داشتی باعث خرسندی همه ماست. کی فکرشو می کرد ازون همه فن فروم قبلی که دیوونه وار اونجا زندگی می کردند یک نفر که زیاد هم سر نمی زد این برچم رو بالا نگه داره؟
من فکر نمی کنم هیچ جمعی از هم باچیده شده باشه فقط مدل روابط تغییر کرده و اتفاقا خیلی از رابطه ها عمیق تر شده. مثلا نمیشه انکار کرد که رابطه من با بیتا درست مثل یک خواهر و برادره یا با خیلی از بچه های دیگه (اسم ببرم تعدادشون باور نکردنیه؛ بیتا رو ازین بابت اسم بردم که نمونه جالبی از رابطه ست که بین دو نفر که همو از نزدیک ندیدند و تو کشور های جدا از هم زندگی کردند برقرار شده)
فیسبوک جای بدی نیست. حداقل برای من که خیلی خوبه. چرا؟ چون می تونم یه مطلب تو صفحه امجی بنویسم و ۱۰۰ هزار نفر ببیننش اما یک چیز یک طرفه.

مرسی

سلام به دوستای قدیمیه خودم
حمید جان اتفاقا دیشب با احسان حرف همین چیزا بود که بیایم ام جی سر بزنیم و قرار شد تا اخره امشب بیان پست بدیم و تاپیکارو بخونیم تازه گفتم خودمم یه تاپیک میزنم تا همتون حتما پست بدید که دیدم شما پیش دستی کردی اما من ندیده بودم تاپیکو
خب از کجا شروع کنم
من 15 سالم بود که اومدم امجی عضو شدم با همین اسم خودم farnazmj اما دو سه ساله بعد فعالیتم جدی شد قبلش فقط میخوندم و تازه مایکلو از امجی دات کام شناختم
گذشتو کلی دوستای خوب پیدا کردم توی این مدتم که با امین اشنا شدم یکی از کاربرای فعال اون دوران بود اما بعد که به خاطرم اومد شیرازو برای کارشناسیش انتخاب کرد مشغلش بیشتر شدو کمتر اینجا میومد خودمم رشته ی ژئومورفولوژی ( یه جورایی زمین شناسی) قبول شدمو همین شیراز خوندم تا الان که ارشد شرکت کردمو توسعه روستایی میخونم منو امین از طریق فروم امجی اشنا شدیم سه سال دور بودیم سه سال بعدیش شیراز درس خوندو نزدیک بودیم امسال هم حدودا یه ماهه پیش عقد کردیم منم دنباله پایان نامه ارشدم تا تموم کنم توی این مدتم دو جا کار کردم دامپزشکی کار کردم اما بعدش به خاطره دکتره اومدم بیرون یه جا هم معرفی کتاب بودم اما بازم خوشم نیومد اومدم بیرون اگه جایی کار خوب پیدا کنم حتما میرم ...

فکر کنم بیشتر بچه های اینجا منو بشناسنو باهاشون در ارتباط باشم یا فیسبوک یا لاینو ...
اینم از ادرسه فیسبوکم
www.facebook.com/FaRnAz.MJJ
تازگیا لاین هم واسه بیشتر باهم بودن گروپ زدیم
farnaz_mj ایدی لاینم

سلام حميد.

فرناز كاش منو احسان در مورد اينكه اينجا بيايم حرف بزنيم، بيشتر شبيه جر و بحث بود

يك زمان چقدر راحت اينترنت در دسترس بود اما الان گير آوردن نت جزو سخت ترين كارها شده برام!!!

فكر كنم دو سه سالي هست كه اينجام و خب مطمئنا بودن در اينجا مخصوصا دو سال اول زندگي منو خيلي تغيير داد و به نظرم مهمترين هديه اي كه اينجا گرفتم به غير از مايكل، دوست خيلي خوبم فرزام بود كه يكي از پر تاثير ترين افراد در زندگي من هستش. دوستاي خوب ديگه اي كه خيلي دير به دير خبري ازشون ميگيرم كه كم لطفي من هست مثل احسان و فرناز هستند.

همنيجا يك معذرت خواهي به فرناز بدهكارم، حواس پرتي بد دردي هست.

الان روانشناسي باليني ميخونم و با آدماي جديدي آشنا شدم مخصوصا دوست خوبم عليرضا. عاشق رشته ام هستم و فكر ميكنم در بهترين راه ممكني كه ميشد قرار گرفتم. دوره هيپنوتيزم رو گذروندم كه تونستم در كار درماني از دوران دانشجويي باشم هر چند نه چندان زياد و دوره بعدي اين سري كلاس هام هم چند روز ديگه شروع ميشه. از مسير زندگيم راضي هستم اما از خودم نه چندان. الان مدتي ميشه كه جدا از خانواده ام زندگي ميكنم و يكجورايي سعي كردم مستقل بشم حالا نميدونم چقدر موفق بودم و البته اميدوارم خيلي موفق بشم و يك خونه در مشهد گرفتم كه اونجا زندگي ميكنم و البته در هفته يكي دوباري از خانواده ام سر ميزنم.

فقط ميتونم عذر خواهي كنم از اينكه اينجا نبودم و فعاليت نداشتم و اميدوارم همه افرادي يك مسير زندگي مورد علاقه دارند در اين مسير قرار بگيرند تا طعم فوق العاده شيرين اين مسير رو بچشن هر چند سخت باشه، اين حرف من رو فرزام خيلي خوب درك ميكنه.

اميدوارم كه مسئله نت براي من درست بشه تا بتونم بيشتر به اينجا و فيسبوك امجي سر بزنم.

مرسي از همه شما، خانواده من، احساس ميكنم كه همه شما از گوشت و خون من هستيد.

اول باید بگم که نمی خواستم اینجا پیغامی بگذارم تا به قول معروف اسپم باشه از این بابت معذرت می خوام اما با دیدن پیام های شما حس عجیبی به من دست داد .... یه جور دلتنگی برای سالهای گذشته و منی که در اون سالها هیچ فعالیتی نداشتم و حالا برای خودم جای تأسفه که چرا قبلا اینجا نبودم .

من هم با تمام سختی ها و دردسرهای زندگی آشنا هستم ولی حیفه که اینجا بی رونق باشه چون یه مبدأ برای شناخت مایکل برای خیلی ها بوده و خواهد بود پس لطفا اینجا رو ترک نکنید . بازگشت پیروزمندانه غایبین فعلی و حاضرین گذشته جای بسی خوشحالیه.

هنوز خیلی ها هستند که نیاز دارند مایکل رو بهتر بشناسند. مرور زمان خیلی چیزها رو تغییر می ده ولی مایکل همیشه همون مایکل برای ماست اینجا می تونه دیوار محکم دوستی هایی باشه که رنگ مایکلی داره و هیچ وقت هم تغییر نمی کنه حتی با فیسبوک و وایبر و خیلی چیزهای دیگه. یکم شعار دادم اما به امید تداوم حضور شما عزیزان در اینجا
همگی موفق باشید با پوزش دوستدار همگی شما

سلام حمید! نمیدونم منو یادته یا نه!؟‌ اما خب امشب بعد از چندسال! دوباره اومدم و دلم خواست کامنت بذارم چن خاطراتِ خیلی خوبی دارم اینجا!

اولین جایی که با امجی و جمعِ مایکلی آشنا شدم اینجا بود!

اولین جایی که حس کردم تنها نیستم و میتونم به دیگران اعتماد کنم!

راستش خیلی چیزا از همه یاد گرفتم. از خودت و بقیه و دوستانِ خوبی هم اینجا پیدا کردم.

میتونم بگم ورودِ من به این فروم,زندگیم رو به کلی تغییر داد! (البته این اتفاق قطعا جرقه ش با آشنایی با امجی رقم خورد)

اینجا,با دوستی آشنا شدم که با ورودش به زندگیم,همه چی تغییر کرد و من احساسِ واقعیِ زندگی کردن رو تجربه کردم

و اینا همه بخاطر مایکل و این جوِ صمیمی بود.

نمیدونم میتونم مثلِ قبل حسِ خالصی داشته باشم یا نه! ولی من هنوزم همون آدمم! کسی که احساسش رو بروز میده!

میخواستم بگم: کار و فعالیتت قطعا تاثیر گذار بوده چه شما چه اعضا و چه الناز و بقیه ی ادمین ها!

مرسی که سبب شدید حسِ خوبی رو تجربه کنم. مرسی که سبب شدید نامِ مایکل همچنان جاودان باشه

این تلاش در کنارِ همدیگه,بی تاثیر نبوده و نیست.

موفق باشید همیشه.

سلام فرناز جونم! منو که میشناسی قطعا؟!

اولین جایی که با امجی آشنا شدم اینجا بود!

خوشحالم که هنوزم هستی

سلام .
چند روزه می خوام اینجا بنویسم بالاخره امروز وقت شد !
من مریم هستم با اسم mj_maryam_mj توی فروم بودم . اسم سایت emjey رو اولین بار از برنامه ی بهزاد بلور شنیدم .
وقتی نوجوان بودم همیشه به برنامه ی بهزاد گوش می دادم ،فقط هم برای اینکه ببینم از مایکل حرفی ،خبری ،چیزی گفته میشه با نه .
اون روز یادمه از طریق ماهواره داشتم رادیو گوش می دادم . بهزاد گفت :"طرفدارهای ایرانی مایکل یه سایت درست کردن واسمش رو هم گذاشتن e, mjey ." یک چنین مذمونی !
ولی اون زمان من زیاد به اینترنت دسترسی نداشتم . چند ماه بعد توی اینترنت بایک دوست مجازی داشتم صحبت می کردم وازش پرسیدم :از مایکل توی کامپیوترت عکسی نداری ؟ برام 2-3 تاعکس فرستاد . یکی از عکس ها عکس بیتا با مایکل بود وروش هم نوشته شده بود emjey.com .
وقتی این اسم رو دیدم یاد برنامه ی بهزاد افتادم . خلاصه که عین تشنه ای که به آب می رسه ،خودم رو هر روز با سایت می کشتم !
فروم رو بعدا پیدا کردم . خیلی بعد .
کم کم با بچه ها آشنا شدم . ارسطو ،مسعود،تهمورث ،ترمه.رضا یو سفی...
یادمه اون اوایل هر وقت با حمید توی چت صحبت می کردم با هم دعوامون می شد .حمید بد جنس !
دیگه فروم و ام جی فن ها شدن قسمتی از زندگی .
بعدش هم که مایکل فوت کرد.ولی دوستیها ادامه پیدا کرد .
از الانم بگم که چه کار می کنم . کلی اتفاق افتاده که مهمترینشون اینه :تابستون پیش تصمیم گرفتم به وضعیت مالیم سروسامونی بدم ،برای همین ارثیه ی پدریمو طلب کردم و بعد از کلی کشمکش اون چیزی که می خواستم انجام شد .
الانم با پسر عموم شریک شدم به صورت شراکت در ساخت . فعلا راضیم ،خدا رو شکر،امیدوارم مشکلی پیش نیاد.
ارتباطم با بچه ها خیلی کم شده . فقط در حد فیس بوک واس ام اس . همین !
دوست داشتم بازم دور هم جمع می شدیم ،برای مایکل تولد می گرفتیم .چیتگر می رفتیم .یادش به خیر .
در کل اوقات خیلی خوبی داشتم با فروم و دوست های مایکلی . دوستایی که خیلی دوستشون داشتم ودارم ،مثل حمید عزیزم که با اینکه از من کوچکتره ولی خیلی چیزا ازش یاد گرفتم .
تهمورث ، بابک ، امید ،ترمه ،رضا، فرناز....
همگی موفق باشید .